به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی کتاب «پذیرفتن» سروده گروس عبدالملکیان، یکشنبه شب ۱۷ اسفند با حضور جمعی از شاعران و منتقدان ادبی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
عبدالملکیان در ابتدای این برنامه گفت: همه می دانیم که جهان امروز، فست فوتی است و در آن، شعر کوتاه می شود. همه می دانیم و با تعاریفی که از شعر داریم، می گوییم شعر اتفاقی است که در زبان می افتد. یعنی قرار است شاعر طور دیگری عمل کند. احمدرضا احمدی در شعرش می گوید: «یک شهر گشت آری/ پرنده ای که از کنار برج بلند می گذشت/ گفت نه»
وی افزود: شاید همین باشد. یک فیلسوف فرانسوی از اسارت خودخواسته حرف زده است. همه ما پذیرفته ایم که یکی از نهادهای قدرت در جهان، اینترنت و فضای مجازی است که ما را در دکه تنهایی برده و ما به گونه ای، به این اسارت خودخواسته تن دادهایم. برای همین است که جمع شدن امروزمان کنار هم، یک جور شکستن این پیله است. یعنی به نوعی همان «نه» ای که پرنده شعر احمدرضا احمدی می گوید. خوشبختانه در کشورمان میتوانیم دور هم جمع شویم و از شعر حرف بزنیم. وضعیت امروز ما، خودش مشابه وضع شعر است.
در ادامه احمد پوری گفت: می خواهم به یک مساله اشاره کنم و آن مساله، شعر نخبگان مقابل شعر شعر قشر وسیع مخاطبان است. یکی از منتقدان خارجی می گوید «شعر ما تبدیل شده به شعر شاعران. یعنی شاعران شاعری می کنند برای خودشان و خودشان شعر همدیگر را می فهمند.» معنی این حرف این است که آدم های عادی شعرخوان، کم کم دارند از شعر دور می شوند. خب این مساله اینجا در کشور ما هم بوده و چیز تازه ای نیست.
این مترجم شعر با خواندن ۲ شعر از خاقانی و سعدی ادامه داد: مقصود من از شعر نخبگان و شعر دیگر مخاطبان، ارزش گذاری نیست. این یک بحث دیگر است. مساله این است که یکی شعر نخبگان است و دیگری نیست. چیزی که بین این دو فاصله می اندازد، واژگان فاخر است. شعر خاقانی واژگان فاخر دارد و برای همه، ساده فهم نیست اما شعر سعدی این گونه نیست. اما همیشه، واژگان نیستند که شعر نخبه یا شعر غیرنخبه را می سازند بلکه عوامل دیگر هم در این زمینه تاثیر دارند.
مترجم کتاب «تو را دوست دارم چون نان و نمک» افزود: در این میان، یک بحث دیگر هم داریم و آن شعر جوشنده و شعر بیخودانه است. یعنی شعری که عامدا و از سر عقل سروده نمی شود بلکه می جوشد. ولی در نوع مقابلش، شاعر شعر می گوید و شروع به ساختنش میکند. مولوی، شاعری است که جوششی شعر می گوید و کاری ندارد بعدش چه می شود. یعنی شعر را می گوید و ولش می کند.
پوری گفت: شعر گروس را بسیار دوست دارم. این هم به خاطر رفاقت و دوستی نیست. وقتی شعرش را می خوانم، آن را به عنوان شعر یک شاعر می خوانم. اولین آشنایی ام هم با شعرهایش با ۲ یا ۳ شعر بود. شعر او به زبان مخاطب نزدیک تر است. یعنی شعر نخبه نیست که نتوانی بلافاصله واردش نشوی. اما در مورد بحث دوم یعنی جوششی و کوششی بودن شعر، شعر گروس تا حدی، مهندسی شده است.
بازگرداننده کتاب «همه چیز راز است!» همچنین گفت: اگر بین شعر جوششی و کوششی را صفر تا ۱۰۰ بگیریم، لازم است که از حافظ هم نام ببرم و او را در شماره ۵۰ ببینم. شعر حافظ، در عین جوشیده شدن، مهندسی هم می شود. گروس عبدالملکیان در کتاب «پذیرفتن» از ۵۰ عبور می کند و به ۱۰۰ نزدیک می شود. البته این دلیلی بر خوب و بدی شعر نیست. حتی احساس کردم او بارها و بارها در شعرش دست برده است. یعنی شعر را روی تخت عمل جراحی باز گذاشته است.
وی در پایان سخنانش گفت: کاربرد زبان شاید در این شعرها، خودجوش نبوده ولی بسیار محتاطانه، خوب و زیباست. یکی از ویژگی های اشعار گروس در این مجموعه، پایان بندی های زیبای آن هاست. این خیلی مهم است. چون شما شعر را می خوانید و لذت می برید. لذت اصلی وقتی حاصل می شود که پایان شعر با یک انفجار همراه باشد.