به گزارش خبرگزاری مهر، تجاوز و حملات گسترده هوایی عربستان سعودی و کشورهای متحد آن به یمن و سکوت سازمان های بین المللی در این خصوص و حمایت آمریکا و کشورهای غربی از این اقدام سعودی ها در تضاد آشکار با موازین بین المللی است. هدف از حمله به یمن تحمیل نظم مورد نظر عربستان و حامیان غربی آن است.
موضوعی که سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان در سخنرانی اخیر خود به آن اشاره کرده است. نصرالله همچنین تأکید کرده است که عربستان ده ها سال است که بر یمن سیطره دارد و در هر موضوعی دخالت میکند، پس رفاه و ثبات در یمن کجاست؟ پیوستن یمن به شورای همکاری خلیج فارس را رد کردید و با مردم این کشور با استکبار و خواری برخورد کردید، آیا شما ۶ جنگ علیه انصارالله یا به قول شما، حوثیهای محاصره شده در صنعاء به راه نینداختید؟ و پس از آن از آن ها خواستید تا نزد شما بیایند و با شما به گفتوگو بنشینند، شما در یمن جز حمایت از جماعت تکفیری و تغییر مذاهب چه کار دیگری انجام دادید؟
در همین راستا گفتگویی با پروفسور «فرهنگ جهان پور» انجام شده که مشروح آن در ادامه آمده است. جهان پور استاد پیشین دانشگاه و رئیس دانشکده زبان های دانشکده اصفهان که در حال حاضر به تدریس در دانشگاه های کمبریج و آکسفورد مشغول بوده و استاد دوره های آنلاین دانشگاه های آکسفورد، ییل و استنفورد است. وی بورس یک ساله فرصت مطالعاتی در دانشگاه هاروارد را داشته و طی ۲۸ سال گذشته به تدریس در رشته سیاست های خاورمیانه در بخش تحصیلات تکمیلی دانشگاه آکسفورد مشغول بوده است.
عربستان به یمن حمله هوایی کرد. دلایل این امر چه بود و به چه پشتوانه ای این اقدام و تجاوز را برای خود مشروع دانست؟
برای فهم بهتر اهمیت تحولات یمن لازم است نگاهی به تاریخ اخیر این کشور که یکی از کهن ترین کشورهای خاورمیانه است ضروری است. تاریخ روابط این کشور با همسایگان عربش طولانی و بسیار پیچیده است. مداخلات عربستان و مصر در یمن تاریخی طولانی دارد. مصری ها مسئولیت کنترل یمن در برابر رویاهای سعودی ها را از سوی امپراطوری عثمانی عهده دار بودند. یمن شمالی در سال ۱۹۱۸ از امپراطوری عثمانی استقلال یافت اما انگلیسی ها در قرن ۱۹ در عدن یک کشور تحت الحمایه خود را به وجود آوردند. انگلیسی ها در سال ۱۹۶۷ از منطقه ای که بعدا یمن جنوبی نامیده شد خارج شدند.
در دهه ۱۹۶۰ یمن صحنه جنگ نیابتی سعودی ها و جمال عبدالناصر رئیس جمهوری مصر بود. جمال عبدالناصر همزمان با اینکه به تبلیغ ناسیونالیسم عربی می پرداخت در سال ۱۹۶۷ یک توافق نامه با دولت یمن جنوبی که گرایش های کمونیستی داشت امضاء کرد. این امر موجب شد تا عربستان به حمایت از حوثی ها که با یمن جنوبی می جنگیدند روی آورد و نهایتا نیروهای مصر با بر جا گذاشتن هزاران تلفات در سال ۱۹۶۷ از یمن عقب نشینی کردند که در همان سال شکست مصر در جنگ با اسرائیل هم موجب تمسخر ارتش مصر شد.
در سال ۱۹۹۰ یمن شمالی و جنوبی بطور رسمی با هم متحد شدند و جمهوری یمن را تشکیل دادند. درگیری بین نیروهای دولتی یمن و حوثی ها که شیعه زیدیه هستند در سال ۲۰۰۴ آغاز شد و در سال ۲۰۱۰ بین آنها آتش بس برقرار شد.
بهار عربی که در تونس و مصر آغاز شد در ژانویه ۲۰۱۱ به یمن هم رسید و این انقلاب هزاران تلفات بر جای گذاشت و نهایتا موجب شد تا علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن به عربستان فرار کند و معاون او عبد ربه منصور هادی جای او را بگیرد. منصور هادی در سال ۲۰۱۲ در انتخاباتی که فقط یک کاندیدا داشت شرکت کرد و به مدت ۲ سال رئیس جمهور یمن شد و دوره ریاست جمهوری وی یکسال قبل به پایان رسید. بنا بر این وی در حال حاضر رئیس جمهور یمن محسوب نمی شود درهمین زمان عبدالله صالح با گرفتن مصونیت از پارلمان این کشور به یمن برگشت.
منصور هادی وعده یک قانون اساسی جدید و یک دولت فدرال را داده بود. کنفرانس گفتگوهای ملی شکل گرفت و در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۴ به پایان رسید. حوثی ها رئیس جمهور منصورهادی را به اجرایی نکردن نکات توافق شده درگفتگوهای ملی متهم کردند.
شبیه جنبش جوانان که در انقلاب شرکت داشتند حوثی ها معتقد هستند که مشروعیت خود را از خواسته های انقلابی مردم کسب کرده اند. آنها بر این باورند که در سیستم قضایی هیچ تغییرات و انتقالاتی صورت نگرفته است و هیچ یک از سیاستمداران و نظامیانی که متهم به نقض حقوق بشر در جریان انقلاب بودند محاکمه نشده اند. همچنین هیچ یک از افرادی که سرمایه ها و ثروت خصوصی و عمومی مردم یمن را از بین بردند مسئول شناخته نشده اند.
حوثی ها درآگوست ۲۰۱۴ وارد صنعا شدند و بعد هادی منصور را بازداشت خانگی کردند. بعد از اینکه وی به عدن گریخت حوثی ها به جنوب حمله کردند و فرودگاه عدن را به تصرف خود درآوردند. سپس منصور هادی به عربستان گریخت و از آنجا برای شرکت در نشست سران اتحادیه عرب در ۲۸ مارس ۲۰۱۵ به شرم الشیخ مصر رفت. در پی فرار منصور هادی از عدن، عربستان سعودی با حمایت شورای همکاری خلیج فارس، اردن و مصر با هدف برگرداندن منصور هادی به قدرت در یمن به صنعا حمله کرد.
چرا عربستان در یمن مداخله مستقیم نظامی کرد ولی در سوریه چنین کاری را نکرد و سعی کرد با توسل به گروه های تروریستی اهداف خود را در سوریه دنبال کند؟
دلیل اینکه عربستان سعودی و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس برای مقابله با حوثی ها به تروریست ها متوسل نشدند این است که حوثی ها ۳۵ تا ۴۰ درصد جمعیت یمن را تشکیل می دهند و این کار امکان پذیر نبود لذا اقدام نظامی مستقیم کردند. وضعیت یمن بسیار پیچیده است. به غیر از حوثی ها برخی گروه های دیگر هم در جنوب این کشور فعال هستند که خواهان جدایی هستند، همچنین حدود ۲ تا ۳ هزار عضو القاعده در جنوب و شرق این کشور فعالند. بسیاری از اعضای ارتش یمن هم که در انقلاب سال ۲۰۱۱ شرکت داشتند وفاداری خود را به حوثی ها تغییر داده اند. همچنین حوثی ها از حمایت طرفداران رئیس جمهور سابق یمن علی عبدالله صالح نیز برخوردار هستند. این دلایل موجب شد تا عربستان، شورای همکاری خلیج فارس و مصر به این نتیجه برسند که برگهای محلی زیادی برای بازی کردن ندارند.
اتحادیه عرب تشکیل نیروی مشترک عربی را مورد بررسی قرار داد که مورد استقبال مصر و عربستان بود. این نیرو آیا بازوی نظامی سیاست خارجی عربستان و مصر خواهد بود؟
ایده تشکیل نیروهای مسلح متحد کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی سال گذشته توسط سعودی ها ارائه شد که این امر با مخالفت بسیاری از این کشورها مواجه شد زیرا این کشورها معتقد بودند این امر موجب سلطه عربستان بر آنها خواهد شد چون عربستان بسیار بزرگتر از آنها است.
در سال ۱۹۸۹ در پاسخ به تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، یمن شمالی، با پیوستن به عراق، اردن و مصر شورای همکاری عرب را تشکیل دادند که هدف از آن گسترش همکاری های اقتصادی و همگرایی اعضاء بود که بعد از تجاوز سال ۱۹۹۰ عراق به کویت این شورا غیرفعال شد.
اتحادیه عرب هم مدت های طولانی با ایده تشکیل ارتش واحد عربی پرداخته بود اما اختلافات بین کشورهای عربی مانع از محقق شدن این ایده شده بود. بعد از کودتای نظامی در مصر و روی کار آمدن ژنرال عبدالفتاح السیسی مصر بطور گسترده ای به کمک های مالی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس وابسته شد که تا الان ۱۴ میلیارد دلار بوده است.
نتیجه این شد که عربستان در تاکتیکی جدید با همگرا کردن مصر و شورای همکاری خلیج فارس اقدام به بهره برداری از توان نظامی و جمعیتی مصر در منطقه در راستای دستیابی به اهداف خود کرده است. برای مواجه با مشکلات داخلی در عربستان و مصر ماجراجویی خارجی بهترین راه برای منحرف کردن افکار عمومی است.
مصر وارد بحران یمن شده است. از سوی دیگر این کشور همواره امنیت منطقه خلیج فارس را امنیت خود قلمداد کرده و همواره در قالبهای مختلف از جمله بیانیه دمشق سعی کرده نظم امنیتی خلیج فارس را شکل دهد. در مورد یمن چه نظمی مورد توجه مصر است و نقش آفرینی مصر در این نظم چگونه خواهد بود؟
مصر بزرگترین کشور عربی از نظر جمعیت است و این در حالی است که ثروت عظیم ناشی از نفت کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس را بسیار ثروتمند کرده است به همین دلیل مصر تمایل دارد از کمک های مالی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بهره مند شود و این کشورها هم برای ایجاد توازن قوا در برابر همسایه های بزرگ خود مثل ایران، عراق و ترکیه به مصر نیاز دارند.
ارزیابی شما از تحولات یمن چیست و به نظر شما این تحولات چه اثری در خاورمیانه به ویژه در منطقه خلیج فارس خواهند داشت؟
به نظر من اوضاع در یمن برای تمامی همسایگان بسیار خطرناک است و سعودی ها در حال بازی با آتش هستند. سعودی ها سالیان دراز سعی کرده اند در مسایل منطقه ورود مستقیم نداشته باشند و اهداف خود را با حمایت های مالی پیگیری کنند ولی پادشاه جدید عربستان که پسرش هم وزیر دفاع است برای اولین بار ورود پر خطرمستقیمی در یمن داشته است که می تواند ضربه مهلک جدی را متوجه خاندان سعودی کند. مهم نیست که نتیجه این درگیری چه باشد ولی قطعا به نفع عربستان سعودی نخواهد بود. متاسفانه سعودی ها تحولات خاورمیانه را تبدیل به نزاع های قومیتی بین شیعه و سنی کردند. این بازی بسیار خطرناک است که می تواند کل منطقه را تحت الشعاع قرار دهد و هرج و مرج و جنگ های منطقه ای طولانی مدت به وجود آورد از جمله خود عربستان را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
با شروع بهار عربی و نزدیک شدن قیام های مردمی به کشورهای حاشیه خلیج فارس حاکمان سعودی با هدف از بین بردن خواسته های عمومی برای آزادی های اجتماعی بیشتر و دموکراسی سعی کردند این انقلاب ها را درگیری های قومیتی جلوه دهند. این کاری است که آنها در بحرین و داخل عربستان انجام دادند و الان در یمن می کنند.
به هر حال اگر درگیریها و تنش های قومیتی در منطقه تشدید شود شرایطی در منطقه ایجاد خواهد شد که برای کشورهای منطقه قابل پیش بینی نخواهند بود. ظهور گروه های تروریستی مثل القاعده، طالبان، النصره و داعش بیانگر این است که تروریسم مرز نمی شناسد و می تواند به تمامی کشورهای منطقه از جمله پادشاهی های ثروتمند حاشیه خلیج فارس هم که از حمایت های مردمی کمی برخوردار هستند تسری پیدا کند.
برای جلوگیری از یک فاجعه در منطقه رهبران تمامی کشورهای منطقه باید به سمت گفتگو و آشتی گام بردارند و از شعله ور کردن درگیری ها و اختلافات خودداری کنند.
گفتگو از پیمان یزدانی