حامد عنقا فیلمنامهنویس سینما و تلویزیون ایران در گفتگو با خبرنگار مهر درباره سی و سومین جشنواره فیلم فجر و آثارش اظهار کرد: برخی از فیلمهای جشنواره سیو سوم فیلم فجر را دیدهام. منهای یکی دو فیلم، با دیدن بقیه آثار احساس کردم ما جماعت فیلمنامهنویسان باید کم کم تغییر شغل بدهیم. نسل جدیدی که فیلم میسازد فکر میکند دیگر لزومی ندارد قصه بگوید و مخاطب باید دو ساعت درگیر یک سری از حوادث و ذهنیتهای برخی از کاراکترهای فیلم شود.
بازسازی دهه 50 با پنکه و دیالوگهای بیربط
وی افزود: خیلی وقتها جذابترین صحنه فیلمها این است که یک بازیگر کهنه کاری که ما تا به حال برهنه شدنش را در فیلمها ندیدهایم که به حمام برود، حمام میکند! یا اینکه دهه 50 را میتوان با یک پنکه، کت و شلوار زشت و دیالوگهای بیربط بازسازی کرد.
نویسنده «انقلاب زیبا» تصریح کرد: اصولا فکر میکنم فیلمنامهنویسان مستقل کم کم باید به فکر تغییر شغل بیفتند! من خودم میخواهم بروم در زمینه جلوههای ویژه میدانی و این حرفها کار کنم!
تمجید «چهارشنبه 19 اردیبهشت»
عنقا یادآور شد: البته چند تا فیلم خوب هم دیدم. یکی از آنها همین «چهارشنبه 19 اردیبهشت» بود که نشان داد میتوان بدون شعار دادن، نق زدن، متلک انداختن به حکومت و بدون لگد زدن به سیاستمدارها مشکلات و مسائل اجتماعی را گفت. میشود بدون ادا قصهگو بود. بازیگرها هم میتوانند دیالوگهایشان را بدون اینکه انگار از قبل شعر حفظ کردهاند، بگویند. کارگردان میتواند بازیهای خوبی بگیرد و خبری از اداهای اگزجره در دکوپاژش نباشد.
وی ادامه داد: من از این فیلم خیلی لذت بردم. «ماهی سیاه کوچولو» را هم دیدم که به واقع یکی از بهترین مضامینی را داشت که یک فیلمنامهنویس میتواند دست بگیرد. این فیلم را خیلی دوست داشتم. ممکن است این فیلم، جزو تعلقات خاطر من نباشد و دلم میخواست طور دیگری میبود اما جسارت علی طالبآبادی را در این دست فیلمنامهها و جسارت محمدرضا شفیعی را برای تهیه کردن چنین فیلمی میستایم.
«ماهی سیاه کوچولو» فیلم شریفی است
نویسنده «قلب یخی» بیان کرد: این فیلم اصلا هیچ شباهتی به فیلمهای شبه دولتی دستوری که حتما باید در آنها تعدادی شعار داده شود نیست و فارغ از اینکه ممکن است چند نکته درباره فیلم داشته باشم که ترجیح میدهم درگوشی به رفقایم بگویم، به نظرم «ماهی سیاه کوچولو» فیلم خیلی شریفی بود اما از این دست فیلمها در این جشنواره ندیدیم به ویژه از فیلمسازانی که پرطمطراق در بخش سودای سیمرغ خودنمایی میکنند هرچه دیدیم یکی پس از دیگری افسوس بود و افسوس.
عنقا در پایان درباره «عصر یخبندان» نیز اظهار کرد: من این فیلم را کامل ندیدم و تنها موفق به تماشای بخشی از آن شدم. تا جایی که من دیدم و باقی ماجرا که از بقیه شنیدم، این یک فیلم سرگرم کننده است که اتفاقا ما در سینمایمان به این فیلمها بیشتر احتیاج داریم. با بقیه فیلمها میشود پز داد و ادای روشنفکرها را درآورد و به درد کافههای آخر شب با دود سیگار و قهوه میخورند اما تماشاگر ما با این فیلمها راضی نمیشود و ما به امثال «عصر یخبندان»ها نیاز داریم.