خبرگزاری مهر- گروه هنر: «کوچه بی نام» جدیدترین فیلم هاتف علیمردانی است که نام ابتدایی آن «مشرف به کوچه بی نام» بود و چندی قبل از برگزاری سی و سومین جشنواره فیلم فجر نام آن تغییر یافت.
«کوچه بی نام» روایت دو خانواده در جنوب شهر است که بیشترین تاکید فیلمساز در روایت زندگی این دو خانواده بر سر مسایل فرهنگی است.
علیمردانی سال گذشته با فیلم «مردن به وقت شهریور» در جشنواره فیلم فجر شرکت کرد که به مسایل و دغدغه های جوانان و تعامل آنها با خانواده ها می پرداخت. این فیلمساز امسال نیز دغدغه اصلی خود را بر تعامل میان اعضای خانواده ها قرار داده است با این تفاوت که این تعامل گستره بیشتری پیدا کرده است.
در فیلم «کوچه بی نام» فرهاد اصلانی در نقش پدر خانواده، فرشته صدر عرفایی در نقش مادر، باران کوثری، ستاره پسیانی و ملیسا ذاکری در نقش سه خواهر این خانواده بازی می کنند که عقاید مختلفی دارند و داستان های متفاوتی در طول فیلم برایشان رقم می خورد. همچنین در همسایگی آنها خانواده دیگری با بازی پانتهآ بهرام و محمدرضا غفاری زندگی می کند.
منصور لشگری قوچانی تهیه کننده و هاتف علیمردانی نوسینده و کارگردان فیلم «کوچه بی نام» در نشستی با خبرنگار مهر درباره این فیلم سخن گفتند و بیان کردند که دغدغه این فیلم تعامل اعضای خانواده و حتی در سطحی بالاتر مدیران و مسئولان در جامعه است و اینکه اگر اعضای خانواده بتوانند یکدیگر را تحمل کنند فضای دروغ، ریاکاری و پنهان کاری در خانواه بوجود نمی آید.
با ما قسمت نخست این گفتگو را می خوانید:
*ابتدا می خواهم از این همکاری مشترک بگویید و اینکه چگونه این همکاری آغاز شد؟
منصور لشگری: من بهمن سال گذشته در جشنواره فیلم فجر با هاتف علیمردانی آشنا شدم و او اردیبهشت امسال به من زنگ زد و گفت که قصه خوبی دارد و آن را برایم تعریف کرد. این قصه برای من جذابیت داشت چون نگاهش به طبقه متوسط رو به پایین جامعه بود که کمتر فیلمسازی به این صورت به سراغ آنها رفته است و اگر هم فیلمسازان آنها را سوژه فیلم های خود کرده اند به این دلیل بوده است که نشان دهند که مشکلات عمده این طبقه بی پولی و فقر است و یا درگیر فضای بین سنت و مدرنیته هستند و یا مشکلات عجیبی دارند و با مشکلات عادی که مردم جامعه دارند، مواجه نیستند.
*و مشخصا این دو خانواده چطور سوژه فیلم شدند؟
لشگری: یکی از خانواده های این فیلم سه فرزند دارد که تفاوت هایی در اندیشه و عقاید با یکدیگر دارند و بعد اتفاقاتی در زندگی این ها رخ می دهد که منجر به مسایل و داستان های فیلم می شود. به نظرم دغدغه های فیلم بسیار طبیعی است و خانواده های زیادیبا شرایط مطرح شده در این فیلم رو به رو هستند. بنابراین فکر می کنم طرح این معضلات در شرایطی که آینده کشور به دست نسل های جوان است به من کمک کرد تا با این فیلمنامه ارتباط برقرار کنم.
باور من این است که اکثر معضلات اجتماعی در درون خانواده ها قابل حل است. اگر ما بتوانیم فضایی را بوجود بیاوریم که افراد خانواده در عین حال که نوع تفکر و اندیشه های آنها با هم متفاوت است بتوانند یکدیگر را تحمل و فضای گفتگو را تجربه کنند قطعا دیگر نیاز به دروغ، پنهان کاری و ریاکاری نیست و حتی اگر گرفتاری هم بوجود آید در فضای تعامل حل می شود. در این فیلم در عین حال که کارگردان سراغ دو خانواده جنوب شهری رفته است اما معضلات را فراتر از این دو خانواده نشان می دهد یعنی به نوعی سراغ جامعه رفته است.
من معتقد هستم که مشکلات مالی مشکلات اصلی خانواده های جنوب شهر نیست بلکه معضل اصلی این خانواده ها بحث فرهنگی است و اگر افراد خانواده با یکدیگر حرف بزنند بسیاری از این مشکلات قابل حل است. حتی باید گفت بسیاری از مسایلی که در حوزه های دیگر در اجتماع و یا سیاست مطرح می شود اگر صاحبان این عرصه ها اهل گفتگو باشند، برطرف می شود. افراد جامعه باید با یکدیگر حرف بزنند و حتی گاهی بدون اینکه صحبت کنند گوش داشته باشند و بیشتر شنونده باشند.
*آقای علیمردانی ما در این فیلم بیشتر خانواده حاج مهدی (فرهاد اصلانی) را می بینیم، درحالیکه اتفاق اصلی ابتدا در خانواده ای که در همسایگی آنها زندگی می کند، رخ می دهد.
هاتف علیمردانی: «کوچه بی نام» یک فیلم زنانه است که به طور مثال در یکی از خانواده های این فیلم که سه دختر دارد هر کدام از این زنان نشان دهنده قسمتی از طبقه خود هستند. یک نفر نماینده قشری مذهبی و دیگری هم قشر دیگری از دختران را در بر می گیرد. این میان فکر می کنم بیشتر دختران جامعه ما موضعی مثل نسیبه دارند یعنی تکلیف شان با خودشان مشخص نیست و بین دو راهی مانده اند؛ نداشتن ایدئولوژی و خط فکری منسجم یکی از اصلی ترین معضلات دختران جامعه امروز ما است.
خوشبختانه من توانستم شخصیت های قصه خود را از میان افراد واقعی پیدا کنم. از حاج مهدی گرفته تا مادرهایی که در دو خانواده نمایش داده می شوند همه نمود واقعی داشتند و ما با آنها صحبت کردیم و سعی کردیم بار دراماتیک شخصیت آنها را به صورت جزیی بنویسیم. حتی ما سعی کردیم که این افراد واقعی را با بازیگران قصه آشنا کنیم و با هم ارتباط داشته باشند تا رفتارهای اجتماعی و خصوصیاتشان از طرف بازیگران برداشته شود.
آنچه برای من در این فیلم و حتی در «مردن به وقت شهریور» مهم بود نمایش همین واقعیات است. البته آن فیلم در جشنواره فجر سال گدشته مظلوم واقع شد درصورتیکه از نظر نگاه مردمی در رتبه هشتم قرار داشت و بازیگر مکمل هم نامزد بهترین بازیگر شد. «مردن به وقت شهریور» به نظرم فیلم بسیار سالمی بود که متاسفانه سال گذشته در جشنواره فیلم فجر در برج میلاد با دی وی دی بسیار بدی که راف کات بود به اکران درآمد.
به هرحال اگر «کوچه بی نام» را در شرایط مناسب ببینید متوجه خواهید شد که چقدر خوب کار شده است و فکر می کنم از آن فیلم هم خیلی بالاتر است.
*«کوچه بی نام» نسبت به فیلم قبلی به لحاظ ساختاری چقدر تغییرات داشته است؟ و آیا این فیلم را به همین شکل دوست دارید؟
علیمردانی: من هر فیلمی را که می سازم فکر می کنم بهترین فیلم خود را ساخته ام چون با تمام اعتقادم سراغ تولید می روم. امروز به نظرم بهترین اثرم «کوچه بی نام» است و شاید اگر چند ماه از تولید این فیلم بگذرد این نظر قدری ساده لوحانه به نظر بیاید و یا فکر کنم که بهتر از این می توانسته ام بسازم و آنجاست که ایده فیلم بعدی من زاییده می شود. درنهایت فکر می کنم اگر یک فیلمساز در یک روزمرگی غرق شود پیشرفتی ندارد.
*این را پرسیدم چون زمانی پیش می آید که شما با پایان ساخت یک فیلم وقتی به آن نگاه می اندازید با خود می گویید که کاش قسمت هایی را به گونه ای دیگر می ساختم. پس برای شما چنین نگاهی پیش نیامد؟
علیمردانی: خیر خوشبختانه ما برای پروسه پیش تولید، تولید و حتی پس از تولید این فیلم زمان زیادی گذاشتیم، حتی تدوین این اثر 5 ماه طول کشید و ما تلاش خود را کردیم تا همه کارهای آن را درست انجام دهیم و حالا من فکر می کنم تمام مشکلاتم در فیلم های قبل در اینجا برطرف شده است. ضمن اینکه من یک فیلمساز تجربی هستم و آثارم یکی پس از دیگری بهتر می شود. حتما «کوچه بی نام» هم ضعف هایی دارد که البته در فیلم های بعدیم بهتر خواهد شد.
*چه دغدغه و حرف مهمی باعث شکل گیری این فیلمنامه شد؟
علیمردانی: حرف اصلی این قصه این است که «هیچ فکری و هیچ حرفی در دنیا ارزش جنگیدن ندارد» و یا اینکه «هر کسی را در قبر خودش می گذراند» اینها مفاهیم و عبارت هایی بودند که در ذهن من بودند و در این فیلم محور قرار گرفتند.
شاید اینها حرف اصلی قصه من بودند که در زمان نگارش فیلم به آنها خیلی توجه کردم.
*و بعد از در نظر گرفتن این دو مفهوم سراغ افراد جامعه رفتید و شخصیت های خود را نوشتید؟
علیمردانی: بله. من بازیگران زیادی را برای فیلم هایم می بینم و اعتقاد دارم که باید برای بسیاری از بازیگران فضایی فراهم کرد تا فعالیت کنند و خود را نشان دهند. نمونه من برای این سخنم صبا گرگین پور و یا ملیسا ذاکری است. همچنین نوید لایقی مقدم بازیگری که من در فیلم های قبلی خود از او استفاده کردم توانست بعد از فیلم من در چند اثر دیگر بازی کند. در «کوچه بی نام» همه بازیگرانی که حتی ناشناخته هستند مثل کسی که در مسجد است و یا دوست باران کوثری، با تست گرفتن از میان موسسات آموزش بازیگری انتخاب شدند و ما البته در حین انتخاب بازیگر از آنها برای محتوای فیلم هم کمک می گرفتیم. یعنی از آنها می پرسیدیم که آیا علاقه دارند در پروسه خود فیلم هم با ما همکاری داشته باشند و بعد با آنها گپ می زدیم و درباره زندگی و رازهای آنها سخن می گفتیم.
من برای این منظور یک دستیار خانم داشتم تا بتواند به راحتی با دختران سخن بگوید و اتفاقا در این گفتگوها به موارد عجیبی هم برخوردیم و گاهی پیش می آمد که دستیار خانم من به دلیل اتفاقاتی که در زندگی این آدم ها افتاده بود اشک می ریخت.
گاه قصه های بسیار تکان دهنده ای می شنیدیم و من متعجب می شدم که در عمق جامعه ما چنین مسایلی رخ می دهد. من به عنوان فیلمساز همیشه رسالتی برای خود دیده ام که همان آگاه کردن خانواده ها از اتفاقاتی است که جوانان را تهدید می کند و همچنین بیان مشکلاتی که از طرف والدین است. من فکر می کنم مشکل اصلی ما در جامعه این است که نمی توانیم با هم حرف بزنیم.
فیلمسازان ما قشر الیتی (نخبه) هستند که چندان سعی نمی کنند موقعیت های جامعه را آنطور که هست درک کنند و به عمق جامعه پی ببرند. ما در یک جامعه مذهبی زندگی می کنیم و اگر خصوصیت ها، نقاط ضعف و قوت و حساسیت های جامعه خود را نشناسیم نمی توانیم فیلم خوب بسازیم. فیلمساز اگر واقعا فیلمساز است باید بتواند در جغرافیایی که زندگی می کند آدم های قصه خود را شناسایی کند و فیلم بسازد. من معتقد هستم که اگر آلخاندرو گونزالس ایناریتو را به ایران بیاورید نمی تواند فیلم خوب بسازد زیرا عمق ارتباطات اجتماعی و شخصیت های قصه را نمی شناسد. بنابراین در مجموع باید این را بگویم که «کوچه بی نام» ماکت کوچکی از کشور ایران است و آدم های قصه در عمق جامعه زندگی می کنند و نفس می کشند.
*از جمله مباحثی که فیلم به آن می پردازد ازدواج ها و علاقمندی هایی است که در جامعه رخ می دهد و حتی ما به نوعی ارتباطات اشتباهی را هم در فیلم می بینیم. به طور مثال ارتباط مردی که همسر دارد با یک دختر.
لشگری: بله اما در این رابطه ما نشان می دهیم که دو طرف شخصیت های منفی ای نیستند ولی چون این رابطه نادرست است دختر در شرایطی قرار می گیرد که احساس می کند باید آن را تمام کند یعنی ما نخواستیم این را به نوعی به فیلم تحمیل کنیم که شعارگونه شود اما مساله اصلی این است که اگر در جامعه شرایط به گونه ای باشد که همه به راحتی بتوانند حرف خود را بیان کنند چنین اتفاقاتی رخ نمی دهد و همه این مسایل از پنهان کاری نشات می گیرد.
همانطور هم که پیش از این بیان کردم اگر ما باور داشته باشیم که می توانیم با یکدیگر حرف بزنیم چنین مسایلی بوجود نخواهد آمد. اگر این فضای گفتگو در خانواده وجود نداشته باشد با هر حادثه ای چاهی در روابط خانواده بوجود خواهد آمد که ممکن است به از هم پاشیدگی خانواده منجر شود. همچنین اگر در خانواه ای که با یکدیگر تعامل خوبی دارند یک اتفاق رخ دهد چه بسا آن مساله باعث شود که اعضا به یکدیگر نزدیکتر شوند و ارتباط آنها مستحکم تر شود.
*شخصیت پردازی مادر سنتی خانواده به خوبی صورت نگرفته است و به نوعی واکنش نشان می دهد که غیرقابل باور است.
لشگری: ببینید این مادر در ادامه داستان به این باور می رسد که هر کسی را در قبر خود می گذارند و تا به این باور نرسیده بود با فرزندش مشکل داشت. به هرحال وی سه فرزند داشته است که هر سه بر سر یک سفره نشسته اند و از یک نوع تربیت برخوردار بوده اند اما این ها با هم تفاوت دارند و زمانی که مادر متوجه می شود که این تفاوت ها طبیعی است مشکلش با فرزندش حل می شود. مثل فرهاد اصلانی، پدر دختر که زودتر متوجه این تفاوت میان فرزندان می شود و بنابراین راحت تر با دختر کنار می آید اما در جمله ای به او بیان می کند که همیشه در هر کاری خدا را در نظر داشته باشد. البته ما سعی کردیم این ها به صورتی باشد که شعاری نشود و مخاطب بپذیرد و الان به گونه ای است که حاج مهدی واقعا شخصیتی قابل قبول دارد.
من باید اینجا از فرهاد اصلانی که نامش را بردم تشکر کنم که بازوی خوبی برای هاتف علیمردانی بود. او عملا در همه کارها از قصه تا انتخاب بازیگر و بازی ها به کارگردان مشاوره می داد.
ادامه دارد...