به گزارش خبرگزاری مهر، در چهارمين نشست از سلسله نشستهاي انقلاب اسلامي از نگاه نظريهپردازان غربي که به همت مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد، «دغدغههاي ميشل فوكو درباره انقلاب اسلامي ايران» مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
حجتالاسلام و المسلمین دکتر رضا نرگسی در سخنرانی خود اظهار داشت: ميشل فوكو، توجه ويژهاي نسبت به انقلاب اسلامي ايران داشت. او دو بار به تهران آمده و طي اقامت خود، ۹ مقاله درباره قيام مردم ايران براي روزنامه كورير دلاسرا (Corriere Della Sera) ارسال مي کند.
وی در ادامه افزود: فوكو بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نيز «نامه سرگشاده ای به مهدي بازرگان» مينويسد. او همچنين مقاله اي استفهامي تحت عنوان «طغيان بيحاصل» درباره ايران منتشر مي کند. «پاسخ به يك خواننده زن ايراني»، «پاسخ به ميشل فوكو و ايران» نيز عناوين جوابيه هاي فوكو به كساني است كه او را متهم به طرفداري از انقلاب ايران نمودهاند. در اين نوشتار سعي شده اولاً علت علاقه فوكو به انقلاب اسلامي و ارتباط آن با نظريههاي او بررسي شود و ثانياً تفاوت نگاه او به انقلاب ايران در قبل و بعد از پيروزي مورد تأمل قرار گيرد.
دکتر نرگسی تصریح کرد: علاقه فوكو به انقلاب اسلامي ايران به دليل نظريههاي خاصي است كه او درباره مقولههاي تاريخ، قدرت و مدرنيسم دارد. او اين انقلاب اسلامي ايران را مورد مناسبي براي آن نظريهها ميبيند. فوکو در تاريخ، نوعي عدم پيوستگي را كشف و مطرح مي سازد.
وی بیان کرد: به اعتقاد فوكو ماهيت قدرت بايد در تمامي سطوح خُرد جامعه تحليل شود. مدرنيسم، به گمان فوكو، انسانباوري كه در يك مرحله از تحول جامعه غربي، نقش نيرويي رهاييبخش را بازي ميكرد؛ اما اكنون كه سلطه در جامعة مدرن شكلهاي جديدي يافته است، انسانباوري نيز در شرايط دنياي معاصر نيروي انتقاديش را از دست داده است.
حجتالاسلام نرگسی گفت: فوكو مهمترين علت اين انقلاب را شكست مدرنيسم در ايران ميداند. علل ديگر انقلاب اسلامي از نظر فوكو عبارتند از: ۱) اعتقاد به امام زمان(عج) و نقش او در زندگي مردم شيعه؛ ۲) وجود روحانيت و نقش آنها در حفظ دين و نحوه ارتباط آنها با مردم؛ ۳) نمايش اراده كاملاً جمعي ملت در برابر قدرت حاكمه ۴) نقش فعال دين و اراده و تصميم مردم به تغيير ريشهاي زندگي خود ۵) وجود رهبر منحصر به فرد و افسانهاي امام خميني(ره) ۶) ارتباط بين آيينهاي مذهبي و اراده جمعي؛ همانند مراسم عزاداري سالار شهيدان امام حسين (ع) ۷) وارد كردن معنويت در سياست.
وی ادامه داد: فوكو بهرغم تمجيدهاي فراواني كه درباره انقلاب ايران نموده است، زمانيكه جمهوري اسلامي به حاكميت ميرسد، موضعگيريهاي متفاوتي نسبت به اين نظام اتخاذ كرده و طي نامهاي سرگشاده به مهدي بازرگان و مقالهاي تحت عنوان «طغيان بيحاصل» به انتقاد از آن ميپردازد.
نرگسی اظهارداشت:در اين خصوص چند احتمال را ميتوان مطرح كرد: احتمال اول اينكه وي به جهت دفاع از اتهامات و حملاتي که به او براي طرفداري از انقلاب اسلامي ميشد، اين نظريات را مطرح كرده است؛ اما با توجه به روحيه فوكو در بيان نظريههاي جديد و بيباكي او در مواجهه با ساير انديشمندان غرب، اين احتمال درباره او بسيار ضعيف مينماياند.احتمال دوم اينكه فوكو در بخش نفي غرب و نقد مدرنيسم با انقلاب همراه بود؛ اما در بخش اثباتي راه خود را از انقلاب جدا كرد؛ احتمال سومي كه وجود دارد اينكه فوكو تحت تأثير جرياني که خود از آن به جريان تماميتگرا نام ميبرد، نتوانسته فضيلت يک جريان مخالف غرب را بپذيرد و به قول خودش «درک انسان غربي از خود و از جهان، راه او را براي گونهاي بودن ديگر بسته است، چون امكاني براي گونهاي ديگر انديشيدن نمييابد و طالب آن نيز نيست» و اين چيزي است که خود نيز گرفتار آن شده است.
حجتالاسلام نرگسی در پایان سخنرانی و نتيجه گیری از مطالب خود اظهار داشت: تفكر پستمدرن كه فوكو يكي از طلايهداران آن است؛ همانند تفكر مدرن در تبيين اين انقلاب درمانده است؛ زيرا اين تفكر نيز از زيربناها و اصول حاكم بر مدرنيته پيروي ميكند؛ به عبارت ديگر مدرنيسم و پستمدرنيسم دو ساقه از يك ريشه ميباشند. در نتيجه نظريههاي فوكو با آنچه اين انقلاب نفي ميكند، ميتوانند همخواني داشته باشند؛ اما قادر به فهم و تبيين بخش اثباتي آن نيستند؛ بلكه اين انقلاب، نه يك انقلاب ارتجاعي و نه يك انقلاب مدرن و نه يك انقلاب پستمدرن؛ بلكه بايد گفت اين يك انقلاب «فرامدرن» يا «ترانس مدرن» است.
حجتالاسلام والمسلمین مجتبی کاظمی دانشپژوه دکتری اندیشه معاصر مسلمین به عنوان ناقد پس از پایان سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا نرگسی به بررسی بیشتر و نقد موضوع پرداخت و گفت: میشل فوکو نسبت به دیگر اندیشمندان غربی موضعی متفاوت نسبت به انقلاب اسلامی دارد و ویژگی دیگری که وی را از دیگر نظریه پردازان غربی متمایز میکند این است که وی به طور مستقیم در جریان انقلاب اسلامی قرار میگیرد و به گزارشات اکتفا نمیکند.
کاظمی افزود: سؤال این است که مسئله ما در ارتباط با میشل فوکو چیست؟ به نظر بنده مسئله ما موافقت او با انقلاب اسلامی و بعد مخالفت و بازگشت او از نظریاتش نمیباشد بلکه مسئله این است یک اندیشمند غربی با نقدی که نسبت به عقلانیت مدرن و اومانیسم غربی دارد آن ساختارهای حاکم بر تفکر غربی در ذهن او شکسته میشود و این مسئله باعث میشود که انقلاب مردم ایران را خارج از چارچوبهای نظری و معنایی غربی تحلیل کند و به تعبیر خود «انقلابی بر ضد نظم جهانی است و جدیدترین و دیوانهوارترین شروع است». هر چند این نقد فوکو به علوم غربی روشی است که سازگار با مبانی دینی ما نیست و نتیجه روش شناسی فوکو نسبیت میباشد.