خبرگزاری مهر - گروه هنر: مصطفی احمدی 23 سال است که در سینمای ایران به عنوان دستیار با کارگردان های مطرح سینما همکاری داشته و فیلم «نزدیک تر» اولین تجربه کارگردانی اش به حساب می آید، فیلمی خانوادگی و البته شخصی که به گفته خودش ادای دینی است به یکی از افرادی که در گذشته در زندگی اش نقش بسزایی داشته است.
این فیلم یک درام خانوادگی است که در آن با بازگشت یکی از افراد خانواده پس از چندین سال اتفاقات و رازهایی برملا میشود. نزدیک به 90 درصد فیلم در لوکیشن خانه ای رخ می دهد که آدم هایش از جنس افرادی هستند که دور و برمان زندگی می کنند و هر روز با آنها سر و کار داریم.
این فیلم با حضور بازیگرانی چون صابر ابر، نازنین فراهانی، محمد بحرانی، شیرین یزدان بخش، ستاره اسکندری، پگاه آهنگرانی و پارسا پیروز فر در بخش «نگاه نو» سی و سومین جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
به بهانه نمایش این اثر سینمایی در جشنواره با مصطفی احمدی درباره شکل گیری ایده ابتدایی، نقش بهرام توکلی در نگارش فیلمنامه، نگاه امیدوارانه ای که کارگردان در اثرش قصد انتقال آن را داشته، معضل اعتیاد، دلایل انتخاب این سوژه برای ساخت اولین فیلمش و ادای دینی که قرار بوده با این فیلم به یکی از شخصیت های محبوب زندگی اش بکند، صحبت کردیم.
در این گفتگو با ما همراه باشید:
*به عنوان اولین کار سینمایی تان چطور به ساخت این فیلم رسیدید. طرح ابتدایی از خودتان بود یا از فیلمنامه اورژینال بهرام توکلی برای ساخت بهره بردید؟
- از گذشته یک قصه قدیمی در ذهن من بود که کلیت این قصه و بخشی از شخصیت هایی که الان در فیلم می بینیم در آن بودند. در واقع درگیری این آدم ها در خانواده و برخی شخصیت ها مشخصا مثل علی در ذهنم بود و دوست داشتم آن را به فیلم تبدیل کنم. بعد از آن بود که با خانم هستی بشروتنی آشنا شدم و وی فیلمنامه را بر اساس طرح من نوشت و طبیعتا در زمان نگارش هم ایده هایی بین ما رد و بدل شد و تبدیل به یک فیلمنامه کامل شد. منتها آن فیلمنامه به اعتقاد هر دو ما واجد شرایط لازم برای یک فیلم خوب و یا ایده آل نبود بنابراین ما نیازمند یک فکر تازه و یک رفتار حرفه ای با فیلمنامه بودیم که خوشبختانه آقای توکلی قبول زحمت کرد و به تیم ما اضافه شد. توکلی ایده های درخشانی وارد کار کرد، حتی شخصیت مهتاب را به داستان اضافه و برخی شخصیت ها را تغییر داد و کلا قصه را فشرده کرد.
* حضور مهتاب با بازی پگاه آهنگرانی وجه عاطفی قصه را پررنگ می کند. با وجودیکه عنوان کردید مهتاب بعدا به قصه اضافه شد در فیلمنامه اولیه تان این وجه پررنگ نبود؟
- نه به اندازه ای که الان در فیلم می بینیم. چون یکی از چیزهایی که من دلم می خواست این بود که یک فیلم ملودرام بسازیم و به قواعد این نوع ژانر وفادار باشیم. هرچند می خواستیم نگاه تازه ای به این ژانر داشته باشیم اما دوست داشتیم به قواعد آن هم پایبند بمانیم به همین جهت آقای توکلی کاراکتر مهتاب را به فیلمنامه اضافه کرد. از حق نگذریم که در اجرا هم بخش های ملودرام و عاطفی فیلم توسط عوامل و خود بازیگران خیلی مورد کنکاش قرار گرفت تا به چیزی که الان داریم، برسیم.
* صحنهای در فیلم است که همه خانواده دور هم جمع شده اند و به نظر می رسد که به صورت نسبی با هم آشتی کرده اند و درحال خوردن آش هستند. این سکانس و نوع فیلتری که برای آن انتخاب شده مشخصا مخاطب را به یاد سکانس پایانی «اینجا بدون من» بهرام توکلی که در مرز بین واقعیت و رویا روایت می شود، می اندازد. به نظر می رسد ردپای توکلی در اجرا هم به چشم می خورد.
- من خیلی سعی کردم این اتفاق نیفتد و خیلی سعی کردم دیدگاه مستقل خودم را در اجرا داشته باشم. روز اول من به بهرام توکلی گفتم که دوست دارم فیلمم با نگاهی «نه ناامیدانه» به زندگی تمام شود. این نگاه «نه ناامیدانه» منظورم الزاما پایانی امیدبخش نبود اما پایانی باز به سمت ناامیدی را هم دوست نداشتم. خود فیلمنامه این روند را به راحتی به ما نمی داد و من معتقد بودم حتی اگر چیزی شبیه معجزه هم در فیلم رخ دهد و این روابط را بهبود بخشد، ایرادی ندارد.
از این نظر حق با شماست چون در این سکانس مثل پایان «اینجا بدون من» چیزی شبیه معجزه رخ داده است. انگار که چشم هایتان را می بندید و وقتی که باز می کنید می بینید همه چیز درست شده است. من به معجزه در سینما اعتقاد دارم چون یکی از جاهایی که این امکان رخ می دهد، سینما است. در مورد مقایسه فیلم با «اینجا بدون من» هم اصلا ناراحت نمی شوم چون این فیلم یکی از 10 فیلم منتخب من در سینمای ایران است اما همه تلاشم را کردم که چیزی از بیرون وارد فیلم نشود و همه اتفاقات در طی روند فیلم رخ دهد.
*نگاه امیدوارانهای که به آن اشاره می کنید از الزامات قصه تان است چون به هر حال با وجود تمام مشکلاتی که یک فرد معتاد برای خانواده اش در گذشته به وجود آورده این خانواده بعد از بهبود وضعیتش، او را می پذیرند. در دنیای واقعیت افرادی که بعد از سال ها اعتیاد را ترک می کنند برای شروع دوباره با یک بحران عاطفی رو به رو می شوند. در این فیلم هم علی برای جبران گذشته آمده است.
- در مورد شخصیت علی دوست دارم صحبت کنم چون این شخص سال ها شخصیت آرمانی زندگی واقعی من بود و یکی از قهرمانان زندگی من از زمان بچگی بود و دوست داشتم اگر روزی فیلمی بسازم به او بپردازم. چون قدم هایی که این شخص برداشته تا خودش را پاک و منزه کند بسیار ارزشمند است. این مساله چیزی است که در گام هشتم انجمن NA ایران مطرح می شود. در گام هشتم عنوان می شود که من با همه توانم برمی گردم تا آسیبی را که به هرکسی و به هر شکلی رساندم، جبران کنم. علی در این فیلم در این مقطع زمانی قرار دارد و باید برگردد و آزاری را که به دیگران رسانده جبران کند، هرچند دیگران او را نپذیرند.
جدا از بحث اعتیاد اگر در نگاه کلان تر به افرادی نگاه کنیم که به جایی رسیده اند که می خواهند آسیب های گذشته شان را جبران کنند، می دانند که باید تمام لعن و نفرین ها را بپذیرند و همه برخوردهای نامناسب را به جان می خرند که بگویند آمده ام که آشتی کنم. اما باید دید آیا دیگران هم آمادگی پذیرش این افراد را دارند. در خانواده هایی که یک معتاد دارند معمولا همین اتفاق می افتد به این شکل که انگار آن فرد اعتیادش را ترک کرده اما خانواده اش اعتیادشان را به رفتار نامناسب با او ترک نمی کنند.
*پس شخصیت اصلی از زندگی واقعی تان به فیلم آمده و به شکل عینی هم وجود داشته است. البته مساله حفظ بنیان خانواده و دور شدن افراد از یکدیگر هم یکی از مسایل مهم مطرح شده در فیلم است.
- بله کاملا. من در واقع مثل ماکان فیلم بودم و علی برای من یک قهرمان محسوب می شد و او را همیشه ستایش می کردم. اما جدا از مساله علی، یکی دیگر از مسایلی که دوست داشتم به آن بپردازم خانواده بود. متاسفانه در چند سال اخیر همه ما با مسایلی روبرو شده ایم که بنیان خانواده ها را از هم می پاشد. انگار یادمان رفته که یک خانواده اگر گوشت هم را بخورند استخوان هم را دور نمی اندازند. بابت کوچکترین اختلاف نظرها از پشت به هم ضربه می زنیم و روبروی هم می ایستیم. البته حتی روبروی یکدیگر هم نمی ایستیم بلکه از هم دور شده و به هم فحاشی می کنیم.
به نظرم این اتفاق به آدم بزرگ های جامعه و پدر و مادرهای ما که کمی نقش خودشان را فراموش کرده اند، برمی گردد. به این مفهوم که پدر و مادرهای ما از امکانات مشروعی به دلیل بزرگ خانواده بودن برخوردار هستند که تحکم کنند و افراد خانواده را با سلایق مختلف کنار هم بنشانند. چون اگر آدم ها کنار هم بنشینند، می بینند که چقدر خاستگاه و خاطرات مشترکی با هم دارند. اتفاقی که در فیلم هم می افتد. این آدم ها در فیلم قطعا یکدیگر را در آغوش نخواهند گرفت اما کم کم یاد خاطرات و نکات مشترکی می افتند که در گذشته با هم داشتند و متوجه می شوند تا این اندازه عناد ورزیدن درست نیست.
* شما قبل از اینکه به عنوان یک کارگردان فیلم اولی معرفی شوید در سینمای حرفهای شخص شناخته شده ای بودید و سال هاست که به عنوان دستیار کارگردان در کنار فیلمسازان مطرح حضور داشتید. فیلم «نزدیک تر» حاصل تجربیات گذشته شما در دنیای سینماست اما به عنوان کارگردان فیلم اولی نخواستید که کارگردانی تان در این فیلم به چشم بیاید و تلاش داشتید دکوپاژ و قاب بندی ها در اختیار روایت داستان فیلم قرار گیرد.
- این از لطف شماست که من را شخص شناخته شده ای در سینما می نامید و این فیلم هم حاصل زحمات بیست و چند ساله من در سینماست. همیشه سعی داشتم با همه عشقم در سینما کار کنم و با هم عشقم هم به سمت فیلمسازی بیایم. من هیچ وقت دستیاری نکردم که از این طریق پول در بیاورم بلکه عاشق کارم بودم. هرچند که سینما منبع درآمدم بود و از این طریق روزگار می گذراندم اما همیشه فکر می کردم اگر قرار است فیلم بسازم باید فیلمی باشد که از چند فاکتور برخوردار است؛ اول اینکه اجازه دهند فیلم خودم را بسازم، دوم از آدم هایی دعوت به همکاری کنم که دوست داشتم با آنها کار کنم. از این نظر من بسیار خوشبختم که فیلمم از دو فاکتوری که مد نظرم بود بهره مند شده است. خوشحالم که با حمایت آقای سیفی تهیه کننده فیلم و مجموعه ایران نوین و تیمی که در کنارم بودند توانستم فیلمم را در جای درستی بسازم.
در مورد دیده نشدن کارگردانی هم باید بگویم که این اجر صبر من در طول سالیان گذشته است. وقتی شما سال ها در کنار کارگردان های حرفه ای سینمای ایران حضور داشته باشید دیگر آن ولع فیلم ساختن و اینکه بخواهید خودنمایی کنید و بگویید، ببینید این پلان متعلق به من است برایتان از بین می رود. در حقیقت فکر می کنید که روایت درست یک قصه آنقدر کار مهمی هست که دیگر نیاز به اضافه کاری در سینما نداشته باشید نه من و نه هیچ کدام از عوامل این فیلم سعی نکردیم که هیچ به اصطلاح اضافه کاری در فیلم داشته باشیم. ما با هم این توافق را کردیم که کار هیچکداممان به چشم نیاید.
آقای رضا داد در مصاحبه ای درباره نشست مطبوعاتی که امسال فیلم های اول در جشنواره خواهند داشت گفته بود که سال گذشته بیشتر فیلم های اولی قائم به فرد بودند و کمتر نیاز به معرفی داشتند و عواملی کنار دستشان نبوده که اگر معرفی نمی شدند به نظر می رسید که حقشان خورده شده است اما امسال فیلم های اولی اکثرا عوامل و بازیگران حرفه ای دارند و باید دیده شوند.
من هم از بدنه سینمای حرفه ای می آیم و 23 سال در فیلم هایی کار کردم که کمتر فیلم های تجربی و فیلم های مستقل کم بودجه و یا کار با جوان ها بودند هرچند که خیلی از آثار این جوان ها برای من از اهمیت فراوانی برخوردارند و آنها را بسیار می پسندم اما از منظر دستیاری برایم دشوار بود که با آنها کار کنم. همین امر باعث شد که نگاه حرفه ای و کمتر تجربی به سینما داشته باشم و از بازیگران تا طراح صحنه و مدیر فیلمبرداری حرفه ای هم در ساخت اولین فیلمم بهره ببرم. هیچ وقت از این نترسیدم که این انگ را به من بزنند که به واسطه حضور عوامل حرفه ای در فیلمم کار موفق شده و در واقع آنها فیلمم را سر و سامان داده اند.
برایم این امر خیلی مهمتر بود که یک فیلم خوب بسازم تا اینکه به عنوان یک کارگردان خودم را معرفی کنم. کما اینکه وقتی با این پرسش که چرا فیلم نمی سازی مواجه می شدم می گفتم که هر وقت بتوانم یک فیلم خوب بسازم وارد این حرفه می شوم. برای من کارگردان شدن مهم نبود اما فیلمساز شدن برایم مهم است برای همین هم در سن 44 سالگی اولین فیلمم را ساختم البته با همه احترامی که برای کارگردان های بیست و چند ساله قائل هستم، فکر می کنم جسارتی در آنها است که در من نیست چون من خیلی محافظه کارانه با ماجرا برخورد می کنم.
وقتی دوربین شما از روی دست به روی سه پایه منتقل می شود خواه ناخواه باید نماها را دکوپاژ کنی و میزانسن بدهی ولی اینکه چه کار کنی که این دکوپاژ دیده نشود خیلی مهم است. بخشی از این اتفاق به شرایط فیلمنامه و نوع داستان و بخشی به ریتم درونی آن که توسط بازیگران دارد به درستی اتفاق می افتد باز می گردد و قطعا بخشی از آن هم به تیمی باز می گردد که واقعا دارند از جان گذشتگی می کنند. ما با گروهمان یک قاعده نانوشته داشتیم و آن این بود که من دوست داشتم فیلم بازیگر بسازم و علی رغم اینکه دکوپاژ و میزانسن کار خودش را می کند فیلمی بسازم که بازیگران قصه را پیش ببرند و گروه هم پذیرفت که این کار را انجام دهد و فکر می کنم به درستی هم از عهده اش برآمدند. یعنی در هیچ جای فیلم نیست که مخاطب بگوید عجب نورپردازی زیبایی در حالی که اگر شما صدای فیلم را ببندید به خیلی از این جزئیات دقت خواهید کرد و آنها را خواهید دید. این اتفاق حاصل سال ها کنار ایستادن و نگاه کردن و تجربه اندوزی است.
*نکته جالبی که در فیلمتان به آن پرداختید باز شدن همه گره های فیلم است برعکس چیزی که در سال های اخیر در فیلم ها ایرانی شاهدش هستیم و آن هم رفتن به سمت یک پایان باز است. اما چیزی که کمتر در فیلم باز می شود نوع آسیبی است که علی به برادر و خواهرش در زمانی که اعتیاد داشته، رسانده است. شاید مخاطب مشتاق شود بداند چرا این خانواده تا این حد از او کینه به دل دارند.
- این سوال را در دو وجه پاسخ می دهم. اول از منظر فیلمنامه نویسی است که منطق دراماتیک به شما می گوید باید به پرسشی که ابتدا مطرح کرده اید در انتهای داستان پاسخ بدهید و گره را باز کنید اما باز نکردن قصه آسیب هایی را که علی به خانواده اش رسانده باید از منظر فرامتنی توضیح دهم چون این مباحث در زمان تمرین ها هم مطرح شد و گروه جوابش را گرفت.
به عنوان نمونه وقتی از خانواده ای حرف می زنید که درگیر جنگ شده و این جنگ زندگی آنها را به نابودی کشانده هیچ گاه مطرح نمی کنید که جنگ دقیقا با خانواده آنها چه کار کرده است چون دقیقا می دانید که جنگ چه اثرات مخربی دارد. در این داستان هم تصور من این بود که مخاطبان ایرانی با این شخصیت ها ارتباط خوبی برقرار می کند چون می دانم چند نمونه در خانواده های ایرانی است که وقتی در موردشان حرف می زنیم لازم نیست به گذشته شان رجوع کنیم چون کاملا شناخته شده هستند. این شخصیت ها شامل شهید و جانباز و در سوی دیگر مهاجر و معتاد هستند چون همه خانواده های ایرانی به شکلی با یکی از این چهار شخصیت نمونه ای مواجه شده اند پس شما می توانید در جمعی که همه آنها را می شناسند داستانشان را از همان جایی که هستند روایت کنید و به گذشته شان نپردازید. بنابراین من با این پیش فرض به سراغ شخصیت علی رفتم البته نکته ای هم وجود دارد که بخشی از برخورد خانواده با علی در جهت بهانه جویی است و الزاما همه این اتفاقات به شکلی که آنها علی را در رخ دادنش مقصر می دانند، روی نداده است.
*در واقع خواهر و برادر علی برای شکست هایشان در زندگی دنبال شریک جرم می گردند.
- قطعا همین طور است. در جامعه هم ما با این مساله روبرو هستیم. اصلا ما جامعه ای هستیم که برای مقابله با رقیبانمان به جای روبرو شدن با آنها و یا جلب کردن رای مردم ترجیح می دهیم یک نیروی بیرونی آنها را حذف کند. در این فیلم هم آمدن علی برای محمدرضا یک خطر به حساب می آید چون تاکنون به عنوان پسر خوب خانواده شناخته می شده اما علی با خودش اخلاقیات را به خانواده باز می گرداند پس خطرناک است.
* ابتدای فیلم درباره کاری که علی در حق خانواده اش کرده تعلیقی به وجود می آید و هرچه هم پیش می رویم این تعلیق پررنگ تر می شود و مخاطب هم مشتاق فهمیدن این امر است اما زمانی که مشخص می شود علی چه کاری انجام داده مخاطب کمی سرخورده می شود و ممکن است به این بیندیشد که خطای علی آنقدرها هم بزرگ نبوده که چنین واکنش هایی در پی داشته باشد.
- من اصلا به دنبال توجیه کارم و یا چیزی که با سلیقه مخاطب تفاوت دارد نیستم اما بیایید از این زاویه به قضیه نگاه کنیم که مثلا مشکل علی اعتیاد نبوده و از زندان برگشته یا از آسایشگاه روانی آمده است. این امر از لحاظ رعایت قواعد ژانر به این معنی است که یک نیروی خارجی با ورودش به داستان ،موقعیت ایستا و آرامش یک خانواده را بر هم می زند و سعی می کند نظم موجود را برهم بریزد. اگر از این لحاظ به فیلمنامه نگاه کنیم من به شدت از استراکچری که بهرام توکلی برای فیلمنامه طراحی کرده دفاع می کنم چون اوج و فرود فیلمنامه از لحاظ کلاسیک کاملا درست و در جای خودش قرار گرفته است.
اما اگر فکر کنیم اعتیاد علی دستمایه کمرنگی برای این همه شلوغ بازی است مساله فرق می کند. اگر از این منظر به آن نگاه کنیم از مخاطبان فیلم اجازه می خواهم این امتیاز را به منِ کارگردان بدهند که فیلم را به همین شکل روی پرده ببرم چون شخصیت علی ادای دینی است به یک آدم. من می توانستم شخصیت علی را هر آدم دیگری قرار دهم که از بیرون می آید و الان از هرخلافی که قبلا کرده منزه شده است اما دوست داشتم از این منظر فیلم کمی شخصی باشد.
گفتگو از آروین موذن زاده