خبرگزاری مهر- گروه هنر: راما قویدل فرزند زنده یاد امیر قویدل کارگردان و فیلمنامه نویس سینمای ایران است. «چاقی» اگرچه اولین فیلم سینمایی بلند او محسوب می شود اما وی پیش از این آثار بسیاری را در حوزه تلویزیون تولید کرده است.
از جمله این آثار می توان به کارگردانی مجموعههای «یک لحظه دیرتر»، «گمشده» بعضی از قسمت های مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد»، فصل سوم سریال «دولت مخفی» و... اشاره کرد.
«چاقی» توسط علیرضا جلالی و حمید آخوندی تهیه شده است و نخستین اثر سینمایی قویدل به شمار می رود که روز سه شنبه 21 بهمن در بخش مسابقه «نگاه نو» سی و سومین جشنواره فیلم فجر نمایش داده می شود.
علی مصفا، حمید فرخ نژاد، لادن مستوفی و مهسا کرامتی نقش های اصلی این فیلم سینمایی را ایفا می کنند. این فیلم اگرچه با عنوانی که برای خود برگزیده است و حتی در ابتدای داستان دغدغه اضافه وزن و چاقی یکی از شخصیت های فیلم را مطرح می کند اما در ادامه داستان های دیگری را دستمایه خود قرار می دهد و «انتخاب» یکی از محورهای اساسی این فیلم است.
راما قویدل نویسنده و کارگردان «چاقی» در این گفتگو که به مناسبت حضور فیلمش در جشنواره فجر انجام شد بیان کرد که معمولا در نوشتن فیلمنامه یک اثر و حتی این فیلم، آن را با یک سوال آغاز می کند و بعد خود به جستجو درباره پرسش مورد نظر می پردازد. وی همچنین از پدرش امیر قویدل یاد کرد و او را قهرمان زندگی خود نامید.
با ما در این گفتگو همراه میشوید:
*در فیلم «چاقی» علی مصفا را می بینیم که در نقش یک صداگذار است و با اینکه از نظر ظاهری چندان به چشم نمی آید اما مشکلاتی در پاهایش دارد که به اضافه وزن مربوط می شود. این شاید اولین چیزی است که در دقایق اولیه فیلم به ذهن مخاطب می آید.
- قصه فیلم «چاقی» چندان غریب و پیچیده نیست. اساسا فیلمسازی یا بهتر بگویم فیلمنامه نویسی برای من با یک سوال شروع می شود و می کوشم برای سوالی که در ذهنم ایجاد شده با نگارش فیلمنامه و پروسه ساخت فیلم به همراه گروهم، پاسخی بیابم و بدون پیشقضاوت به پاسخ سوالم دست پیدا کنم. ساخت فیلم برایم نوعی کشف و شهود برای دستیابی به سوال های ذهنی و درونی است. در این فیلم هم همینطور بوده است و البته که طبیعتا یک جهت گیری نسبی از ابتدا وجود دارد. در واقع اول یک سوال به ذهنم رسید و بعد برای رسیدن به جوابِ آن شروع به نوشتن خلاصه داستان و در نهایت فیلمنامه کردم. آنچه که شاید پاسخ اصلی سوال شما باشد این است که من کوشیدم با ساخت این فیلم به شکلی کنجکاوانه و درونی به دنبالِ پاسخ سوال خود بگردم. این کنجکاوی به معنای واقعی کلمه انجام شد؛ نوعی جستجو درباره آن بخشی از درون انسان ها که فکر می کنم در سینمای ما کمتر وجود دارد.
در این فیلم به موضوعی پرداخته شد که شاید بتوان گفت از خطوط قرمز محسوب می شود. البته پرداختن به این خط قرمزها درنهایتِ شرافت و حفظِ اصولِ اخلاقی انجام گرفت و مساله مهم اینجاست که این موضوع شاید در وهله اول و از دور چندان پاک و منزه به نظر نیاید.
*گفتید قضاوت نمی کنید چگونه ممکن است فیلمساز جهت گیری و قضاوت خود را در فیلم دخالت ندهد؟
- فکر می کنم قضاوت نکردن امروز یکی از دغدغه های همه هنرمندان در سراسر جهان است. یکی از تمرین های همیشگی و روزمره من هم قضاوت نکردن است که البته اعتراف می کنم چندان هم در آن موفق نیستم. با این حال سوال این است که اصلا چرا باید قضاوت کنیم و آیا اساسا انسان این حق را در کائنات و نظام هستی دارد که درباره همه چیز نظر بدهد؟ که به نظرم ما چنین حقی نداریم.
*درست است اما ناخودآگاه این جهت گیری ها اتفاق می افتد و بر همین اساس است که قصه شخصیت ها شکل می گیرد.
- طبیعتا من به عنوان فیلمنامه نویس بایستی یک آغاز، میانه و پایان بندی برای اثرم داشته باشم اما در عین حال در پروسه نگارش هم ممکن است به دیدگاهی دست پیدا کنم که پایان داستانم را تغییر دهد. کما اینکه در نگارش فیلمنامه این اثر هم همین اتفاق رخ داد و شاید من پایان دیگری در ذهنم داشتم اما به کشف دیگری رسیدم. بعضی از تغییراتی که در روند فیلمنامه بوجود آمد ارادی بود اما برخی تغییرات دیگر تحت شرایطی خاص بوجود آمد و من با بعضی از آن تغییرات چندان موافق نبودم. با این حال قصد من در نهایت این بود که به قصه ای قابل قبول، باورپذیر، ساده و روان دست پیدا کنم که مخاطب به سادگی با آن ارتباط برقرار کند.
مهمترین مساله برایم این است که مخاطب بتواند خود و نگاهش را در این فیلم پیدا کند و فکر می کنم فیلم به شکلی روایت شده است که مخاطب احساس می کند این اتفاق می تواند برای خودش و یا برای اطرافیانش به نحوی ملموس رخ بدهد.
*چه ویژگی های خاصی در فیلم شما وجود دارد که دوست دارید با آنها شناخته شوید؟
- ببینید این فیلم یک جهان کاملا درونی دارد و سعی می کند بدون تغلیظ احساسات به موضوعی که صد در صد عاطفی است، بپردازد. من در عین حال سعی کردم، تاکید می کنم سعی کردم به عنوان ناظری بی طرف از فیلم فاصله بگیرم تا تماشاگر خودش بتواند خوانش خود را از فیلم پیدا کند و نه اینکه من به ذهن تماشاگر جهت بدهم و یا بکوشم مخاطب فقط با یک شخصیت خاص همذات پنداری کند بلکه تلاشم این بود که همه شخصیت ها به خوبی معرفی شوند، هر یک از این شخصیت ها هم براساس یک زیرداستان طراحی شده اند و احتمالاً مخاطب می تواند با دانستن این زیر داستان ها شخصیتِ مورد نظر را بهتر بشناسد.
*قضاوت نکردن در سینمای ما بعد از فیلم های اصغر فرهادی پر رنگ تر شده است آیا منطور شما به نوعی پیش رفتن به سمت این سینماست؟
- جریانی که آقای فرهادی شروع کرد بسیار محترم است به این جهت که نگاه و خوانش درستی نسبت به جهان پیرامون پیدا کردن، یکی از مهمترین رسالت های هنر است. ضمن اینکه معتقدم هنر در هر حالتی باید روزنه امیدی برای مخاطب ایجاد کند و کمک کند به اینکه ما انسان تر باشیم.
*جناب قویدل شما از به تصویر کشیدن نوعی سلوک درونی در فیلم سخن گفتید. در این باره بیشتر توضیح دهید که چه چیزی مورد نظر شما بوده است؟
- البته این فیلم حاصل تلاشی است که من و گروهم داشتیم و نمی دانم تا چه حد توانسته ایم به آن برسیم. با این حال از نظر من سخت ترین نوع فیلمسازی زمانی است که شما با درون آدم ها کار دارید چون در چنین قصه ای اوج و فرود آنچنانی نیست، اتفاقات زیادی وجود ندارد، جنگ و کشتار در میان نیست و در این شرایط نوع نگاه کارگردان سخت تر و متفاوت تر می شود.
مهمترین خصیصه این فیلم شاید این باشد که چطور می توان در یک نما همه احساساتی را که قرار است به مخاطب منتقل بشود، انتقال داد. آن هم به شکلی که چندان برون گرا نباشد و احساسات غلیظی در آن بروز نکند. فکر می کنم در اجرای این ایده بازیگران شگفت انگیزم بسیار موفق عمل کردند.
*در پروسه نوشتن فیلمنامه چقدر به مخاطب توجه داشتید؟ مخاطبی که برای یک فیلم اتفاق محور و حتی برون گرا پای گیشه ها می رود.
- طبیعتا مخاطب و ارتباط با وی بسیار مهم است. برای من بسیار مهم است که فیلم در گیشه هم موفق باشد. از نگاه من سینما، هنری متکی بر اقتصاد است. ولی نکته اصلی این است که من مفهوم و اصولی را که به آنها اعتقاد داشتم فدای جریان گیشه نکردم و همیشه هم بر این باور بوده ام که اگر فیلمساز آنچه را که بدان اعتقاد دارد، بسازد قطعا بر دل مخاطب می نشیند.
مرحوم پدرم همیشه می گفت وقتی کارگردان کنار دوربین می ایستد تمام احساسات و اعتقاداتش روی نگاتیو ثبت می شود و اگر تو ایمان داشته باشی به چیزی که می سازی این ایمان به مخاطب هم منتقل می شود و طبیعتا اگر مخاطب هم فیلم را دوست داشته باشد طبیعتاً فیلم در گیشه هم موفق خواهد بود.
*حالا که از پدر خود سخن گفتید، دوست دارم بدانم جناب امیر قویدل چقدر در نوع کار و سبک شما موثر بودند؟
- پدر قهرمان زندگی من بوده و هست و برای این قهرمانی هم ادله کافی دارم که شاید در این مجال و مقال نگنجد. او فیلمساز خاص و عجیبی بود. به نظرم وی یکی از مهمترین فیلمسازان بعد از انقلابِ سینمای ایران است با وجود اینکه شاید هیچ کدام از فیلم هایش چندان پُرفروش یا درو کننده جوایز در جشنواره ها نبوده اند.
محبوب ترین فیلم پدرم به اعتقاد خودش «دلنمک» بود که فیلمی عاشقانه و عارفانه و البته ساده ای است. اگرچه که شاید بسیاری او را با فیلم های پلیسی و اکشن اش بشناسند، با این حال طبیعتا نوع نگاه وی به دلیل اختلاف نسل با نگاه من چندان همخوان نیست اما برخورد عاطفی او با مسایل برای من همیشه بسیار قابل توجه بوده و هست. ذهن من در این مساله مستحیل است و شاید بهتر باشد منتقدان بگویند که من چقدر از پدرم تاثیر پذیرفته ام.
*کمی درباره انتخاب بازیگرهای این فیلم توضیح دهید من فکر می کنم به دلیل همان سلوک درونی که گفتید علی مصفا از نوعی درون گرایی در بازی برخوردار است.
- بله نقش اصلی و محوری این فیلم را علی مصفا بسیار درخشان بازی کرده است. او برای من تنها یک بازیگر نبود و عملاً یار من بود. البته من اساسا اعتقاد بسیاری به کار گروهی دارم و معمولاً می کوشم نظر همه را با دقت بشنوم.
*یعنی با نظرات بازیگران فیلمنامه را هم تغییر دادید؟
- من از بازیگران ایده های خوبی گرفتم و حتی پس از دورخوانی با بازیگران متن را یک بارِ دیگر بازنویسی کردم.
*نگارش فیلمنامه چقدر طول کشید؟
- نگارش تقریبا 6 ماه شبانه روزی به طور انجامید و چهار بار هم باز نویسی شد.
*فیلم به تحقیقات خاصی هم نیاز داشت؟
- فکر نمی کنم این چنین فیلم هایی تحقیقات میدانی و کتابخانه ای نیاز داشته باشد و شاید بخشی از آن به تجربیات شما در زندگی بازمی گردد. همچنین اینگونه فیلمنامه ها از دل جامعه بوجود می آیند و از درون ارتباطات، گفتگوها و روابط و برخورد انسان ها شکل می گیرند. فیلمنامه من هم از این قاعده مستثنی نیست.
*فیلم «چاقی» چه بخشی از جامعه و یا چه طبقه ای را مورد هدف قرار داده است چون فیلم سراغ طبقه متوسط رو به بالا می رود.
- بله. شخصیت های فیلم از طبقه متوسط رو به بالا هستند، امّا فکر می کنم این فیلم مخصوص طبقه اجتماعی خاصی نباشد. درواقع هرکسی در هر جایگاه و طبقه ای که هست، ممکن است با موضوع و ذات این فیلم مواجه شود و آنچه که اهمیت دارد نوع واکنش افراد مختلف در جایگاه های مختلف نسبت به موضوع فیلم است.
*چرا سراغ طبقه مرفه و این نوع پرداخت از شخصیت بهار با بازی لادن مستوفی رفتید؟ زنی که اگرچه از رفاه خوبی برخوردار است اما از همان ابتدا روی هزینه و خرج هایی که می شود حساسیت دارد.
- ریزه کاری هایی که بیان می شود جزو شخصیت اوست. شخصیت بهار زنی محکم، مستقل، مدیر و مقتدر است. ما در فیلم تصمیم گیری هایی از این شخصیت می بینیم که شاید اصلاً توقع اش را نداشته باشیم و حتی برخلاف پیش بینی مخاطب رخ می دهد.
من فیلمنامه را کاملا اصولی و کلاسیک شروع می کنم؛ سه جور خلاصه داستان می نویسم و بعد سیناپس می زنم و در نهایت فیلمنامه کامل را می نویسم اما در این پروسه بعد از اینکه کاراکترها خلق می شوند گاهی می بینم که این شخصیت ها خودشان به سخن درمی آیند و حتی گاهی فیلمنامه را به گونه ای دیگر و متفاوت با آنچه که ابتدا فکر می کرده ام جلو می برند.
به نظرم خود شخصیت ها فیلمنامه را پیش می برند و گاهی اوقات مثلاً من دیالوگی را در نظر دارم و آن را منطقی و اصولی می دانم اما وقتی درحال نگارش هستم انگار شخصیت چیز دیگری می گوید که برای خودم هم عجیب و جالب است.
*چقدر با خانم کرامتی که هم همسر شما هستند و هم در این فیلم بازی دارند، مشورت داشتید؟
- معمولا همیشه در فیلمنامه ها با او مشورت می کنم.
*با توجه به اینکه «چاقی» اولین کار سینمایی شما بود با مشکلات مالی هم مواجه شدید؟
- خیر. پروژه ما مساله مالی نداشت. البته من کراراً گفته ام که اساسا دوست ندارم درباره مشکلات کار صحبت کنم. قطعاً کارگردانی و فیلمسازی پر از رنج و درد است اما همان طور که لذت فیلمسازی را نمی توان با کسی سهیم شد و هیچ کس به اندازه من از فیلمسازی لذت نمی برد، باید قبول کرد که سختی های مالی و دیگر مسایل هم از آن خود من است و تا وقتی کسی فیلمساز نباشد این لحظات تنهایی، درد و رنج قابل درک نیست. این مسایل در تمام دنیا به همین شکل وجود دارد و مختص سینمای ما نیست. اگر تاریخ سینما را نگاه کنید، سختی های تولید فیلم برای همه کارگردانان وجود داشته است و خاطرات همه کارگردان های بزرگ تاریخ سینما پر است از این سختی ها و تنهایی ها. به عنوان مثال چندی پیش پشت صحنه فیلم «اینک آخرالزمان» از فرانسیس فورد کاپولا را دیدم که تنهایی و رنجی که کارگردان در پروسه ساخت این فیلم متحمل شده بود، برایم حیرت انگیز است.
خاطرم هست زمانی در پروسه تولید سریالی کمی خسته، دلگیر و ناراحت بودم و آن زمان حمید فرخ نژاد جمله ای در مورد ذات سینما به من گفت که هیچ گاه از یادم نمی رود و آن این بود که «یادت باشد، کارگردان تنهاترین عضو یک گروه فیلمسازی است»
*حالا که فیلم شما پایان یافته است فکر می کنید دوست داشتید که به شکل دیگری آن را می ساختید چون گاهی با اتمام یک فیلم ممکن است به نظر بیاید که باید به طور مثال صحنه ای را تغییر داد.
- بعید می دانم هیچ کارگردانی بتواند بگوید بهترین نماها را گرفته و فیلمش کامل است و از نتیجه آن قطعاً راضی است. من هم گاهی اوقات فکر می کنم که باید صحنه ای را به گونه ای دیگر می گرفتم و یا دوربین را جای بهتری می گذاشتم اما «دیکته نانوشته غلط ندارد» و فکر می کنم فیلمسازی تصمیم گیری درست در مقاطع درست است، شما قاعدتاً به تدریج از آنچه انجام داده اید، می آموزید و به مرور پس از هر فیلم پخته تر می شوید و حتی نگاه جدیدتری پیدا می کنید و در نهایت این تجارب اکتسابی است که سینما را تا این حد جذاب می کند.
*اگرچه که شما در تلویزیون آثار بسیاری داشتید اما آیا فیلم اولی بودن برایتان سختی و حساسیت خاصی در فیلمسازی بوجود آورد؟
- بله من در تلویزیون خیلی فیلم و سریال ساخته ام ولی به هر حال این فیلم برایم کاری خاص و تجربه ای کاملاً جدید و متفاوت بود.
*معمولا فیلم اولی که هر کارگردان می سازد نوعی برچسب می شود و او را با همان سبک می شناسند. از این موضوع نگرانی ندارید و آیا قرار است همین سبک و روند را در مسیر خود ادامه دهید؟
- بالاخره این فیلم به نوعی بیانگر نگاه و جهان ذهنی من است و بدم نمی آید این نگاه را ادامه بدهم.
*طرح و ایده جدیدی هم برای فیلم بعدی خود دارید؟
- بله ایده ای هست که البته هنوز خام و ناکامل است اما ترجیح می دهم فیلم اول را به همراه مخاطب ببینم، سپس در مورد فیلم و داستانِ کار بعدی تصمیمی بگیرم.
گفتگو از عطیه موذن