خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ: ویلیام فاکنر، مارک تواین (نام اصلیاش ساموئل لنگهورن کلمنز است) را پدر ادبیات آمریکا خوانده و این توصیفش بیراه نبوده است. تواین به حق قلمی، خوب و موفق دارد. چراکه هدف و راه خود را به خوبی میشناخته است. تواین با آثار خود، باعث تولید تعدادی از آثار ادبی و نمایشی شده که امروز برای نسلی از مردمان ما، حکم نوستالژی را دارند.
«ماجراهای تام سایر» و «ماجراهای هاکلبریفین» ۲ اثر از جمله این نوستالژیها هستند که البته آثار نمایشیشان (فیلم و کارتون) بیش از قالب مکتوبشان بین مردم ایران، محبوب است. تواین آثار دیگری هم دارد که با آنها شناخته میشود؛ مانند «شاهزاده و گدا» ولی داستانهای کوتاه فکاهی و ۲ شخصیت محبوب تام سایر و هاکلبریفین اش، نزد ما شناختهشدهتر هستند. به هر حال معروفترین آثار این نویسنده مهم آمریکایی، در حوزه ادبیات نوجوانان جا دارند.
اما درباره «ماجراهای هاکلبریفین» و رفیق صمیمیاش تام سایر باید گفت که این دو رمان، ۲ کتاب به هم وابسته هستند. البته هرکدام هویتی مستقل دارند و وابستگیشان به این معنی است که «ماجراهای هاکلبریفین» در واقع جلد دوم «ماجراهای تام سایر» و مکملی برای آن است. این رمان از شاهکارهای بزرگ ادبیات آمریکاست و نویسندگان مختلفی با نگاه تحسین به آن نگاه کردهاند.
حق چاپ ترجمه هوشنگ پیرنظر از رمان «ماجراهای هاکلبریفین» در سال ۱۳۳۹ به انتشارات امیرکبیر واگذار شد و چاپ ششم این ترجمه سال ۸۹ توسط این ناشر وارد بازار نشر شد. چاپ ششم این کتاب با برچسب ویراست جدید، ۴۴۳ صفحه و ۴۳ فصل به انتشار رسید. «ماجراهای هاکلبریفین» هشتمین عنوان از مجموعه «رمانهای بزرگ دنیا» است که توسط امیرکبیر چاپ شده و میشود.
ترجمه مذکور، در نوع خود بسیار خوب و وفادارانه به روایت و لحن تواین است و تنها در یکی از پاورقیهای کتاب، پیرنظر اشاره کرده که یک پاراگرف یا حدود ۱۰ سطر از متن، قابلیت ترجمه نداشته و بازگردانی نشده است. مترجم همچنین به این نکته اشاره داشته که ممکن نبوده تمام لحن و لهجههای آمریکایی (مانند لهجه مردم میسوری، میسیسیپی یا آرکانزا) را در ترجمه، به مخاطبان فارسیزبان ارائه کند.
یک اشاره کلی درباره زبان و لهجههای این رمان، این است که زبان مارک تواین هم در روایت این رمان به سیالی رود میسیسیپی است که قایق هاکلبری و جیم کاکاسیاه از میانش عبور میکند. چون زبان این اثر همانطور که اشاره شد، حاوی لهجههای مختلف مردم آمریکاست و با رسیدن کلک هاک و جیم به هر شهر، رنگ لهجه مردم آن شهر را به خود میگیرد که البته مترجم همانطور که اشاره کرده، نمیتوانسته آن را در ترجمه فارسی انعکاس دهد ولی با این حال، روحیه و اخلاقیات مردم هر شهر، موجب ایجاد موقعیتهای بامزهای میشود که خواننده از مطالعهشان لذت خواهد برد.
مخاطبی که با آثار تواین آشنا باشد، لحن این رمان را هم مانند دیگر داستانهای او مییابد. «ماجراهای هاکلبریفین» پر از طنازیها و نکتهسنجیهای نویسنده در ارائه طنز موقعیت است که البته بعضی از آنها هم به جای خنده، در واقع ماهیتی گریهدار دارند و حاکی از آسیبهای اجتماعی برای زندگی یک پسربچه بدسرپرست هستند. شوخیهای موجود در این کتاب، بیش از آنکه طنز شخصیت باشند، طنز موقعیت برخاسته از حماقت یا اندیشه شخصیتها هستند.
طنز موقعیت در رودخانه ای که از میان آن می گذرد
جا دارد در این مقطع از مطلب، به نکتهای فرامتنی درباره این رمان هم اشاره کنیم. «رودخانهای از میان آن میگذرد» عنوان یک فیلم سینمایی به کارگردانی رابرت ردفورد است که در سال ۱۹۹۲ اکران شد و بازیگرانی چون برد پیت و تام اسکریت در آن نقشآفرینی کردند. این فیلم درباره زندگی و رشد و نمو دو برادر تحت نظر پدری منضبط و قانونمدار در خانوادهای آمریکایی است. کاری که این پدر به بچهها یاد میدهد و تا بزرگسالی همراهشان میماند، ماهیگیری در رودخانه است. ماهیگیری هنری است که پدر به خوبی به پسرهایش میآموزد و جریان داشتن رودخانه و حضور زندهاش در داستان این فیلم یادآور موقعیت رودخانه در رمان «ماجراهای هاکلبریفین» است.
با برگشت به بحث اصلی یعنی رمان مارک تواین؛ ابتدا و انتهای کتاب، در اختیار تام سایر و هاکلبریفین است و سکان طنز کار به دست ایندو است و شاهد خرابکاری و ایجاد موقعیتهای بامزه توسط آنها هستیم. اما در بدنه میانی رمان، شخصیتهای دیگری هم هستند که مشغول شیرینکاریاند و اتفاقات را به سمت و سویی که خود میخواهند منحرف میکنند و نمیگذارند کلک کوچک هاک و جیم به انتهای میسیسیپی و منطقه آزادی که میخواهند، برود.
حرکتی که هاک (پسر یک مرد سیاهمست و کولی) و جیم (کاکاسیاهی که از دست صاحبش گریخته تا به جنوبیها فروخته نشود) با کلک خود در امتداد رودخانه میسیسیپی شروع میکنند، تنها یک قصه و حکایت خندهدار نیست بلکه از جهت دیگر، وارد فاز جامعهشناسی و آسیبشناسی جامعه آمریکا نیز میشود. کلاهبرداری، حرص و آز و... همگی از اخلاقیات مردمی هستند که هاک و جیم در سفرشان میبینند. البته آنها روی خوش و اخلاق خوب هم میبینند اما کفه طنز (یعنی انتقاد ماجرا) در زمینه رفتارهای بد و زشت سنگینتر است و با این اخلاقیات شوخی بیشتری شده است.
-----------------
صادق وفایی