تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۸

عمده ریزگرد ورودی و بخش کمتر گردوغبار محلی ناشی ازتغییر اقلیم ووقوع خشکسالی درخاورمیانه است اما بیشترین بخش گردوغبار محلی از عرصه هایی برمی خیزد که حاصل تخریب سرزمین به واسطه سد سازی بی رویه است.

به گزارش خبرگزاری مهر، مروری بر تحلیل ها و گزارش های منتشر شده طی دو هفته اخیر در زمینه وقوع ریزگرد در جنوب ایران، بیانگر نوعی رادیکالیسم افراطی حتی در حوزه علم است. همگان دنبال راه حلی قاطع و ضربتی میگردند که یک بار برای همیشه به طور کلی ایران را از شر ریزگرد رها کند و کمتر کسی حاضر است شیوه های انطباق با این پدیده و تعدیل اثرات آن را بررسی کند. ظاهرا کسی حوصله تعدیل ندارد و انطباق را هم همگان به صبر و تحمل تعبیر می کنند و البته آواردائم خاک قابل تحمل نیست.  چند نکته در این باره قابل ذکر است:

تعدیل مدیریت رخدادهای ناخواسته طبیعی شامل سه رویکرد اصلی می شود: مهار، تعدیل و انطباق. برخی رویدادها را شاید پیش ازوقوع بشود کاملا مهار کرد. مثل بعضی سیلابها یا خشکسالی ها را. و البته نه همه آنها را. برخی ها را هم هرگز نمی توان مهار کرد. مثل زلزله یا توفان های حاره ای.برخی قابل تعدیل (Mitigation) هستند. مثلا سیلابی که می توان عمده توان تخریبی آن را کنترل کرد. برای تعدیل ریزگرد نیز مهمترین راهکار تعدیل، تثبیت خاک در کانون های تولید گردوغبار است. قبلا هم گفته شده است که آن بخش ازریزگردها را که از دوردست آفریقا و صحرای عربستان می آیند بعید است بشود مهار کرداما ریزگردهای برآمده از عراق و سوریه با اما و اگر می توانستند مهارپذیر باشنداگر شرایط عمومی این دو کشور اینچنین آشفته نبود و اگر این دو کشور در فهرست ده کشور رودر رو با شدیدترین خشکسالی دهه های اخیر کره زمین قرار نداشتند. و می دانیم که هر دو این دو فرض بلامحل هستند.

پس می ماند تعدیل آن بخش از آوار خاک که منشاءداخلی دارد. قطعا احیای تالاب ها و دشت های خشکیده جنوب و غرب ایران تاثیر مستقیم دارد در کاهش تولید گردوغبار محلی. گزارش سازمان هواشناسی  می گوید که ریزگرددهم و یازدهم بهمن ماه جاری کاملا منشاء داخلی داشته است. در کوتاه مدت رها کردن آب پشت سدها، در میان مدت مالچ پاشی و در بلند مدت احیا و گسترش فضای سبز می تواندعمده گردوخاک محلی را به ویژه در خوزستان کنترل کند. اما در این باره چند نکته قابل ذکر است: آنچه که منشاء محلی دارد غالبا گردوغبار (Dust) است و نه ریزگرد(Haze). گردوغبار درشت دانه تر است و معمولا سیلیسی تر و درگزارش سازمان هواشناسی هم آمده که آنچه دهم بهمن  بر اهواز فرو ریخت شن بود و نه غبار نرم و سبک رسی.

متاسفانه گزارش دقیقی وجود ندارد که در شرایط اقلیمی سال های اخیر خوزستان سهم ریزگرد را از غبار محلی و سهم حوزه داخلی و خارجی را برای هر یک به تفکیک تعیین کند. در یک تحقیق سهم عوامل داخلی حتی کمتر از پنج درصد اعلام شده است.  سامانه دیده بانی دانشگاه آتن هم غبار موجود در ایران را دارای منشاء بیرونی و وقوع آن را بر اساس ابزارهای سینوپتیک (همدیدبانی هواشناختی) قابل پیش بینی می داند. . مکررا تصاویر ناسا و نیز برخی منابع بین المللی دیگر هم  هجوم موج ریزگرد از بیرون به داخل ایران را نشان داده اند. با این وجود تردیدی نیست که گردوغبار محلی سهم قابل توجهی ازشرایط اقلیمی ناگوار کنونی خوزستان دارد و سیاست های تعدیل فقط می تواند شامل کنترل همین حوزه باشد. اما مشکل این است که با کدام آب؟ مردم در خوزستان حتی آب آشامیدنی سالم وکافی در دسترس ندارند، در چنین شرایطی چطور می توان انتظار داشت دولت آب سدها را رها کند توی هورالعظیم یا شبکه آبیاری گسترده راه بیندازد برای حمایت از پوشش گیاهی موردکاشت روی اراضی مالچ پاشی شده. البته که وضعیت موجود حاصل سالیان طولانی سوء مدیریت ویرانگر در مدیریت منابع آب است.

بخش عمده ریزگرد ورودی و بخش کمتر گردوغبار محلی ناشی از تغییر اقلیم و وقوع خشکسالی طولانی مدت درخاورمیانه است اما بیشترین بخش گردوغبار محلی از عرصه هایی برمی خیزد که حاصل تخریب سرزمین به واسطه نابودی نظام هیدروشناختی طبیعت است. تعبیر ساده آن می شودسدسازی بی رویه و بدون ضابطه. البته که در فرصت مناسبی مسببان این اوضاع بایدپاسخگوی عملکرد خود باشند، اما عجالتا به چوب و فلک بستن سدسازان گردوخاک خوزستان را کم نمی کند و چاره کار فراهم آوردن منابع مالی و امکانات سخت افزاری برای انجام یکی از بزرگترین پروژه های مالچ پاشی و تثبیت ماسه های روان در تاریخ بشر و همچنین یافتن آب برای احیای تالاب ها  و دشت هایی است که بعضا هر کدام به اندازه یک کشور اروپای مرکزی مساحت دارند و میزان تبخیر وتعرق در آنها در ساعاتی از روز از سونای خشک کمتر نیست.  با نفت پنجاه دلاری آن امکانات از کجا بیاید ودر وضعیت خشکسالی این همه آب از کجا؟ به همین خاطر است که اگر چه حتی یک ثانیه نباید اجرای سیاست های تعدیل را به تاخیر انداخت و دولت باید ولو به بهای حذف برخی هزینه های راهبردی دیگر این سیاست ها را اجرا کند، اما دورنمای سیاست های انطباق شدنی تر به نظر می رسد.

انطباق

انطباق (Adaptation) عادت کردن یا توصیه به تحمل و صبر نیست. اصطلاحی معمول در مدیریت تحولات محیطی و رخدادهای طبیعی است که بر مبنای آن راهکارها  و تمهیداتی فراهم می شود تا اثرات منفی وناخواسته به حداقل برسد. خشکسالی رخدادی طبیعی است، صرفه جویی در مصرف آب یا تامین منابع آب جدید راهی است برای انطباق با این رخداد. در باره ریزگرد نکته این است که راهی در کوتاه مدت برای مهار آن وجود ندارد. متاسفانه برخی دوستان بعضا دانشگاهی طوری فضا را مشوش کرده اند که اکنون بسیاری از مردم خوزستان تصور می کنند چند سدمثل شمر راه ورود آب را بر تالاب های استان بسته اند و از طرفی مالچ پاشی هم کاری آسان است مثل سمپاشی با هواپیما و اگر دریچه این سدها باز شود و چند هواپیما راه بیفتند و اطراف اهواز را چند روزه مالچ پاشی کنند همه چیز به خیر و خوشی تمام شده و خوزستان شتابناک تالی سوییس می شود. در حالی که اگر فرض کنیم منشا بیشترریزگردها داخلی است و اگر فرض کنیم آب کافی پشت سدها برای رهاسازی در تالاب ها وکاشت گیاه متعاقب مالچ پاشی وجود دارد (که البته هیچ کدام از این فرض ها با اجماع علمی روبرو نیست) باز هم بعید است در کوتاه مدت بشود مانع از وقوع ریزگرد شد.
 
دربرخی تحلیل ها صرفا شرایط خلاء ژئومورفولوژیکی و بیولوژیکی در نظر گرفته شده و کلاپدیده مسلط اقلیمی حال حاضر در منطقه یعنی خشکسالی شدید و طولانی  مورد اغماض قرار می گیرد. اما فرض کنیم  با مالچ پاشی در هور العظیم و آبدهی به دیگرتالاب های خوزستان بشود ریزگرد را مهار کرد، انجام این کار چقدر طول می کشد؟ ده سال نه، پنج یا سه سال هم اگر وضعیت موجود طول بکشد نیازی به برنامه ویژه برای انطباق با آن نیست؟ (آیا کسی مدعی است که در خشکسالی شدید و نبود منابع آب کافی والبته نبود اعتبارات و سوء مدیریت فرساینده در کمتر از این مدت می توان روند ورودریزگردها را کندتر کرد)؟ انطباق در این مورد خاص یعنی مجموعه ای از روش ها در حوزه برنامه ریزی شهری و مدیریت محیطی وبهداشت عمومی که زندگی زیر آوار خاک را قابل تحمل تر می کند.

اما در اینجا هم متاسفانه حاصل سالها ولنگاری و سهل انگاری در حوزه مدیریت محیطی خود را نشان می دهد: همین ریزگردها و گردوغبار مکررا دوحه و دبی ومسقط و کویت را هم در بر می گیرند. اما شهروندان آنها کمتر رنجور و افسرده می شوندچون زیرساخت های رفاهی این شهرها هرگز قابل مقایسه با اهواز و شوش و دزفول و اندیمشک نیست. دولت باید بگوید اساسا برای انطباق با شرایط ریزگرد جز توزیع ماسک و شیر تا حالا به کار دیگری هم فکر کرده؟ یک دهه است که خشکسالی طولانی مدت در ایران شروع شده و همه شواهد علمی می گوییند این خشکسالی دهها سال به طول انجامیده و چشم انداز ایران را به طور کلی دگرگون خواهد کرد. آیا تاکنون یک سطرگزارش مدون و دقیق در جایی دیده اید که اشاره کند واکنش دولت در این باره چیست و کدام سیاست تعدیل و انطباق را در این باره پیش گرفته است؟ ریزگرد خوزستان مدل کوچکی از خشکسالی ایران و عواقب آن است.
 
مثال مشهوری در اقلیم شناسی وجود داردبا این مضمون که تورنادویی که وقوعش در فیلیپین فاجعه انسانی به شمار می آید، کمی آن سوتر در ژاپن یا کره فقط یک مشکل اقتصادی است و بس. خشکسالی ایران و ریزگردجنوب در شرایط کنونی شاید قابل کنترل در قالب پروژه های سنگین و عظیم اقتصادی باشند، اما قطعا به سرعت در حال تبدیل به فجایع انسانی هستند.  دولت باید بگوید چگونه و با چه منابعی و با کدام برنامه زمانبندی و بر اساس کدام اولویت ها می خواهد چنان پروژه عظیمی را برای نجات خوزستان انجام دهد. در همان مثال اقلیم شناختی معمولا اضافه می شود که فیلی پین فقط یک مفهوم جغرافیایی نیست، یک تعبیر خاص از مدیریت سرزمینی هم هست.

دکتر ناصر کرمی متخصص اقلیم شناسی