به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا قائمینیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی عصر روز گذشته ۱۴ بهمن ماه در دومین روز از همایش «جهان انسانی، حکمت الهی» که به همت کانون اندیشه جوان و مؤسسه اشراق برگزار شد در مورد تمایز علوم انسانی و علوم طبیعی به ارائه سخن پرداخت.
وی در ابتدای سخنانش با بیان اینکه نباید با مسأله اسلامی کردن علوم انسانی برخورد سیاسی کرد، تصریح کرد طرح این مسأله محدود به انقلاب اسلامی نیست، بسیاری از روشنفکران قبل از انقلاب اسلامی به ضرورت این مساله پی برده بودند. از جمله اقبال لاهوری که معتقد بود علوم انسانی غربی نمیتوانند به درک انسان بپردازند.
وی افزود: از سوی دیگر این مسأله محدود به ایران نیست و در حال حاضر در بسیاری از کشورهای اسلامی در اقصی نقاط جهان مورد بررسی قرار گرفته است. مسأله علم دینی همواره در عالم فکر تکرار شده است. شکل کلی قضیه آن است که وقتی فکری از یک جغرافیای فکری به جغرافیای فکری دیگری میرود، اندیشمندان به بحث در خصوص اینکه چگونه و با چه قید و شرطی آن علم را بپذیرند، میافتند، در جریان انتقال افکار یونانی به جهان اسلام و همین طور اندیشه اسلامی به جهان غربی در قرون وسطی این سؤال و مسأله وجود داشته و ماهیت علم اسلامی پس از ورود به اروپا تغییر کرده است.
این امحقق و نویسنده کشورمان تصریح کرد: ویژگی این مسأله در جهان حاضر آن است که علوم به شدت تخصصی شده، از هم تفکیک یافته و پارادایمهای خاص خود رایافتهاند اما این ویژگی باعث نمیشود که اسلامی بودن علوم و به طور خاص علوم انسانی مطرح نشود.
قائمینیا با اشاره به اینکه تعریف من از علم این است که علم فرایند حل مساله معطوف به کشف واقعیت است، گفت: در این جا برخی از دیدگاهها از جمله پراگماتیستها تنها به حل مساله معطوف شدهاند. رورتی معتقد بود که در جدال گالیله با کلیسا حق به گالیله داده شده است اما ممکن است روزی این حق به کلیسا نیز داده شود.
رئیس پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهارداشت: اگر چه علم واقعیت را نشان میدهد، اما آیینه تمام قد نیست و در آن تصرف و تغییر میدهد. از سویی دیگر دست ما از واقعیت کوتاه نیست. هر چند علم با کشف واقعیت مربوط است اما عناصر زیادی در علم تاثیر دارد.
وی افزود: برای توضیح این مسأله باید به روش نیوتن اشاره کرد، وی برای محاسبه جاذبه میان زمین و ماه، این دو را نقطه فرض کرد و عددی را که دست آورد، مطابق با واقع نبود. او اعداد ثابتی را فرض میکرد تا شکاف نظریه او را پر کند. از این رو علم خصلت فرضی دارد. این بدان معناست که علم زاییده واقعنمایی نیست. در علم دو عنصر خلاقیت و واقعنمایی با هم ترکیب می شود. یک تئوری هم چهره واقعنمایی دارد و هم چهره خلاقانه. در علوم انسانی نیز به خاطر طبع بشر عنصر خلاقیت نقش ویژهای دارد.
این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: باید توجه داشت که دخالت دین در عنصر خلاقت قابل توجه است. برای مثال دست نامرئی که آدام اسمیت در اقتصاد مطرح کرده بدیلی است برای اراده الهی. تمدن جدید در قرائتی از علم شکل گرفته که مبتنی بر مفهوم غیبت خداست. نیچه همین را میگفت و معتقد بود که تمدن غربی بر این مفهوم استوار است. بیکن نیز معتقد بود که بشر سعادت خود را در زمین یافته و آسمان را رها کرده است و راه رسیدن به سعادت نیز علم است. اگر نگاه شما متفات باشد و انسان را در امتداد میان زمین و آسمان بدایند علوم متفاوتی خواهید داشت و علوم انسانی جدید و اسلامی باید مبتنی بر این تصویر از رابطه میان انسان و آسمان باشد.
قائمینیا تأکید کرد: اعتقاد به علوم انسانی اسلامی به این معنا نیست که علوم موجود را ترک کنیم و یا از صفر آنها را بسازیم، این تغییر تدریجی خواهد بود. انقلاب در علم نیز ممکن نیست. نمیتوان علم جامعهشناسی، اقتصاد و ... را از بین برد. علم خصلت محافظه کار دارد و هیچگاه همه چیز را نفی نمیکند.
وی در پایان سخنانش گفت: از سویی دیگر علم انسانی اسلامی مبتنی بر آزمون خطا خواهد بود، فکر نکنیم با رسیدن به جامعهشناسی اسلامی ما علمی کاملتر خواهیم داشت و باید یک دوره تاریخ طی شود که جامعهشناسی اسلامی بتواند مشکل ما را بهتر حل کند. هیچ علمی کامل نیست و واقعیت را به صورت تمام قد نشان نمیدهد. هر علمی تنها به واقعیت نزدیک میشود