به گزارش خبرگزاری مهر، «استفان ریچر» در یادداشتی در «د.گلوبالیست» به مقایسه سیاست های ایالات متحده در جنگ عراق و بحران کنونی اوکراین پرداخته و معتقد است بار دیگر صداهایی از کنگره آمریکا در نواختن شیپور جنگ به گوش می رسد.
کشمکش و اختلاف نظر میان متحدان در دو سوی اقیانوس اطلس بر سر اینکه جنگ افزارهای «دفاعی» به اوکراین ارسال کنند یا نه؛ خاطرات تلخ اختلاف میان آنها در اوایل سال 2003 یعنی زمانی که دولت ایالات متحده به جنگ با عراق رفت را تداعی می کند. این موضوع نشان می دهد که سخنرانی شرم آور و دروغین کالین پاول، وزیر خارجه وقت ایالات متحده در سازمان ملل متحد درباره ناکامی در خلع سلاح عراق طی تقریبا 12 سال گذشته، خیلی راحت صورت نگرفته است. اکنون ما دوباره در شرایط مشابهی قرار داریم؛ یکبار دیگر صداهایی از کنگره آمریکا در نواختن شیپور جنگ به گوش می رسد. هرچند این تفاوت مهم وجود دارد که هیچ سخنی از ورود مستقیم ایالات متحده به میدان جنگ به میان نمی آید. همه هیاهوها بر سر این است که «تنها» جنگ افزارهای دفاعی به کی یف فرستاده شود، که از نگاه بسیاری از آمریکایی ها که خاطره جنگ ویتنام را در ذهن دارند، همچون لبه تیز تیغ می ماند.
افزون بر این، جریان رسانه ای ایالات متحده نیز با احتیاط بیشتری وارد عمل شده است. آنها اکنون می کوشند ضمن تطهیر کارهای اشتباه خود در همنوا شدن با اردوگاه جنگ عراق در سال 2003، تمرکز خود را بر گزارش و مخابره اخبار گذاشته تا اینکه بتوانند افکار عمومی را برای جنگ دیگری آماده کنند.
تجربه گذشته
علی رغم تفاوت های بسیار، چه شباهت هایی میان تحولات کنونی اوکراین و عراق 2003 وجود دارد و چه درس هایی از جنگ عراق می توان گرفت؟ در اینجا، نکات ارزنده ای وجود دارد که باید درباره آنها تأمل و تفکر کرد.
1. اوکراین: پیچیدگی بیشتر از آنچه واشنگتن تصور می کند
هدایت و مدیریت روابط بین الملل در هر برهه زمانی دیگر و به ویژه زمانی که تنش های جدی میان رقبای جدی در حال رخ دادن است، بسیار شبیه به بازی شطرنج سه نفره است. اینکه چرا طیف عقاب های واشنگتن می کوشند تا سطح تحولات اوکراین را همچون عراق آن زمان، به یک بازی یک نفره شطرنج پایین بیاورند، نگران کننده است. در چنین تحولاتی، گذشته از اینکه همیشه یک طرف آن روسیه است، فروکاهیدن آن به بازی شطرنج یک نفره، معنایی جز خود ویرانی ندارد.
بدتر از این، همانند شرایط ویتنام در دهه 1960، به نظر می رسد که طرفداران اقدام نظامی ایالات متحده در اوکراین، تنها پیش پای خودشان را نگاه می کنند. فراتر از هر اندیشه خوشبینانه ای، نمی توان به راحتی تحلیل کرد که چه اتفاقی بر سر تسلیحات دفاعی تحویل داده شده، خواهد آمد.
2. وسواس به خرج ندهید
انگیزه جنگ طلبان در فروکاهیدن معمای پیچیده اوکراین به یک بازی ساده، جالب توجه است. در اوایل 2003، تمامی پرسش های گوناگون و رایزنی های فشرده ای که در خصوص سامان بخشی منطقه ای در خاورمیانه، کاربرد زور در چارچوب ملل متحد و ... مطرح بود، به یک موضوع ختم می شد: آیا صدام حسین مجهز به تسلیحات کشتار جمعی است؟ حال آنکه رویکرد وسواس گونه آشکارا با این هدف طراحی شده تا «اراده» ملی برای اقدام نظامی ایجاد شود که بالطبع پیامدهای ناگواری نیز برای منافع ملی ایالات متحده به بار دارد.
همچون ماجرای عراق، در معمای کنونی اوکراین نیز صدها پرسش مهم و حیاتی مطرح است که باید درباره این کشور و آینده آن پرسیده شود. در این میان پرسش درباره تجهیز دولت اوکراین به جنگ افزارهای غربی یکی از آنها است، که به یقین از کم اهمیت ترین آنها نیز به شمار می رود.
3. شیپورچی های آشنا به جنگ
در واشنگتن، همواره افرادی هستند که نان خود را با آتش جنگ می پزند. همچون گذشته، اکنون نیز سناتور جنگ طلب، مک کین، رئیس کمیته خدمات نظامی سنا، در خط مقدم ایستاده و با آب و تاب فراوان از جنگ و تجهیز مخالفان طرفداری می کند. طرفداری او از سرنگونی صدام حسین فراموش نشدنی است. چرا باید یک بار دیگر به سخنان او گوش داد؟ در دولت کنونی نیز افرادی چون ویکتوریا نولند، معاون وزیر خارجه وجود دارند که چنین دیدگاه هایی دارند. چنین نگاه هایی غیرمنطقی است و منافع ملی ایالات متحده را تأمین نمی کند و نه تنها فضای عرض اندام دیپلماتیکی را تنگ می کند که این واقعیت که جهان سیاه و سفید نیست را نیز به چالش می کشد. حال آنکه فضای تحولات بین المللی خاکستری است و این واقعیتی است که جنگ طلبان، حاضر به تن دادن به آن نیستند.
4. راهبرد در اوکراین چیست؟
اوکراین با آسیب های داخلی بسیاری دست و پنجه نرم می کند. اینکه ارتش آن از ارتش روسیه ضعیف تر است چندان مهم نیست؛ آنچه اوکراین به آن نیازمند است اتکای به خود برای آینده بهتر است. این بدان معنا است که با ترسیم اهداف به مبارزه با فساد و انجام اصلاحات اداری و اقتصادی همت گمارد. این تنها راهکاری است که می تواند تغییری شگرف در زندگی جوانان اوکراینی و آینده آنها ایجاد کند. بدون انجام اصلاحات سیاسی، پیروزی های نظامی بعید است که ثمربخش باشند. این خطر جدی وجود دارد که تمرکز بر درگیری نظامی با روسیه تنها به دوری و درنگ هرچه بیشتر در اجرای اصلاحات منجر خواهد شد.
5. واقعیت را بگو
در واقع، رویدادهای میدان «مایدان» کی یف، نقطه عطف در تحولات اوکراین به شمار می رفت و آینده پر رونقی را به جوانان اوکراینی نوید می دهد. هرچند واقعیت این است که رهبران اوکراین به چپاول کشور خود پرداخته اند.
در مجموع، توجه غرب به شرق اوکراین، باعث شده که واقعیت جامعه کمتر خود را نشان بدهد. علی رغم ترس و نگرانی آنها از وقوع درگیری نظامی میان روسیه و اوکراین، این دو کشور در داشتن دهه ها بی اعتمادی سیاسی و اداری، دارای اشتراک نظر هستند.
ایالات متحده در طول تاریخ، بر نهادسازی به عنوان تسهیل کننده توسعه و رونق اقتصادی تاکید دارد، باید تلاش خود را در این راه متمرکز کند؛ حال آنکه این تمرکز کم بوده است.
6. شکیبایی راهبردی
همه موارد یادشده از وجود یک تفاوت اساسی میان 2003 و 2015 حکایت دارد. همه شواهد دلالت دارند بر اینکه تیم اوباما، با تأکیدی که بر اولویت «شکیبایی راهبردی» در راهبرد امنیت ملی جدید دارند، بر همان سبک و سیاق آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان رفتار می کنند. در واقع، ممکن است رهبران کمی در سطح جهان وجود داشته باشند که به اندازه مرکل مفهوم «شکیبایی راهبردی» را به این شدت عملی ساخته باشند. مخالفت وی با اقدام نظامی در اوکراین ستایش برانگیز است. او همچنین از اوباما خواست تا در مسائل داخلی کشورش با قوت تمام در برابر مخالفان بایستد.
7. رئالیسم اقتصادی سرلوحه امور قرار گیرد
اوکراین به کمک مالی فراوان نزدیک به 50 میلیارد دلاری نیاز دارد که از فروپاشی آن جلوگیری شود. فارغ از این واقعیت ناگوار که کسی نیست که چنین حجمی از سرمایه را در اختیار اوکراین قرار دهد، چالش های دیگری نیز سر راه این کشور وجود دارد: بزرگترین چالش ها این است که رهبران اروپایی درگیر اصلاحات اقتصادی هستند که این خود بر پیچیدگی اوضاع می افزاید.
دوم اینکه این کشور باید یک الگو و رویکرد سیاسی و اقتصادی در قبال روسیه ترسیم کند که مبتنی بر رهیافت های نظامی نباشد. هرچقدر مشکلات ساختاری اقتصادی روسیه زیاد باشد، این مشکلات در اوکراین از شدت بیشتری برخوردار است. اوکراین، کشوری با ذخایر و دارایی های کم و نیازهای فراوان به منابع است. اوکراین نیازمند رهبری است که بتواند برخی از تصمیمات بسیار سخت را بگیرد. توجه به اشارات خشونت طلبانه مبنی بر اقدام نظامی که توسط برخی در واشنگتن ارسال می شود، نمی تواند به عنوان سپرده های بانکی پترو پروشنکو، نخست وزیر اوکراین تلقی گردد.
8. آیا آلمان واقعا خشم پوتین را فروخواهد نشاند؟
آنچه که از جلسات خصوصی و عمومی رهبران آلمان و روسیه نشان داده می شود، به این معنا نیست که مرکل با پوتین به نرمی رفتار می کند. آن دسته از افرادی که در واشنگتن بر طبل جنگ می زنند، درباره قصد و نیت آلمان ها در اعمال تحریم علیه روسیه بسیار در شک و تردید بودند. خشونت طلبان علاقمند هستند که همواره عنوان کنند که «اروپایی ها از سیاره ونوس هستند و آمریکایی ها از سیاره مریخ». با توجه به تردید آمریکایی ها برای درگیر شدن در جنگی دیگر، به نظر می رسد که اوضاع بهتری در انتظار باشد. اروپایی ها نیز ساکنان کره زمین هستند و به نظر می رسد که بیشتر آمریکایی ها هم تحت رهبری اوباما هستند.