به گزارش خبرنگار دانشگاهي "مهر"، دكتر محمدرضا خواجه پور رئيس مركز تحصيلات تكميلي در علوم پايه زنجان با بيان اين مطلب در نشست دانشگاه ديروز، امروز كه عصر روز سه شنبه در موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه برگزار شد، در خصوص پيشينه دانشگاه در ايران تصريح كرد: موجودي كه درايران به نام دانشگاه شكل گرفته است محصول ادغام چند مدرسه عالي بوده و داراي سابقه و تعريف مشخصي از دانشگاه نيست ، به همين دليل در برابر تحولات مقاومت چنداني ندارد. اما ما شاهديم كه دانشگاهي مانند هاروارد در مقابل اين تحولات هنوز مقاومت مي كند. در واقع كساني هم كه دانشگاه را در ايران شكل داده اند با پيشينه آن در اروپا آشنا نبوده اند.
وي در ادامه به تشريح تاريخچه به وجود آمدن دانشگاه مدرن و تفسير وضعيت ايجاد دانشگاه از سوي كانت و فيلسوفان قرن 19 آلمان از جمله فيشته و هومبولت پرداخت.
خواجه پور گفت : موضوع فلسفه و دولت در اين متن به معناي قديم و انتزاعي آن است. بحث اساسي دانشگاه آلماني و الگوي هومبولتي به عنوان شكل دهنده اساسي دانشگاه در اروپاي مركزي است.
وي قرن نوزدهم را پربار ترين دوره آموزش عالي در كشورهاي آلماني زبان و آلماني فرهنگ دانست و افزود: در نيمه اول قرن نوزدهم و هجدهم آلمان مجموعه اي از چند شاهزاده نشين بود و در اين زمان پروس به عنوان بزرگترين و قويترين شاهزاده نشين اولين منطقه اي بود كه تعليم را اجباري كرد و در واقع دولت پروس سكاندار سيستم آموزش دولتي در دوران جديد شد ، در حالي كه اين امر در دولت هاي انگلوساكسون در پايان قرن 19 آغاز شد.
خواجه پور با اشاره به مشخصات دانشگاه مدرن، دانشگاه برلين را اولين دانشگاه از اين نوع ذكر كرد و افزود: استقلال در دانشگاه ها، وحدت تدريس و پژوهش، آموزش آكادميك، زندگي محققانه در خلوت دانشگاه و نكته مهم تر اين كه آزادي دانشگاه را دولت تاب بياورد و از آن حمايت كند از مشخصات اين دانشگاه است.
موجودي كه درايران به نام دانشگاه شكل گرفته است محصول ادغام چند مدرسه عالي بوده و داراي سابقه و تعريف مشخصي از دانشگاه نيست به همين دليل در برابر تحولات مقاومت چنداني ندارد |
وي اضافه كرد : اين اصول مورد نظر فيلسوفان آلماني بود و به عنوان يك دانشگاه ايده آل مطرح شده كه البته هيچ گاه در جهان محقق نشده است. خواجه پور در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به نظريات كانت در خصوص دانشگاه مدرن، گفت : كانت از چند دانشكده با عنوان فرادست و فرودست نام مي برد و دانشكده فرادست در آن حقوق، طب و الهيات، دانشكده فرودست در آن فلسفه و هنر و دانشكده هاي ديگر كه در آن حساب و هندسه تدريس مي شد. نظر كانت در مورد دانشگاه ها اين بود كه آنچه شاخص دانشگاه مدرن است اصل وحدت بخش عامي به نام عقل است.
خواجه پور اظهار داشت : در سراسر قرن 19 همه وجوه فرهنگ، با يكديگر همگرايي مشخصي داشتند و فرهنگ مفهوم دولت را به ذهن متبادر مي ساخت اما از نيمه دوم قرن 20 مفهوم دولت ملت در چارچوب اقتصاد جهاني به عنوان يك مفهوم معتبر دچار تغيير شد و اين مساله در دانشگاه به عنوان مفهومي كه در ارتباط با دولت ملت شكل گرفته ديگر از مفهوم دولت ملت تهي شده است.
در ادامه اين نشست كه توسط مركز سياست علمي كشور و موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه برگزار شده بود، فرهاد خسرو خاور استاد مدرسه عالي علوم اجتماعي پاريس در سخناني در خصوص زير سوال رفتن الگوي هومبولتي در قرن 20 گفت : اين پديده به ظهور هيتلر و شروع فاشيسم در آلمان باز مي گردد در واقع با توجه به وقوع تحولات اجتماعي و تكنولوژيك كه در دانشگاه به وقوع پيوسته اين الگو زير سوال رفته است.
وي با اشاره به ابعاد مختلف تفاوت هاي ميان دانشگاه الگوي هومبولتي و دانشگاه هاي فعلي، گفت : دو قرن پيش تعداد محدودي در دانشگاه ها حضور داشتند اما امروزه با توجه به تعداد زياد دانشجويان، حضور نخبگان دانشگاه ها تغيير يافته است.
اين جامعه شناس اضافه كرد : نوعي دوگانگي و بريدگي از جامعه نيز از جمله اين تفاوت ها است. در ديدارهايي كه ماه گذشته از 12 دانشگاه آمريكا داشتم هيچ كدام از اين دانشگاه ها از سياست هاي بوش به عنوان رئيس جمهوردفاع نمي كردند. وضعيت بودجه آنها نيز تغير يافته و بودجه ها بيشتر به سوي Think Thank يا اتاق هاي فكر كه از سوي كمپاني هاي بزرگ حمايت مي شد، سوق يافته است.
وي اظهار داشت : بعد ديگر فاصله گرفتن از الگوي هومبولتي تغيير الگوي شهروندي در دانشگاه ها است . در الگوي مورد نظر با توجه به خاستگاه آن آلمان، هويت ملي بسيار مورد تأكيد بود اما اكنون اين هويت ملي به طور مثال در دانشگاه هاي آمريكا به هويت هاي خرد تغيير يافته است.
خسرو خاور تأكيد كرد : تقسيم كار بخش هاي آموزشي و پژوهشي، ملاك قرار گرفتن تعداد مقالات و جايزه هاي نوبل و رسوخ عقايد جديد از ديگر ابعاد تغييرات دانشگاه هاي ديروز و امروز است.
دكتر يوسف اباذري: برخي معتقدند امروز در دانشگاه، دوره افول آموزش است و تحقيقات در قالب ارتباط با صنعت آموزش را بلعيده است |
دكتر يوسف اباذري جامعه شناس نيز به عنوان ديگر سخنران اين نشست، دانشگاه مدل هومبولتي را بر دولت و ملت استوار ذكر كرد و گفت : اين دانشگاه بر روي زبان و فرهنگ قومي و ملي آلماني تأكيد بسياري مي كرد در حالي كه در همان زمان در انگلستان بحث صنعتي شدن مطرح بود و در واقع دو مدل مبتني بر فرهنگ و مبتني بر عقل وجود داشت. وي افزود: برخي معتقدند امروز در دانشگاه، دوره افول آموزش است و تحقيقات در قالب ارتباط با صنعت آموزش را بلعيده است و ديگر تربيت شهروند عاقل و فرهيخته مبتني بر الگوي هوم بولتي در دانشگاه صورت نمي گيرد.
اباذري خاطرنشان كرد : در آن زمان آلمان با بيش از اندازه معنوي كردن دانشگاه هومبولتي شاهد ستايش تكنولوژي از سوي مهندسان بود و در واقع اين خطر وجود دارد كه با معنويت بيش از اندازه دچار بحران تكنولوژي شويم.
همچنين دكتر شاپور اعتماد رئيس مركز سياست علمي كشور در ادامه اين نشست با اشاره به تمهيداتي كه در وزارت علوم براي ايجاد كانون هاي تفكر در مراكز تحقيقاتي علوم انساني انديشيده شده گفت : اين كانون ها براي اين هدف شكل مي گيرند كه از سويي بتوانند امور دولت را پيش ببرد و نظريه سازي كنند و هم بتوانند به نوعي مديريت سياسي و اجتماعي را منعكس كنند. در واقع كانون هاي تفكر به گونه اي پيروي از الگوي Think Thank است كه اكنون در آمريكا و اروپا بر روي آنها كار مي شود.
وي ياد آور شد : وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در شوراي تحقيقات سعي كرده بود كه تحقيقات را به سويي سوق دهد كه ارتباط موثري با صنعت داشته باشد و تغييراتي را در روند جاري دانشگاه ها اعمال كند و از ديد مولدتري به معناي اقتصادي آن به دانشگاه نگريسته شد. اما در اين ميان هنوز به درستي به جايگاه علوم انساني پرداخته نشده است.
كانون هاي تفكر در مراكز تحقيقاتي علوم انساني ايجاد مي شود تا بتواند امور دولت را پيش ببرد و نظريه سازي كند و هم بتواند به نوعي مديريت سياسي و اجتماعي را منعكس كند |
رئيس مركز سياست علمي كشور با اشاره به اين موضوع كه عنوان اين نشست برگرفته از كنفرانسي انجام نشده است، اضافه كرد: زماني كه برگزاري كنفرانسي در اين خصوص در زمان معاونت پژوهشي سابق وزارت علوم فراهم نشد اين جمع را گردهم آورديم تا پيشينه شكل گيري دانشگاه را به صورت كلاسيك و انتزاعي تبيين كنند. اعتماد تأكيد كرد : در كانون هاي كه ذكر شد بخش هاي آموزشي از بخش هاي پژوهشي جدا مي شود و همين طور كه در گذشته شاهد گسست ميان شيمي و فيزيك و ژنتيك بوديم در آينده نيز اين گسست را در جامعه شناسي و اقتصاد و ديگر رشته هاي علوم انساني تجربه خواهيم كرد.