به گزارش خبرنگار مهر، این مجموعه ۱۰ داستان کوتاه را شامل می شود و حسینیزاده مدتی پیش از انتشار آن به مهر گفته بود: داستانهای کتاب در ۲ بخش اصلی گردآوری شدهاند. یک بخش از داستانها درباره قتل هستند، یک بخش هم درباره همهچیز را رها کردن و رفتن. در میان داستانهای مربوط به قتل، ۲ داستان با تکنیک جدیدی نوشته شدهاند و حالت مستندگونه دارند.
این داستان نویس و مترجم در توضیح درباره فضای داستان های این اثر خود گفته بود: داستانها در واقع، درباره یک چیز مبهم هستند و میتوانم بگویم داستانهای این کتاب، داستان ابهام هستند.
این کتاب ۲ بخش اصلی دارد. بخش اول «از کشتن» است که ۳ داستان کوتاه درباره کشتن را شامل می شود. دومین بخش نیز «از رفتن» است که ۷ داستان کوتاه را در بر میگیرد.
«سرش را گذاشت روی فلز سرد»، «سمیه سرفه هم نکرد» و «دوشنبهها» داستانهای بخش «از کشتن» هستند. داستان های بخش «از رفتن» هم عبارت اند از: «آبگیر»، «اون ماشینه رو ندیدین؟»، «وقتی کاسکو رفت»، «زن افتاد و پرنده ها پریدند»، «شب تر از آن بود که چیزی ببینم»، «ساز» و «سیر و سلوک».
در قسمتی از داستان «اون ماشینه رو ندیدین؟» می خوانیم:
دوستم ساکت شد. خواستم حرفی بزنم، اما چی؟ بعد هم او زل زده بود به من. کاش گریه میکرد. نکرد. زل زده بود به من و می گفت هیچ بیماریای میشناسی که این قدر زود عوارضش رو نشون بده؟ چه جسمی و چه روحی، این قدر ناگهانی بیاد و این قدر سریع پیشرفت کنه؟
صدا از ته چاه.
چشمها گشادشده.
لبها جمع.
چانه اش می لرزید.
دیگر به خودم نگفتم یاخدا! فهیده بودم که کارش از یاخدا! و یاپیغمبر! گذشته. حالا صاف نگاه میکرد تو چشم هایم. صاف نشسته بود روی صندلی. دیگر میدانستم چرا وا داده. می دانستم چرا خرد شده.
دیگه نمی خواست چیزی یادش بیاد.
نمی خواست؟
نمیخواست.
سی و چند سال زندگی رو؟
نمی خواست. تمام مدت کنج اتاقش بود. چشم هاش رو بیشتر وقت ها می بست. نمی خواست هیچی یادش بیاد...
این کتاب با ۱۵۳ صفحه، شمارگان هزار و ۲۰۰ نسخه و قیمت ۱۰ هزار تومان منتشر شده است.