حجت الاسلام علي اكبر رشاد، رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، در گفتگو با خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر" درباره گشودگي فكر و انديشه از منظر علامه طباطبايي و ابداعات ايشان در فلسفه اسلامي اظهار داشت: در ايران معاصر سه گفتمان فكري برجسته را ميتوان شناسايي نمود كه من از آنها به گفتمان متجمد كه همان جريان سنتي در جهان اسلام است و گفتمان متجدد كه همان گفتمان متأثر از تفكرات غربي است و در نهايت گفتمان مجدد كه به نظر من جريان جديد تفكر جديد ايراني شيعي است تعبير ميكنم. اين گفتمان اخير از عصر علامه طباطبايي آغاز شده و ايشان يكي از سه ضلع اصلي مثلث اين گفتمان به حساب ميآيد كه دو ضلع ديگر اين گفتمان را حضرت امام خميني(ره) و استاد مرتضي مطهري تشكيل ميدهند.
علامه طباطبايي به تمام معنا يك فيلسوف بود و مشخصه اصلي فيلسوف بودن، آزادانديشي، استقلال فكر و به تعبير ديگر، نگاه نقادانه و مواجهه عقلاني و فرانگر با هستي و حيات و انديشه و علم است |
عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي در ادامه سخنانش با تأكيد بر اين مطلب كه هر نوآوري بر نفي وضع موجود مبتني است و هر نويي جايگزين كهنهاي ميشود، گفت: از اين جهت اگر ما ميگوييم علامه طباطبايي فلسفه را نوسازي كرد در حقيقت فلسفه موجود را با نگاه نقادانه نگريست و كاستيها و ناراستيهاي آن را ديد و اصلاحاتي را در آن پديد آورد. در گستره فلسفه غني و قوي اسلامي به رغم مزايا و تواناييهاي فوقالعاده و ارزشمند آن، يك سلسله كاستيهايي هم از حيث ساختاري، محتوايي و روشي وجود داشت.
اين استاد حوزه به وضعيت ساختاري فلسفه اسلامي اشاره كرد و گفت : در تلقي يوناني همه چيز حتي محسوسات و طبيعيات را حكمت ميناميد و در نتيجه فلسفه را يك دانش عام قلمداد ميكردند. فيلسوف به خود حق ميداد كه در همه چيز در كيهانشناسي، ستارهشناسي، زيستشناسي، رياضيات، طبيعيات و انواع علوم دخالت كند و با ابزار و روش عقلي معضلات اين علوم را حل كند. در حالي كه روش عقلي به ذات متعلق، فلسفه محض است و به فيزيك مربوط نيست و بايد به احكام كلي وجود بپردازد و كاربردي در جزئيات ندارد، فهم جزئيات به ابزار حسي و تجربي نيازمند است. اگرچه من قصد ندارم توانايي عقل را در جزئيات كاهش دهم. حكماي ما در گذشته گاهي با كمك همين روشهاي عقلي و تعقل، گزارههاي علمي بسياري را كشف و طرح كردند و قرنها بعد دانشمنداني همين نظرات را با اتكاء به روش تجربي مطرح كرده و به نام خودشان ثبت كردند و تصور شد كه اينها اين ديدگاه را كشف كردند.
وي در ادامه افزود: ثابت بن قره در پانصد سال، قبل از اسحاق نيوتن جاذبه را بصراحت مطرح كرده و حتي خواجه نصير طوسي در شرح اشارات ابن سينا، به صراحت درباره قوه جاذبه بحث ميكند. اما قرنها بعد اسحاق نيوتن قدرت جاذبه را به روش حسي درك ميكند و اين ماجرا به نام او در تاريخ علم ثبت شده است. به هرحال من قصد ندارم توانايي عقل را در مطالعات طبيعي نفي كنم اما اينكه ما بخواهيم طب و طبيعيات و . . . را با روش عقلي حل كنيم، صحيح نيست.
علامه طباطبايي در روش شناسي اش نيز از شيوه برهان فاصله نگرفت با اينكه خود او بيش از آنكه مشايي باشد، يك اشراقي با مشرب صدرايي بود و در واقع تفكرش ذيل تفكر صدرايي تأويل مي شود |
وي با تأكيد بر اين مطلب كه حكمت در معناي دوگانهاي كه به آن اطلاق ميشود در كل فلسفه اسلامي حضوري جدي داشته است، گفت: من به اين اطلاق دوگانه توجه دارم اما در هر صورت تعليم فلسفه بدانگونه، مشكلات بسيار به وجود ميآورد و تكيه فلسفه بر حكمتي كه طبيعيات نيز جزو آن بود، يك سلسله خطاها و لغزشهايي را موجب ميشد.
استاد رشاد در ادامه تصريح كرد: علامه طباطبايي به لحاظ محتوايي فلسفه را منقح كرد هرچند اين گرايش پيش از علامه آغاز شده بود اما آثار فيلسوفان را كه ملاحظه ميكنيم ميبينيم هنوز هم بخشي به نام طبيعيات در آنها وجود دارد. در بعضي از متون عمده فلسفي كه در واقع حلقه واصل بين ملاصدرا و مرحوم علامه به عنوان خاتم الفلاسفه محسوب ميشود، حتي در آثار ملاهادي سبزواري، مشاهده ميكنيم كه بخش طبيعيات از آن حذف نشده اما علامه در آثارش مطلقاً اين بخشها را حذف كرد.علامه طباطبايي در روش شناسي اش نيز از شيوه برهان فاصله نگرفت با اينكه خود او بيش از آنكه مشايي باشد، يك اشراقي با مشرب صدرايي بود و در واقع تفكرش ذيل تفكر صدرايي تأويل مي شود.
وي به روششناسي علامه كه كوششي برهاني بود اشاره كرده و گفت: عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي به تفاوتهاي موجود ميان علامه طباطبايي و ديگر فلاسفه اسلامي معاصر اشاره كرد و گفت: به نظر من بين نگاه و آثار فلسفي علامه طباطبايي و ساير پيروان حكمت صدرايي تفاوتهاي مختلفي است. از جمله آن كه علامه كوشش كرد كه مطالب را هرچه برهاني تر مطرح كند و در متن فلسفه از نقل و شهود و اشراق بهره نبرد، به رغم آنكه به اين سه منبع عقيده داشت. اما اين سه مورد را خلط نميكرد. چرا كه معتقد به وحدت و هم خواني و سازگاري سه منبع نيز بود. اما در عمل آنگاه كه تفسير مينوشت به مثابه يك مفسر بود و سعي مي كرد بسيار منقح و با صفا با آيات قرآن مواجه شود بيآنكه آراي فلسفي خودش را بياميزد و يا احياناً به تأويل بپردازد. وقتي فلسفه ميگفت و مينوشت آنجا هم پرهيز ميكرد كه از ساير منابع استفاده نكند. بنابراين سعي ميكرد هرگاه فلسفه ميگويد فلسفي باشد و هرگاه تفسير ميگويد همانند مفسران بيانديشد و هرگاه عرفان ميگويد در قامت عرفا باشد و اين از ويژگيهاي علامه بود كه در هر بابي از زبان و ادبيات آن مسئله بهره مي برد و بر همان سياق ميانديشيد و رفتار ميكرد.
فرآيندي را كه علامه آغاز كرد با قوت و قدرت پيگرفته نشد، گفت: اما به هرحال راه آغاز شده و شاگردان ايشان كه از تحول بيشتري برخوردار بودند به نقد آراي پيشينيان اهتمام بيشتري كردند |
رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي همچنين به برخي از تغييراتي كه علامه در گستره فلسفه اسلامي وارد ساخته است اشاره كرد و گفت: ايشان سعي نمود از خلط برهان و شهود در عين علم به يگانگي مقصود برهان و شهود و اشراق پرهيز كند. ايشان همچنين به تبارشناسي و پيشينه پژوهشي مباحث و قواعد فلسفي و تبيين فلسفي يك قاعده فلسفي اهتمام ويژه داشت كه در طول تاريخ فلسفه توسط ايشان به وقوع پيوست. علامه به تطبيق ميان فلسفه اسلامي با ديگر فلسفهها نيز توجه داشت. در حقيقت علامه طباطبايي بنيانگذار فلسفه تطبيقي اسلامي است چرا كه ايشان اولين كسي است كه به اين مباحث تطبيقي به اين شيوه و سياق پرداخته است. حضور هانري كربن نيز تأثير شگرفي بر انديشهها و شيوههاي تحقيقي علامه گذاشت به طوري كه هم علامه را با فلسفههاي غربي آشنا كرد و هم زمينه طرح مبادلات فلسفي را فراهم نمود به طوريكه عملاً يك شيوه خاص مقارنهاي بين فلسفه اسلامي و فلسفههاي جديد غرب آغاز شد.
علامه طباطبايي بنيانگذار فلسفه تطبيقي اسلامي است چرا كه ايشان اولين كسي است كه به اين مباحث تطبيقي به اين شيوه و سياق پرداخته است |
حجت الاسلام رشاد با تأسف از اينكه فرآيندي را كه علامه آغاز كرد با قوت و قدرت پيگرفته نشد، گفت: اما به هرحال راه آغاز شده و شاگردان ايشان كه از تحول بيشتري برخوردار بودند به نقد آراي پيشينيان اهتمام بيشتري كردند و برخي ديگر حريم نگاه داشتند و به شرح روي آوردند و كه اگر ما دقتها و توجهات علامه را پيگيري كنيم قطعاً مباني جديدي نيز گشايش خواهد يافت.
رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي علامه طباطبايي را از مبدعان فلسفههاي مضاف در عصر حاضر دانست و گفت: علامه كارهاي جديد را آغاز كرد كه ميتوان به فلسفه اخلاق با رويكرد اسلامي و فلسفه اجتماع اشاره كرد. علامه رويكرد جديدي را به فلسفه دين داشت البته زماني كه او به فلسفه دين و طرح مباحث فلسفه دين پرداخت اين اصطلاح در كشور ما رايج نبود. او هم به دين فيلسوفانه نگاه كرد و هم همدلانه، اما اگر فلسفه دين عبارت باشد از نگاه و مطالعه فرانگرانه امهات مسائل دين با نگرش عقلاني از منظر مافوق، قطعاً نگرش علاوه به دين به همين شكل بوده است. در جاي جاي الميزان و برخي از مقالات و رسالههاي كوچكي، كه از موضوع آنها امروزه با عنوان فلسفه دين ياد ميشود، اين گونه مباحث طرح شده است.