خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: با مرگ عبدالله سرانجام چالشی که آل سعود از آن وحشت داشت فرا رسید و با به تخت نشستن ملک سلمان فرتوت و بیمار، شمارش معکوس برای ورود عربستان به دوران جدیدی از حیات سیاسی خود آغاز شده است. به همین منظور با توجه به اهمیت عربستان در معادلات منطقه ای و جهانی، در سلسله یادداشت های قبل ضمن معرفی خانواده سلطنتی و گوشه هایی از جامعه پرتناقض عربستان، نگاه آمریکا و بازیگران مهم منطقه ای به تحولات آینده این کشور مورد بررسی قرار گرفت. در این شماره با توجه به تحولات اخیر یمن، استعفای دولت این کشور و سلطه جنبش انصارالله بر صنعا، به صورت مستقل دیدگاه یمن به جابجایی قدرت در آل سعود و پیامدهای آن در حکومت صنعا مورد مطالعه قرار می گیرد.
یمن به عنوان همسایه جنوبی عربستان از زمان های قدیم به عنوان ناحیه آباد و پرنعمت با جنگل ها و باغ های میوه مورد توجه بوده است و رویدادهای شبه جزیره، مستقیم یا غیر مستقیم ساکنان این همسایه جنوبی را نیز تحت تاثیر قرار می داده است. در دوران معاصر نیز با سقوط امپراتوری عثمانی، یمن در سال ۱۹۳۴ به استقلال رسید و در سال ۱۹۶۲ شکل جمهوری به خود گرفت. یمن از صدر اسلام جز مهمترین پایگاه های طرفداران اهل بیت بوده و شیعیان بیش از ۴۲ درصد جمعیت فعلی کشور را تشکیل می دهند.
با این حال پس از به حکومت رسیدن وهابی ها در عربستان، آل سعود همواره نگاهی تحقیر آمیز به این همسایه جنوبی داشته و آن را حیاط خلوت خود تلقی می کرده است. از جمله این اقدامات تلاش برای روی کار آمدن حکومتی وابسته با هدف مهار و سرکوب شیعیان بوده که در طول نیم قرن گذشته همواره در دستور کار حکومت های دو کشور قرار داشته است. یکی از دلایلی که موجب حساسیت مقامات سعودی نسبت به شیعیان یمن شده است، ارتباط آنها با شیعیان شرق عربستان است که در صورت سازماندهی می توانند دسترسی آل سعود به غنی ترین مناطق نفت خیز خود را دچار مخاطره کنند.
در این راستا و در پاسخ به این نگرانی رژیم آل سعود با حمایت از دیکتاتوری های این کشور، تلاش های بسیاری را برای کاهش نفوذ شیعیان و گسترش وهابیت در شمال یمن به انجام رسانده است. از جمله این اقدامات می توان به ممنوعیت تاسیس مدارس دینی برای شیعیان، آزار، شکنجه و زندانیشدن شیعیان و علمای شیعی، ممنوعیت برگزاری مراسم مذهبی همچون عید غدیر، تخریب مساجد و به آتش کشیدن علنی و قانونی کتاب هایی همچون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه اشاره کرد.
بنابراین با مشخص شدن عمق محرومیت شیعیان یمن که با همکاری کامل آل سعود اجرایی شده است، طبیعی است که هر اقدامی که موجب ضعف یا افول این پدرخوانده نامبارک شود با استقبال شیعیان و تقویت آنها در پیگیری بهتر مطالبات خود منجر خواهد شد.
روندهای کلان سیاست خارجی عربستان، و احتمال زیاد جابجایی قدرت
بر همین اساس، با وجود تاکید ملک سلمان بر ادامه سیاست های عبدالله جابجایی قدرت در عربستان چندان هم بی تاثیر هم نخواهد بود و پیامدهای آن محیط داخل و پیرامونی عربستان را دستخوش تغییرات مختلف خواهد کرد و برای مثال در بحبوحه رقابت های آل سعود برای سلطه بر قدرت، جریان های آزادیخواه همچون انصارالله در یمن، محدودیت های کمتری را بر سر تحقق اهداف خود خواهند داشت.
همچنین با توجه به تحولات اخیر یمن و سلطه انصار الله بر امور کشور، قطعاً روابط این کشور با همسایه شمالی دستخوش تغییر خواهد شد و عربستان علاوه بر کاهش سطح روابط، نهایت تلاش خود را برای تضعیف و به بن بست کشاندن انقلاب مردم به طرق مختلف -از جمله فعال کردن و تجهیز القاعده در یمن- به کار خواهد بست.
البته با تقویت شیعیان و سلطه شیعیان در یمن این احتمال نیز وجود دارد برخی از اختلاف های ارضی فیمابین که به دلایل وابستگی حکومت های قبلی یمن، مسکوت مانده اند نیز مجدداً مطرح شوند. از جمله مهمترین این اختلاف ها منابع غنی نفت و گاز موجود در مرزهای آبی و خاکی این دو کشور است که به رغم توافقنامه طائف، هنوز راه حلی برای چگونگی استخراج منابع آن تعریف نشده است.
همچنین با موفقیت شیعیان در یمن، این احتمال به شدت تقویت می شود که شیعیان عربستان نیز با تاسی از مبارزان انصارالله علیه سالها تبعیض و محرومیت قیام کنند و درصدد تکمیل حرکت اعتراضی سالهای گذشته خود برآیند. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که با توجه به استقرار شیعیان در مناطق نفت خیز و وابستگی شدید عربستان به درآمدهای نفتی، کمترین چالش در روند استخراج یا صدور نفت می تواند به سرعت کل ساختارهای جامعه عربستان را تحت تاثیر قرار دهد و به عنوان کاتالیزوری برای علنی شدن نفرت مردم و مطالبه اطلاحات در این کشور فوق العاده بسته عمل نماید.