به گزارش خبرگزاری مهر، شنیدن و خواندن سرگذشت علما و دانشمندان، همیشه برای مردم – چه برای الگو گرفتن و چه از سر کنجکاوی - جذاب بوده است؛ به ویژه اینکه حکایت بدون داستان پردازی فقط گوشه هایی از واقعیت زندگی آنان را روایت کرده باشد. از همین روست که کتابهایی که درباره شرح حال علماست مشتاقان زیادی دارد و گاهی تیراژ چاپ برخی از آنها از ده ها هزار نسخه فراتر می رود؛ به عنوان نمونه می توان به کتابهایی درباره آیت الله بهجت، علامه طباطبائی، امام خمینی و ... اشاره کرد.
جرعه ای از دریا در این حوزه، اما به شکلی متفاوت عرضه شده است. راوی این کتاب خود یکی از علمای برجسته حال حاضر دنیای شیعه است، و مطالبی را حکایت کرده است که خود به چشم دیده، یا از زبان نزدیکان و اطرافیان دانشمندی شنیده است.
مرجع عالیقدر حضرت آیت الله سید موسی شبیری علی رغم داشتن نوشته های بسیار در حوزه علم رجال، حدیث، نقد کتب، تراجم و ... رغبت چندانی به نشر آثارش نداشته است؛ اما مؤسسه کتابشناسی شیعه در تلاشی چشمگیر نوشته های ایشان را برای نشر آماده، و ایشان را برای نشر آنها راضی کرده است.
کتاب جرعه ای از دریا که تاکنون دو جلد آن – ۱۳۴۲صفحه - منتشر شده است شامل ۴۲ نوشتار عربی (۱۶ مقاله) و فارسی (۲۶ مقاله) و ۵۵۵ صفحه بخش طریقیات درباره شرح زندگانی علماست. جلد سوم از این کتاب هم اکنون منتشر و روانه بازار شد. در بخشی از جلد سوم این کتاب درباره پدر رهبر معظم انقلاب نکاتی ذکر شده است که تقدیم علاقمندان می شود:
سیدجواد خامنه ای؟ق؟ (م ۱۴۰۶)
سادات صحیحالنسب
آقای خامنهای [۱] از سادات صحیح النسب و بیت ایشان کاملاً معروف است و در سیادت ایشان هیچ تردیدی نیست.
پدر ایشان مرحوم آقای حاج سید جواد از اجلّه علمای مشهد و از اوتاد بود. پدر آقای حاج سید جواد، مرحوم آقای حاج سید حسین خامنهای بود که از علمای درجه اول و مهمّ تبریز و مدرَّس سطح بالایی بود. ایشان از بنیاعمام قائم مقام فراهانی[۲] است و سیادت قائم مقام مسلّم و قطعی است و شجره نامهاش هم موجود است. (شب چهارم محرم ۱۴۳۳)
مراتب علمی پدر
مرحوم آسید حسین (جدّ آقای خامنهای و پدر حاج سیدجواد) از علمای درجه اول تبریز بود. از آقای حاج سید جواد شنیدم: در نجف غالب آذربایجانیها نزد ایشان دروس سطح (مثل رسائل و مکاسب) خواندهاند. همچنین به خاطر دارم که حاج سید جواد میگفت: آسید حسین حاشیهای بر قوانین داشت ولی آقای خامنهای میگفت: نسخۀ آن نزد شخص دیگری است و ما از آن اطلاعی نداریم.
از حاج سید جواد شنیدم که میگفت: جدّ ما آسید محمد خامنهای (پدر آسید حسین) اهل تفرش و بازاری بود. او به خامنه هجرت کرد و در آنجا ساکن شد.
به احتمال قوی آسید حسین در خامنه متولد شده است. البته این را که آسید حسین
در خامنه متولد شده است، حدس میزنم. وی سپس به تبریز رفت و تحصیلات مقدماتی ایشان در آنجا بود. سپس به نجف رفت و مجدداً به تبریز باز گشت و از اعلام تبریز گردید. طبق آنچه از آقای حاجسیدجواد شنیدم و در نظرم مانده وی در سال ۱۲۸۹ به نجف رفته و حدود ۲۵ سال در نجف اقامت کردهاست. از کیفیت تحصیل و اساتید وی در نجف اطلاعی ندارم ولی اگر از ابتدای ورودش به نجف در دروس خارج شرکت کرده باشد، به احتمال قوی باید درس آسید حسین کوهکمری و فاضل ایروانی و میرزای رشتی را درک کرده باشد و تردید دارم درس میرزای شیرازی را درک کرده باشد، چون میرزا در سال ۱۲۹۱ به سامرا رفت. البته اینها همگی احتمال است.[۳]
تقید به نافله عصر
از ویژگیهای جالب آقای حاج سید جواد خامنهای تقیّدشان به نافله عصر در نماز جماعتشان بود. چون نوعاً مردم آمادگی ندارند، معمولاً در نمازهای جماعت، نافله عصر خوانده نمیشود. مرحوم حاج آقای والد نافله ظهر را قبل از نماز جماعتش میخواند و میگفت: چون برخی به دخول وقت ظهر یقین ندارند، برای اینکه همه یقین کنند، نافله ظهر را میخوانم. ولی درباره نافله عصر میگفت: چون اشخاص آمادگی ندارند، نمیخوانم. ایشان بعد از نماز عصر در راه برگشت به منزل نافله عصر را میخواند. چند سال پیش طلبهای به من گفت: خوب نیست که این سنّت را (که در بیشتر نماز جماعتها ترک شده است) ما نیز انجام ندهیم. گفتم: افراد آمادگی ندارند ولی اگر اکثریت آماده باشند، من میخوانم. شما از مأمومین سؤال کنید. بعداً آن طلبه آمد و گفت: من سؤال کردم، بیشتر آمادگی دارند. لذا از آقای حاج سید جواد پیروی کردم و از آن به بعد نافله عصر را در مدرسه فیضیه میخوانم، البته با حذف مستحبات آن به گونهای که زمان آن تقریباً با زمان تعقیبات چندان تفاوت ندارد.[۴] (شب ششم و یازدهم محرم ۱۴۳۳)
تفاوت مشی دو عالم
آقای خامنهای به من میگفت: حاج آقای والد شما با پدر ما فرق داشتند: «حاج آقای شما در عین مقدّسی در امور روز روشن بود؛ یعنی قدیمی فکر نمیکرد. امّا پدر ما خیلی قدیمی فکر میکرد و با مظاهر دنیای امروز اصلاً همراهی نمیکرد».
البته در این جهت که مرحوم حاج سید جواد آدم متقی و باور کردهای بود، تردیدی نیست. حاج آقای والد ما در عین حال که خیلی مقدّس و با معنویت بود، از رسوم دست و پاگیر پیروی نمیکرد. وی معتقد بود که حدّ وسط باید رعایت شود و کتابی هم در همین موضوع نوشته است به نام «خیرالأُمور»، و میفرمود: در دورۀ ما طلبهها از چتر استفاده نمیکردند و من اول کسی بودم که از چتر استفاده کردم و با این کار این روش غلط را شکستم. وی نوعاً در مقابله با رسوم دست و پاگیر پیش قدم بود. (شب ششم محرم ۱۴۳۳)
احتیاط در گفتار
آقای حاج سید جواد خیلی متّقی و اهل عبادت و مواظب اعمال و در گفتار محتاط بود. یکی از مراجع به کفایه اشکالی کرده بود و مرحوم آقازاده تعبیر توهین آمیزی درباره آن آقا به کار برده و گفته بود که «انصافاً مطلب را نفهمیده است». آقای حاج سید جواد وقتی این ماجرا را نقل میکرد، نام آن مرجع را ذکر نکرد. ولی آقای دیگری از علمای بزرگ مشهد که در همان مجلس درس حاضر بود، همین قضیه را نقل کرد و نام آن عالم را هم ذکر کرد و گفت که وقتی آقای آقازاده از منبر پایین آمد، من به ایشان اعتراض کردم که شما چرا این جور تعبیر کردید؟ آقای آقازاده گفت: شاگرد آن آقا در مجلس حاضر بود، میخواست از استادش دفاع کند. گفتم: حالا اگر شاگرد نتواند از استادش دفاع کند، مجوّز نمیشود که شما چنین تعبیر کنید. غرض اینکه آقای حاج سید جواد در گفتار محتاط بود و چون میترسید این تعبیر به موقف آن عالم لطمهای بزند، نام او را ذکر نکرد.
(شب ششم محرم، و شب ۱۱ محرم ۱۴۳۳)
زندگی ساده
مرحوم آقای حاج سید جواد در مشهد منزل خیلی ساده و محقّری داشت. من زیاد به منزل ایشان میرفتم، چون ایشان با حاج آقای والد مرتبط بود و رفتوآمد خانوادگی داشتند. (شب ۱۱ محرم ۱۴۳۳)
علم و تقوا
من از نزدیک با والد آقای خامنهای آشنایی داشتم. وی از اوتاد بود. هم ملّا بود و هم بالاتر از علمش تقوای وی بود. حاشیۀ مفصلی بر کفایه از او دیدم که با خط خوش نوشته بود و البته تقریرات درس حاج میرزا محمد آقازاده بود. وی شاگرد آقازاده بود و درباره آقازاده میگفت: من ندیدم کسی مثل حاج میرزا محمد آقازاده بر کفایه مسلّط باشد.[۵] همچنین میگفت: حاج آقا حسین قمی با اینکه مدّت طولانی شاگرد مرحوم آخوند بود، مکرّر اشخاص را نزد آقازاده میفرستاد تا بپرسند در فلان عبارت مراد مرحوم آخوند چیست؟ (شب چهارم محرم الحرام ۱۴۳۳)
تحصیلات
مرحوم حاج سید جواد خامنهای اوائل ساکن مشهد بود، سپس به نجف رفت و دوباره به مشهد بازگشت. وی در نجف قاعدةً شاگرد آقای نائینی و آقای آسید ابوالحسن اصفهانی بوده و دروس مرحوم آخوند را درک نکردهاست، چون متولد ۱۳۱۳ [۶] و در زمان وفات آخوند ۱۶_۱۷ ساله بودهاست. احتمال میدهم نزد میرزا ابوالحسن مشکینی و میرزا علی ایروانی هم تحصیل کرده باشد.
قبر قائم مقام اول و دوم
در حرم حضرت عبدالعظیم ؟ع؟ سر قبر قائم مقام دوم میرزا ابوالقاسم قائم مقام رفتم و برای او فاتحه خواندم. دیدم تاریخ وفاتش را ۱۲۱۵ نوشتهاند. گفتم این تاریخ اشتباه است و باید ۱۲۵۱ باشد. بعداً به کتب مراجعه کردم و دیدم حدس من درست بود و ۱۲۵۱ تاریخ وفات قائم مقام دوم است. به متصدّی آنجا گفتم که این تاریخ اشتباه است. مدّتی گذشت دیدم سنگ را عوض کردند. الآن تاریخ سنگ قبر درست است. قائم مقام دوم مقتول محمد شاه بود. محمد شاه بعد از وفات فتحعلیشاه در سال ۱۲۵۰ به سلطنت رسید. پس قطعاً ۱۲۱۵ اشتباه است و با ۱۲۵۱ تناسب دارد.
در نسبنامه قائم مقام نوشته شده است که مقبره قائم مقام اول میرزا عیسی وزیر در شاه حمزه تبریز است ولی در تبریز به سیّد حمزه معروف است. در آن نسبنامه نوشته شده است که قائم مقام اول متوفای ۱۲۳۷ است. من این نکته را نمیدانستم. زمانی که در تبریز بودم، با آقای مجتهدی به زیارت مقبره سید حمزه رفتیم. مادر آقای مجتهدی در مقبره سید حمزه دفن شده است.
باطل دُور
مرحوم آقای حاج میرزا عبداللـه مجتهدی تبریزی از حاج محمدآقای نخجوانی این قضیه را نقل میکرد. حاج محمدآقای نخجوانی از تجّار باکمال و بافضل و اهل ادبیات بود. میگفت: شخصی بازاری ( که سِمَتش یادم نیست) اطعامی داشت و اشخاصی را که با خودش سنخیت داشتند، دعوت کرد. آقای حاج سید حسین را که احتمالاً امام جماعت آن محلّ بود، نیز برای مجلس اطعام دعوت کرد.
آقای حاج سید حسین بالای مجلس تنها نشسته بود، چون عالم دیگری که کفو ایشان باشد، در مجلس نبود. آقای حاج محمدآقا نخجوانی میگفت: من به صاحب مجلس گفتم: درست نیست که آقا تنها بنشیند. تو خدمت آقا برو و مسألهای بپرس و از ایشان استفاده کن تا آقا هم تنها نباشد. صاحب مجلس خدمت آقای حاج سید حسین رفت و به ترکی گفت: آقا! آقای حاج سید حسین گفت: چی؟ گفت: رُستمَ نَبُو یُورو سُوز؟ یعنی درباره رستم چه میفرمایید؟ آقای حاج سید حسین فرمود: «باطل دُور»؛ یعنی باطل است! (شب ۱۱ محرم ۱۴۳۳)
داماد حاج سید حسین
شیخ محمد خیابانی _ مبارز معروف _ داماد آسید حسین خامنهای (یعنی شوهر همشیره آقای حاج سید جواد و شوهر عمه آقای خامنهای) بود. مرحوم خیابانی در تبریز به جای مرحوم آسید حسین نیابت جماعت میکرد. (شب ۱۱ محرم ۱۴۳۳)
اثر صله رحم
آقای خامنهای خیلی اهل صله رحم بود. من احتمال میدهم همین اهتمام ایشان به صله رحم عامل نجات وی از ترور شد. چون صله رحم سبب طولانی شدن عمر میشود. وی در قم مشغول تحصیل و در درس جدّی بود. پدرش چشمش را عمل کرد و ایشان برای کمک و رسیدگی به پدر، قم را رها کرد و به مشهد رفت. با اینکه طبعاً برای کسی که به قصد تحصیل به قم آمدهاست، این کار سخت است. وی در مشهد در خدمت پدرش بود و روزی حدود دو ساعت برایش کتاب میخواند. بعید نیست همین خدمت به پدر سبب نجات ایشان از ترور باشد.[۷] (شب ششم محرم ۱۴۳۳)
خوش فهم و خوشحافظه
آقای خامنهای گاهی که به منزل ما میآید، میگوید: وقتی قرار میشود که به منزل شما بیایم، از چند روز قبل شعفی در من به وجود میآید. البته صحبتها نوعاً علمی است نه سیاسی. ایشان خوشفهم و خوش حافظه است. زمانی که با آقای خامنهای دیدار دارم، به دستور ایشان دستگاه ضبط میگذارند که صحبتها ضبط شود. ایشان شاگرد حاج شیخ مرتضی حائری بود. آقای حاج شیخ مرتضی از استعداد وی تعریف میکرد. ایشان با حاج آقا جعفر _ اخوی ما_ هم بحث بود و از نظر سرعت انتقال و ذکاء، بر حاج آقا جعفر ترجیح داشت. (شب چهارم ماه محرم ۱۴۳۳)
[۱]. حضرت آیة اللـه خامنهای رهبر معظم انقلاب (دام ظلهالعالي).
[۲]. قائم مقام فراهانی منشی درجه اوّل و منشآت وی معروف است. (ش). در الکلام یجرّ الکلام (ج۲،
ص ۲۲۷_۲۲۶) مطالبی درباره وی نقل شدهاست.
[۳]. در نقباء البشر (ج۲، ص ۶۴۰_ ۶۴۱) درباره مرحوم سید حسین خامنهای چنین آمدهاست: «هو السید حسین بن السید محمد الحسیني التفریشي الخامنئي التبریزی، عالم کبیر و جامع بارع. کان اشتغاله في النجف الأشرف، قرأ فیها الفقه و الأُصول علی مشاهیر علماء ذلك العصر و مدرّسیه، و ألّف في الفقه و الأُصول و له فیهما تقریرات کثیرة، و أخذ المعقول عن الفیلسوف المیرزا باقر الشکي الذي ذکرناه في القسم الأوّل من الکرام البررة (ص۱۶۳)، و قد ذکر اسمه السید الصدر في عداد تلامیذ الشکي عند ذکره في التکملة... و کان مقدّراً مرعيّ الجانب معظّماً عند سائر الطبقات لصلاحه و تقواه و نزاهته و انزوائه، و کان متفنّناً له ید طولی في المعقول و المنقول، و مهارة في علوم الدین، قام بأعباء الهدایة و الإرشاد، و لم یفتر عن التألیف إلی أن توفّي في ۱۳۲۵، کما ذکره لنا ولده العالم السید محمد المعروف
بـ : «پیغمبر» المتوفّی في النجف، و الموقوفة کتبه لـ : «مکتبة حسینیة التستریّه» في النجف».
مقام معظم رهبری (دام ظلّه العالی) در سرگذشت جدّ و عموی خود مطالبی مرقوم فرمودهاند که در مقدمۀنقباء البشر (ج۵، ص ۹ _ ۱۳) چاپ شده است.
[۴]. آقای آشیخ یحیی عابدی زنجانی که در مسجد مجد تهران نماز جماعت میخواند، دیده بود که ما در مدرسه فیضیه نافله عصر میخوانیم، میگفت: من تصمیم گرفتم در مسجد مجد نافلۀ عصر بخوانم. یک بار خواندم، دیدم بازاریها آماده نیستند. لذا ترک کردم. (ش).
[۵]. حرف عجیبی از مرحوم آشیخ کاظم دامغانی شنیدم. وی شاگرد آقازاده بود. میگفت: در مدّتی که ما در درس آقازاده شرکت میکردیم، هیچگاه نشد آقازاده از نظر اصولی مرحوم آخوند عدول کند بلکه همیشه انظار اصولی آخوند را اثبات میکرد و مختارش همان بود. در مقابل هیچگاه نشد در تفریعات فقهی با پدرش موافق باشد. این خیلی عجیب بود که در مبانی اصولی با پدر کاملاً موافق بود در تفریعات فقهی مخالفت کامل داشت. (ش) (شب ۱۱ محرم ۱۴۳۳)
[۶]. در چاپ اوّلِ جلد اول جرعهای از دریا در دو جا (ص ۵۱۰ و ۵۲۶) در پانوشت، ولادت ایشان به اشتباه ۱۳۱۵ ذکر شده بود. پس از نشر جلد اول روزی حضرت آیةاللـه خامنهای (دام ظله العالی) در یکی از جلسههای روزهای دوشنبه به این جانب یادآوری کردند که ۱۳۱۳ صحیح است. (مختاری)
[۷]. رهبر معظم انقلاب خود نیز عامل توفیقاتشان در زندگی را همین نکته ذکر کرده و فرمودهاند: «اگر بنده در زندگی توفیقی داشتم، اعتقادم این است که ناشی از خوبیهایی است که به پدر، بلکه به پدر و مادرم انجام دادهام». (خاطرات و حکایتها، ص۳۰).