خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: «تنها چیزهایی را که اهلی میکنی، میتوانی بشناسی. آدمها دیگر برای شناختن هیچچیز وقت ندارند. همهچیز را از مغازهها میخرند. اما چون هیچ فروشندهای نیست که دوست بفروشد، آدمها بیدوست ماندهاند. اگر دوست میخواهی مرا اهلی کن. »
سالها از آن روز گذشته؛ روزی که آنتوان دوسنت اگزوپری با نثر زیبا، روان و شگفت انگیزش، خوانندگان بسیاری را در سراسر جهان اهلی کرد. امروز نزدیک به 30 ترجمه گوناگون از شاهکار این نویسنده فرانسوی منتشر و روانه بازار شده است.
نشر نخستین، به تازگی کتاب«شازده کوچولو» را با ترجمه رضا طاهری، در قطعی متفاوت و با تصاویری که از اصل کتاب، کپی شده منتشر کرده است. مترجم، شاهکار سنت اگزوپری را از عربی به فارسی برگردانده و شیما معلمی، تطبیق با متن فرانسوی را برعهده داشته است.
ترجمه جدید، چون بسیاری از ترجمههای پیشین«شازده کوچولو» بیبهره از هر گونه تازگی است. تنها تفاوت این کتاب در قطع و پرتصویر بودن آن است. تصاویری که به گفته ناشر از اصل کتاب، کپی شدهاند تا مخاطب کودک و نوجوان بهتر با متن داستان ارتباط برقرار کند.
پرسش اینجاست با وجود ترجمههای خوبی چون محمد قاضی و ابوالحسن نجفی، آیا نیازی به ترجمه چندباره«شازده کوچولو» وجود دارد؟ چرا امروز بسیاری ناشران و مترجمان، بهویژه آنان که فعالیت خود را تازه آغاز کردهاند برخود واجب میدانند یک ترجمه از این کتاب در پرونده کاری خود داشته باشند؟
آیا وجود ترجمههای متفاوت از یک اثر، موجب سردرگمی مخاطب در انتخاب نمیشود؟ برای مثال همه خوانندگان محمد قاضی، ابوالحسن نجفی، هرمز ریاحی و دیگر مترجمان کتاب«شازده کوچولو» را نمیشناسند؛ حالا اگر برحسب اتفاق ترجمهای از این کتاب را انتخاب کنند که توسط یک مترجم تازهکار و با کاستیهای بسیار به فارسی برگردانده شده، دلزده نمیشوند؟
شاید فروش بالای آثار مهم کلاسیک چون «شازده کوچولو» یکی از دلایل وجود ترجمههای گوناگون از آن باشد. چراکه اینگونه کتابها، جایگاه خود را تثبیت کردهاند و این اطمینان را به ناشر میدهند که به ترجمه دوبارهشان بپردازد.
اما بعضی معتقدند که باید مخاطبان را در انتخاب ترجمههای متفاوت از یک اثر آزاد گذاشت و برایشان حکم قطعی صادر نکرد؛ برای مثال بعضی مخاطبان، ترجمه شاعرانه را میپسندند و به سراغ احمد شاملو میروند؛ کسی که به ترجمه دقیق شازده کوچولو نپرداخته و از نظر زبانی چندان به اصل وفادار نبوده است، اما بعضی دیگر به اسم و اعتبار ناشر توجه میکنند و گروه دیگری هم هستند که تنها عنوان کتاب را شنیده و بهدنبال تهیه آن هستند، بدون آنکه به نام مترجم یا ناشر فکر کنند.
آنچه در این میان، ضروری به نظر میرسد وجود مرکزی برای مترجمان و ترجمه است. روزگاری زندهیاد حسین ابراهیمی (الوند) با راهاندازی «خانه ترجمه» چنین کرد و حدود 300 نفر از مترجمان کودک و نوجوان را دور هم جمع کرد و کتابهای خوب و به روز را در اختیارشان گذاشت تا هم از کارهای تکراری بپرهیزند و هم از دانستههای یکدیگر بهره ببرند. در شرایط فعلی هم بهتر است مترجمان کودک و بزرگسال، نهادی تشکیل دهند و از حمایتهای دولتی هم بهره ببرند و به جای ترجمههای تکراری به فعالیت هدفمند در این زمینه بپردازند؛ اگر چه در هر ترجمه، کاستیهایی وجود دارد که گاه مترجمان بعدی به برطرف کردن آن کاستیها میپردازند.
یکی دیگر از مواردی که توجه به آن از وجود ترجمههای متعدد و بیرویه از یک اثر میکاهد، نبود قانون کپی رایت است. از آنجا که ما قانون کپی رایت را به رسمیت نشناختهایم، هرکس میتواند سراغ هر اثری برود و هیچ مرجعی هم برای این کار وجود ندارد. حالا آثار کلاسیک و پرخوانندهای چون «شازده کوچولو» و «نیکولا کوچولو» که طرفداران بیشتری دارند و از فروش خوبی هم برخوردارند جای خود را دارند.
در هرحال، زبان به سرعت در حال تغییر است و هر 10 تا 15 سال یک بار، وجود ترجمههای تازه از آثار کلاسیک، ضروری به نظر میرسد، اما شازده کوچولو، سالی دو تا سه بار ترجمه میشود.
«شازده کوچولو» نوشته آنتوان دوسنت اگزوپری با ترجمه رضا طاهری را اینبار نشر نخستین در 2000 نسخه و به قیمت 14500 تومان منتشر کرده است.