به گزارش خبرگزاری مهر، بررسی و نقد کتاب «تداوم و تحول تاریخ نویسی در ایران عصر قاجار» از انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام با حضور عباس قدیمی قیداری(مؤلف)، علیرضا ملائی توانی و جمشید کیان فر در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد.
عباس قدیمی قیداری، مؤلف این اثر در ابتدای سخنانش گفت: مطالعه درباره تاریخنویسی ایرانی در مقایسه با دیگر حوزههای بررسیهای تاریخی، با وجود اینکه در سالهای اخیر به آن توجه شده، با فقر شدیدی مواجه شده است. درباره تاریخنویسی در عصر قاجار، غیر از چند مقاله، کتاب مستقلی به رشته تحریر درنیامده است و این کتاب نخستین اثر مستقل به شمار میرود.
وی با بیان اینکه تاریخ نویسی ایران عصر قاجار مهمترین دوران تاریخنویسی در ایران بعد از اسلام است. نخستین اثر تاریخنویسیای که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته، در واقع یک اثر تاریخنویسی سنتی است در تداوم سنت تاریخنویسی پیشین و آخرین اثر تاریخنویسیای که در آستانه انقلاب مشروطیت به رشته تحریر کشیده شد، نیز شکل نازلی است از تاریخنویسی سنتی و وقایعنگاری پیشین. آثار خلق شده تاریخنویسی در این محدوده زمانی، نتیجه خیرهکنندهای به دست میدهد. عصر قاجار عصر کشمکشها و ستیزههاست بر سر سنت و تجدد و مفاهیم قدیم و جدید بوده است.
وی اظهارداشت: مواجهه ایران با دنیای جدید غرب در علوم و دانشهای سنتی نیز تأثیر به سزایی بر جای نهاد؛ به همین اعتبار، تاریخنویسی دوره قاجار باید در پیوند با تحولات فکری و فرهنگی جامعه ایران در این دوره، مورد مطالعه و تبیین قرار گیرد. به تبع این ویژگی، تاریخنویسی در عصر قاجار نیز جلوهای است از این ستیزهها و کشمکشها. در این پژوهش در بافت و محیط اجتماعی و سیاسی عصر قاجار، روند تاریخنویسی عصر مزبور ، با تبیین عوامل مؤثر بر تداوم و تحول آن، بررسی و تحلیل گردیده و تصویر روشنی از تاریخ و تاریخنویسی و تفکر تاریخی و تاریخنگری مورخان قاجاری ارائه کرده است.
این محقق در ادامه سخنانش اظهارداشت: تاریخنویسی در عصر قاجار، هم از سنت قدرتمند وقایعنگاری و تاریخنویسی سنتی میراث برد، و هم لاجرم ضرورتهای زمانه آن را تحت تأثیر قرار داد؛ به عبارت دیگر، تاریخنویسی عصر قاجار با الگوی سنتی به جا مانده از گذشته تکوین یافت و بر اثر تحولات فکری و فرهنگی به تدریج به آستانه تحول رسید و با تداوم و گسترش فکر عقلانی و گسترش استقرار مؤسسههای جدید تمدنی و فرهنگی در اواخر عصر ناصری، متناسب با ظرفیتهای کلی فکری زمانه، به تحول رسید. درنتیجه سه دوره تداوم، آستانه تحول و تحول در تاریخ نویسی قاجار مورد بررسی قرا رگرفته است..
وی تصریح کرد: در این کتاب، چگونگی روند گذار تاریخنویسی از سالنامهنگاری و وقایعنگاری به تاریخنویسی جدید مورد بررسی قرار گرفته و عوامل مؤثر بر تحول معرفت و تفکر تاریخی که تاریخنویسی جدید بر آن استوار گردیده است نیز در نظر گرفته شده است.
علیرضا ملائی توانی دیگر سخنران این نشست بود، وی گفت: مطالعه در حوزه تاریخ نگاری متفاوت از تاریخ پژوهی است. در تاریخ پژوهی با منابع متعدد سروکار داریم و با استفاده از روایتهای گوناگونی تاریخ را توصیف و تبیین میکنیم. در حوزه تاریخنگاری کار به مراتب دشوارتر میباشد زیرا در اینجا نه با رخدادهای تاریخی بلکه با دستاوردهای پژوهشی پژوهشگرانی سروکار داریم که با این رخدادها کار کردهاند.
وی افزود: تاریخنگاری در حوزه مباحث معرفتشناسی تاریخی جای دارد و افرادی که در این حوزه فعالیت میکنند باید دارای تخصص و توانایی باشند. درنتیجه پژوهش در عرصه تاریخ نگاری به مراتب دشوارتر از پژوهش در حوزه رخدادهای تاریخ است. درحوزه تاریخنگاری، آثار پژوهشی از جنبههای گوناگون مورد ارزیابی قرار میگیرد. تاریخِ تاریخنگاری یک جنبه از حوزههای مورد مطالعه در حوزه تاریخنگاری میباشد که در این کتاب به آن پرداخته شده و متون مختلف تاریخنگاری شناسایی شده است.
ملائیتوانی در ادامه به چند نکته اشاره کرد تا مؤلف در بازنگری های خود برای چاپ دوم در صورت صلاحدید مدنظر قرار دهد: ابتدا اینکه تحول، شاخصهها و عناصر اصلی تحول و بستر تحولساز را بهدرستی تبیین نماید. مسئله دیگر توجه به مخاطبان است که یکی از حوزههای مطالعات در تاریخنگاری میباشد که اگر بهدرستی بررسی گردد میتواند نتایج ارزشمندی به بار آورد. بررسی تطبیقی پایگاه و جایگاه اجتماعی تاریخ نگاران مقوله دیگری است که باید مدنظر قرار گیرد. گزینش، قضاوت، داوری و پیشداوری باید بررسی گردد تا به پژوهشگر امروز برای خوانش بهتر متون یاری رساند.
جمشید کیانفر نیز در پایان این نشست گفت: در ابتدا ساختار کتاب را مورد بررسی قرار دادند و گفتند که تداوم یک سنت تاریخنگاری است و باید در بخش نخست کتاب منظور از تداوم لحاظ میشد. ارائه خصوصیات تاریخنگاری سنتی ما را به شناخت بهتر تحول میرساند.
وی افزود: در باب تحول به ترجمههای تاریخی در دوران قاجار اشاره شده است ولی تأثیرات آن بیان نشده است. مؤلف برای بررسی آثار، یک روال تاریخی را درنظر گرفته و برخی از تواریخ را از حوزه فعالیت خود کنار گذاشته و مورد بررسی قرار نداده است.