رمان «من و تو» اثر نیکولو آمانیتی نویسنده مطرح ایتالیایی با ترجمه فروغ هراتیان توسط نشر داستان منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، فروغ هراتیان پیش از این مجموعه داستان «سنگ و چشمه» را از تولستوی نیز ترجمه کرده بود که توسط نشر نگیما منتشر شده است. نیکولو آمانیتی چندین رمان و مجموعه داستان در کارنامه‌اش دارد و چند جایزه مطرح نیزکسب کرده است. وی از نویسندگانی است که آثارش ازطرف فیلمسازان سرشناس ایتالیایی با استقبال زیادی مواجه شده و تاکنون فیلم‌هایی با اقتباس از آثارش ساخته شده است.

«من و تو» آخرین رمان منتشرشده این نویسنده است که در اکتبر ۲٠۱٠ منتشرشد و برناردو برتولوچی کارگردان سرشناس ایتالیایی هم با برداشتی آزاد، فیلمی از روی آن به همین نام ساخت که در سال ۲٠۱۲ روی پرده سینماها رفت.

رمان «من و تو» حکایت پسری چهارده ساله است که از کودکی دچار مشکلاتی در برقراری روابط اجتماعی با همسالان خود بوده است. تا جایی که مادر نگران از وضعیت فرزند، او را نزد روانپزشک می‌برد تا تحت درمان قرار گیرد. او هنگام گذراندن سن رشد، سعی می‌کند با دیگر دانش‌آموزان مدرسه معاشرت کند.

روزی به طور اتفاقی گفتگوی چند همکلاسی خود را می‌شنود که در حال تدارک سفری برای گذراندن تعطیلات زمستانی هستند. ناامید و غمگین از اینکه چرا او به این سفر دعوت نشده، به خانه برمی‌گردد و به دروغ به مادرش می‌گوید که از طرف گروهی از همکلاسی‌هایش به اسکی دعوت شده است. از آنجایی که مادر بی‌نهایت از این قضیه خوشنود می‌شود، دیگر هر چه سعی می‌کند نمی‌تواند دروغ خود را پس بگیرد، تا اینکه روزی ناگهان به سرش می‌زند که تعطیلات را پنهانی در انباری خانه سپری کند؛ تعطیلاتی که شروع یک تغییر شگفت‌انگیز برای او خواهد بود.

پنهان شده در انباری، این پسردرونگرا و قدری عصبی، خود را برای احقاق رویای شادمانه‌اش آماده می‌کند؛ آزاد از حضور همکلاسی‌ها، هرگونه جدال و کشمکش، مزاحمت، حماقت و تظاهر. دنیا با قوانین غیرقابل درکش، آن بیرون است و او این داخل، روی یک کاناپه میان بطری‌های نوشابه، کنسروهای ماهی تن و رمان‌های وحشت. و ناخواهری‌اش که به طور غیر منتظره‌ای با حضور انرژی بخش خود خطوط سایه را از روی زندگی او محو کرده، باعث می‌شود وی ماسک نوجوانی سرسخت را از صورت برداشته و وادار به قبول بازی بی‌نظم زندگی ورای درِ بسته انباری شود.

آمانیتی با این داستان آموزشی، به طرز بی‌نظیری تصویر جدیدی را از چشم انداز بلوغ به نمایش می‌گذارد و با معرفی شخصیتی زنانه در کنارشخصیت اصلی داستان، زیبایی چشمگیری به آن می‌بخشد.

نیکولو آمانیتی نویسنده ایتالیایی متولد ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۶ در شهر رم است. وی در رشته زیست‌شناسی مشغول به تحصیل شد، اما تحصیلات خود را نیمه‌کاره رها کرد. اولین رمان او «آبشش‌ها» در سال ۱٩٩۴ به چاپ رسید، که کارگردان ایتالیایی فرانچسکو رانیه‌ری مارتینوتی  در سال ۱۹۹۹ فیلمی از روی آن ساخت.

آمانیتی در سال ۱٩٩۵ به همراه پدرش ماسیمو که روانپزشک است، مقاله «به نام پسر» را منتشر کرد. در ۱٩٩۶مجموعه داستان «گل و لای» را نوشت که «مارکوریزی» فیلم «آخرین سال نو» را در ۱۹۹۸ از روی یکی از داستان‌های آن به تصویر کشید. در سال ۱٩٩٩ رمان «تو را برمی‌دارم و می‌برم» را نوشت و سرانجام در سال ۲٠٠١ رمان معروفش «من نمی‌ترسم» را چاپ کرد که او را به شهرت رساند.

دو سال بعد «گابریله سلوتورس» فیلم زیبایی ازروی این اثر ساخت. رمان بعدی او «خداوند چگونه فرمان می‌راند» است که در سال ۲٠٠۶ منتشر شد و در سال ۲۰۰۷ جایزه «استرگا» را از آن خود کرد. فیلمی به کارگردانی «سلوتورس» در ۲۰۰۸ از روی این رمان ساخته شد. این نویسنده در سال ۲٠٠۹ کتاب «که جشن آغاز شود» را چاپ کرد و برای آن کاندیدای جایزه «الابردای طلایی» در سال۲٠۱۰ شد. پس از آن، آخرین اثر آمانیتی، مجموعه داستان «لحظه حساس» است که در سال ۲۰۱۲ به چاپ رساند.