نماینده مردم تهران در مجلس، در گزارشی به مردم، به تحلیل مذاکرات هسته‌ای اخیر در لوزان سوییس پرداخت و ۶ توصیه نیز به دولت ارائه کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، در گزارشی از مذاکرات لوزان که با عنوان «گزارش به مردم - ۲۰»  ارائه کرده، به بررسی بیانیه هسته‌ای لوزان و چند نکته در ارتباط با آن پرداخته است.

متن گزارش توکلی به مردم درباره بیانیه لوزان، به این شرح است؛

«از اولین ساعات بامداد ۱۲ فروردین ۱۳۹۴، که بیانیه لوزان را دکتر ظریف و خانم موگرینی، مشترکا ولی به دو زبان فارسی و انگلیسی اعلام کردند، دیپلماسی عمومی غرب و به ویژه آمریکا، به شکل تهاجمی متون و دعاوی متفاوتی را پیرامون نتایج مذاکرات مطرح کردند که ابهامات زیادی را برانگیخت. نوع نقد برخی منتقدان بیانیه مشترک و برخی رفتارهای مذاکره کنندگان و حامیانشان  نیز بر این شبهات افزود. آن چه در این گزارش تقدیم میشود حاصل دقت در اسناد، برخی نقدها یا حمایت های تأییدی، انتظارات برانگیخته شده و واکنش های رفتاری این ده روز است.

۱. در باره نتایج مذاکرات لوزان متون متفاوتی منتشر شده است. به کدام متن باید استناد کرد؟ بدیهی است که بیانیه مشترکی که ظریف از طرف ایران  و موگرینی از طرف ۵ + ۱ رسما ارائه کردند، باید مستند واقع شود. هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد که سخن مسئولِ مأمور از طرف نظام در مذاکره با دشمن کنار بگذاریم، و قول دشمن را مستند قرار دهیم، مگر میشود کسی که خود را پایبند به نظام بداند و قول دشمن را ترجیح دهد؟ به ویژه آن که این جا متن وزارتخارجه آمریکا نمی تواند سندیت متن موگرینی را که نماینده رسمی آمریکا و ۵ کشور دیگر بود، کاهش دهد. اگر به همین نکات توجه میشد برخی انتقادات تند و بی مبنای شرعی و عقلی انجام نمیشد و مردم را ناراحت و دودل نمی کرد.

۲. آیا تا همین جا این بیانیه مشترک برای ایران دستاوردی نداشته است؟ اگر به یاد آوریم که ما از اول چه میخواستیم و آنان چه میخواستند، پاسخ این پرسش داده می شود. ما از ابتداء می گفتیم غنی سازی و داشتن فناوری هسته ای حق ملت ایران است و به هیچ وجه از این حق صرف نظر نمیکنیم. ولی حاضریم تضمین دهیم که برنامه ما کاملا صلح آمیز است. در مقابل، آنان میخواستند که ما مطلقا از فناوری هسته ای حرف هم نزنیم و مدعی بودند که ما چون قصد بمب سازی داریم، مانند لیبی باید تمام تاسیسات را برچینیم و حتی پیچ و مهره ها را هم برای آن ها بفرستیم. و برای رسیدن به این مقصود به تحریم های به قول خودشان، فلج کننده دست یازیدند. البته تحریم هایشان ما را فلج نکرد ولی به دلیل آن که این تحریم ها را ظالمانه و موجب زیان مردم خود میدانستیم، لغو تحریم ها نیز بر خواسته های ما اضافه شد. حال در بیانیه مشترک به صراحت می آید که :

" ما به این منظور در اینجا گرد هم آمدیم تا راه حل فراگیری برای برنامه هسته ای ایران بیابیم که ماهیت صرفا صلح آمیز آن باید تضمین شود. و راه حل جامعی نیز برای لغو همه تحریم ها به دست آوریم."

در این جملات به روشنی آنان به حق ملت ایران تمکین کرده اند. و همچنین بیانیه، از این صریح تر از حق غنی سازی و حق تحقیق و توسعه در این حوزه برای ایران یاد می کند ولی از محدودیت ها نیز سخن میگوید :

" همچنان که ایران برنامه هسته ای صلح آمیز خود را دنبال میکند، ظرفیت غنی سازی، سطح   غنی سازی و ذخائر ]محصول غنی شده  [برای دوره مشخصی محدود خواهد بود. ... تحقیق و توسعه ایران بر روی سانتریفیوژها مطابق قلمرو و برنامه زمان بندی  توافق شده، صورت خواهد گرفت."

این را مقایسه کنید با آن توقعات قلدرمآبانه و استکباری ۱۲ سال پیش که ما تعلیق را برای دو سال پذیرفتیم و پروتکل الحاقی را داوطلبانه قبول کردیم، ولی در پایان دو سال، آنان گفتند به هیچ وجه حق غنی سازی را در هیچ سطحی ندارید و حتی میگفتند که چند دستگاه سانتریفیوژ برای کارهای تحقیقاتی هم برای شما ممنوع است! حالا اذعان خواهید کرد که این یک دستاورد سترگ است. خدای را سپاس.

۳. آیا این دستاورد در خطر نیست؟ به دلایل مختلف این دستاورد ممکن است کاملا پایدار نماند. نخست آن که طرفین تصریح کرده اند که این بیانیه برای هیچ یک از دو طرف الزام آور نیست؛ دوم آن که طبق اصل توافق شده در مذاکرات ژنو(آذر ماه ۱۳۹۲)، " هیچ توافقی معتبر نیست تا در همه امور توافق صورت بگیرد"  و چون هنوز مذاکره در تمام موارد به نتیجه نرسیده است، این تصمیمات هم معلق است؛  و سوم آن که جزئیات بسیار تعیین کننده ای باقی مانده است که عدم توافق در هر یک از آن ها میتواند عدم پذیرش ما یا آنان را در پی داشته باشد و باعث انکار مجدد تمامی حقوق ما از طرف ۵+۱ گردد. البته تا همین جا این اعترافات جدی، که دستاورد ما را شکل میدهد، چنان روشن و تغییر موضع غرب نسبت به سال های اول منازعه به قدری فاحش است که تجدیدنظر احتمالی بعدی غرب، در افکار عمومی جهانی، ما را تا اندازه زیادی محق نگاه میدارد.. الحمدلله رب العالمین.

۴. آیا این دستاورد تثبیت نشده فقط ثمره زحمات آقای ظریف، همکارانش در وزارت خارجه و دولت است؟ آقای ظریف خود به این پرسش چنین پاسخ داده است : "  آن چه به دست آمده ثمره ۱۲ سال تلاش و ایستادگی دولت ها است."  واقعیت این است که کار از سال ۱۳۶۹ در دولت آقای هاشمی آغاز شد. و روزهایی که در دولت آقای خاتمی همین تیم، از آقای روحانی تا آقای ظریف مسئول مذاکره بودند و به دلیل آن که دستشان در چانه زنی خالی بود، تعلیق را پذیرفتند، تا روزی که آقای سید محمد خاتمی به دلیل نقض عهد طرف غربی، در روزهای پایانی صدارتش، تعلیق غنی سازی را بکناری نهاد و نطنز را مجددا براه انداخت؛ و سال های مسئولیت آقای احمدی نژاد که با اقدامات گسترده، سطح غنی سازی به ۲۰ درصد و تعداد سانتریفیوژها به ۱۹ هزار رسانده شد و در نتیجه امروز دست تیم ظریف و دولت روحانی برای چانه زنی و مذاکره پر شده است، همه، در اینکه امروز تیم دکتر ظریف بتواند هنر خویش را نشان دهد، موثر بوده اند(صرف نظر از انتقاداتی که به عملکردها در هر یک از دوره ها میتوان داشت). حمایت بیدریغ مردم و تحمل سختی ها و مقاومت جانانه آنان، همچنین تلاش خستگی ناپذیر دانشمندان جوان ما، به ویژه شهیدان گرانقدر هسته ای نیز، تعیین کننده بوده است. البته انصاف آن است که بگوییم تدابیر شجاعانه و هدایت های دلسوزانه رهبری چون روحی در تمام این فرایند دمیده میشد. سپاسگزار همه آنان هستیم. شکر تنها خدای راست.

۵. آیا خطوط قرمز که برای حفظ منافع ملی ما تعیین شده رعایت شده است؟  ادعاهای متفاوتی در طرفین وجود دارد که در برداشت از همین بیانیه مشترک خودنمایی میکند. این تفاوت ها و کلی گویی در بیانیه، ابهاماتی را سبب شده است که اجازه نقد محکم و نهایی را نمی دهد.  به همین دلایل جزییات اهمیت بسیاری زیادی می یابد. چنان که مشاهده کردیم که برداشت وزارت خارجه آمریکا چقدر با برداشت ما متفاوت ، و به همین دلیل از نظر ملت و دولت ایران به هیچ وجه قابل پذیرش نیست. به عنوان مثال، دو مرحله ای بودن که نباید پذیرفته شود و نخواهد شد، تکلیفش روشن نیست. دو مرحله ای بودن به معنای دو بار بیانیه دادن نیست؛ بلکه بدین معناست که انجام تعهدات طرف مقابل موکول شود به زمانی بعد از انجام تعهدات ما. دلیل غیرقابل پذیرش بودن دو مرحله ای نیز همین روحیه نهادینه شده عهدشکنی ۵+۱ است که تمام تاریخ ایران و جهان در قرون اخیر گواه بر آن است. حتی در زمان آقای خاتمی که ما تعلیق را پذیرفتیم و به آن عمل کردیم، آنان تعهدات خویش را نقض کردند. نمونه دیگر از ابهاماتی که عبور از خط قرمز به نظر میرسد، پذیرش پروتکل الحاقی است که مجلس آن را ممنوع کرده است. حالا دوستان ما میگویند ما داوطلبانه پذیرفته ایم و الزام آور نیست تا تصویب مجلس را بخواهد! در حالیکه چه داوطلبانه بپذیرید چه از سر اکراه بپذیرید، بالاخره چون پذیرفته اید، ملزم به عمل بر اساس آن هستید. در این فرض یکی از خطوط قرمز بسیار مهم امنیت ملی که حفظ اسرار نظامی کشور است شکسته خواهد شد که نه مردم نه رهبری ونه مجلس رضایت نخواهند داد. یا تحقیق و توسعه که از جمله طبیعی ترین حقوق هر فرد و جامعه ای است و با جمله:

"مطابق قلمرو و برنامه زمان بندی  توافق شده، صورت خواهد گرفت."   قید خورده است، در هاله ابهام قرار دارد؛ امری که باز از نظر ایران غیر قابل صرف نظر کردن است.

۶. آمریکا و اروپا عهدشکنند و قابل اعتماد نیستند. آیا با دولت های عهدشکن و غیرقابل اعتماد میتوان مذاکره کرد و پیمان بستِ؟ اگر بنا بود که تنها با متعهدان پیمان بسته شود، بیشتر پیمان ها در طول تاریخ بسته نمیشد. در سوره توبه خداوند به مسلمانان زمان نزول می فرماید مشرکان در باره شما هیچ خویشاوندی و پیمانی را مراعات نمیکنند و بعد ادامه میدهد " لَا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ ﴿١٠﴾ در باره هیچ مؤمنی هیچ خویشاوندی و عهد و پیمانی را رعایت نخواهند کرد و آنان اساسا عهدشکن و تجاوزگرند" در عین حال دستور میدهد که اگر پیمان بستید تا زمانی که آنان بر پیمان استوارند، شما هم پیمان را نگسلید. یعنی به رغم آن وصف عهدشکنی و شایسته اعتماد نبودن، هم مذاکره و هم معاهده مجاز است البته به شرط آن که مصلحت عمومی اقتضاء بکند. رهبر فرزانه ما در مجموع شرایط مصلحت را در مذاکره دید که فرمود: " با اینکه به مذاکره با امریکا خوشبین نبودم اما از این مذاکرات موردی با تمام وجود حمایت کردم و اکنون نیز حمایت می کنم."(۱۹/۰۱/۹۴) بنابراین، نه تنها به خاطر مذاکره ملامتی متوجه ظریف و تیمش نیست(چنانکه برخی منتقدان ادعا کردند) بلکه برای ۱۶ ماه مذاکرات نفسگیر به طوری که نه قطع و قهری پیش آید و نه تسلیم و ذلتی به بار آید، باید خدای را شاکر بود و از این مجاهدت سنگین و هنرمندانه تیم ظریف و رئیس جمهور تشکر کرد.

۷. آیا تحریم ما را به پای میز مذاکره کشانده است؟ این ادعای ِآمریکا و اروپا و برخی از وادادگان غربگرا است، که با واقعیات تأیید نمیشود. مذاکره وقتی آغاز شد که ما بر حق خویش که کسب و داشتن فناوری  هسته ای صلح آمیز اصرار داشتیم و غرب مارا به داشتن مقاصد نظامی متهم می کرد. و آن سال ۸۲ بود در حالی که تحریم های به قول آنان فلج کننده چهار پنج سال بعد آغاز شد. واقعیت این است که به چند دلیل شوق ۵+۱ ، به ویژه آمریکا برتی مذاکره بیشتر بود که بحمدالله این روزها بر زبان اوباما، کری و یا تحلیلگران متعدد غربی آمده است: ۱) جایگزین پر هزینه و کم نتیجه مذاکره یعنی جنگ، آنان تصریح کردند که ایران نشان داد که هشت سال هم لازم باشد مقاومت خواهد کرد.

۲) ادامه فرصت ایران برای پیشرفت بیشتر در فناوری هسته ای و ساخت بمب به زعم آنان، به روشنی به کسانی که ترک میز مذاکره را به آمریکا توصیه میکردند، پاسخ میدادند که یک بار این را تجربه کردیم غنای صفر درصد به ۲۰ ،و ۱۰۰ سانتریفیوژ به ۱۹ هزار رسید. نباید اشتباه را تکرار کرد. و ۳) رشد فزانده نفوذ ایران در منطقه از لبنان تا یمن. البته این هم یک واقعیت است که ما نیز به مذاکره علاقه مند بودیم تا یکی از دو حسن را به دست آوریم : یا توافق صورت میگیرد که با رفع تحریم های ظالمانه و تثبیت مشروعیت حق ما، پیروزی دیپلماسی هسته ای به دست می آید؛ یا با لجاجت و بدعهدی طرف مقابل، منطقی بودن و مظلومیت ما در افکار عمومی جهانی تثبیت میشود که لااقل پیروزی در دیپلماسی عمومی به دست می آید که خود باعث کاهش تدریجی مشروعیت تحریم ها میگردد و فشار ها کم میشود. امیدواریم اولی بشود ولی هر کدام شد ما خدا را ستایش میکنیم.

۸.  آیا اگر کارها بر اساس بیانیه لوزان با رعایت خطوط قرمز تمام شود، مشکلات اقتصادی حل میشود؟ فرض کنید کارها بر وفق مراد پیش برود و اگر چه از دستاورد هایی صرف نظر میکنیم، انشاءالله تمام خطوط قرمز  که تعیین کننده حداقل منافع ملت و نظام است، رعایت شود، قاطعانه باید گفت مشکلات بیکاری و تورم، فقر و نابرابری مرتفع نخواهد شد. چون انتظارات مثبت میگردد، ممکن است در همان روزها و هفته های اول کاهشی در قیمت ها را شاهد باشیم. همچنین بعد از چند ماه به تدریج هزینه های تحریم که خود را در بالا بودن قیمت کالای وارداتی نشان میداد، کاسته شده و شاخص قیمتها را متمایل به پائین نماید. همچنین میل به تولید و سرمایه گذاری افزایش خواهد یافت. ولی در بلند مدت دیدگاه ها و واقعیت های رفتاری و ساختاری نامناسب خودشان را بر همه چیز تحمیل میکنند. تا وقتی:

• فردگرایی رایج شده باقی باشد و بنی آدم که اعضای یک پیکر بودند حالا دیگر پاره های گسسته از هم باشند

• اشرافیت اداری و خانوادگی زشتی اش را باز نیابد

• مدیریت ناوارد و ناصالح به شکل تباری یا جناحی یا حزبی و قومی وابسته سالاری را بجای شایسته سالاری بنشاند

• فساد سیستمی موجود ادامه داشته باشد

• پیوند بین ثروت و قدرت تداوم یابد

• علم و دانش، دین و اخلاق در اداره کشور حضور جدی نداشته باشند و امور سلیقه ای حتی توسل به امور مغیباتی بی پایه وجود داشته باشد

• مدل های بومی برای فهم و تدبیر امور بکار گرفته نشود و مدلهای تحمیلی دیگران معمول باشد

• وابستگی به نفت ادامه داشته باشد

• چشم و همچشمی در مصرف و تنبلی در تولید بر نیفتد

• کار تقدس نیابد و بیکارگی منفور نشود

• عزت مندی فردی و ملی تقویت نشود

• آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات تقویت نگردد

• نظام پارلمانی با نظام حزبی و  انتخابات حزبی تکمیل نگردد

• تمایلات منطقه ای و نگاه خرد بر تقنین و نظارت مجلس حاکم باشد

• قانون بر روابط مردم با مردم و مردم با حکومت حاکم نباشد

• اقتصاد دولتی جایش را به اقتصاد مردمی  نسپارد

• ... و اقتصاد مقاومتی جانشین اقتصاد رانتی نفتی دولتی نگردد

مشکلات کم و زیاد میگردند ولی به طور اساسی حل نمی شوند.

در پایان چند توصیه به دولت دارم:

۱. مذاکره موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد. یعنی مذاکره برای مذاکره نیست بلکه میخواهیم انشاءالله منافع ملی را با حداقل هزینه تأمین کنیم. بنابراین چرا عجله؟ کاملا درست است که نباید زمان سوزی کنیم ولی تحت فشار در روزها و شب های آخر به شکل طاقت فرسا کار کردن نه با دستورات اخلاق کار در اسلام سازگار است چون موجب خرابی نتیجه میشود، و نه با دستورات روانشناسی کار. به ویژه با دشمن مکاری روبرو هستیم که همین میتواند تکنیک خسته کن فریب بده باشد.

۲. دولت باید برای امری بدین اهمیت پیوست تبلیغات رسانه ای داشته باشد. تیمی از قوی ترین روزنامه نگاران باید با هدایت یک مقام دولتی کاردان، مسئول تهیه و اجرای این پیوست شود. این کار، کاری صددرصد ملی است. از تمام رسانه های وفادار و کاردان و زیرک میتوان دعوت کردکه به شکل تیمی و ملی نه صنفی، در این مجاهدت حضور داشته باشند. در عصر انفجار اطلاعات بی اعتنایی بدین موضوع موجب خسران است. چنانکه در همین ماجرا دیدیم که آمریکایی ها چگونه با آمادگی بلافاصله با انتشار برداشت! خود از بیانیه مشترک به همه، حتی داخلی ها خط دادند و اختلافات داخلی را دامن زدند، ولی وزارتخارجه ما هنوز نگفته است که بالاخره گزاره برگ(فکت شیت) فارسی منتشر میشود یا نه.

۳. دولت باید راهبرد جدیدی برای رفتارش با منتقدان تعیین کند. چگونه است که روزها و ماه ها مذاکره با دشمنان صورت میگیرد ولی دولت از همنشینی با منتقدان مذاکره کناره میگیرد؟ شما با دشمن خارجی مینشینید از دوست داخلی پرهیز دارید؟ اصلاح این روش قدرت چانه زنی شما را واقعا و در برابر دشمن بالا میبرد و از آن مهمتر، تفاهم ملی را در  این میدان مهم افزایش میدهد و با دعاوی دولت در تحمل نقد سازگار است.

۴. تیم های مذاکره کننده پیش از ظریف را با خود همراه ببرید. تیم جلیلی و تیم لاریجانی را. این کار غیراز بهره مند ساختن تیم ظریف از تجربیات گذشته کان و منافع بندهای پیشین، نشانه سعه صدر دولت است که ریاستش را تحکیم میبخشد. همچنین تیمی از قویترین دبپلمات های مسلط به زبان انگلیسی و حقوق بین الملل را.

۵. مذاکره کنندگان باید چنان مذاکره کنند که بتوانند در داخل به روشنی در سطوح مختلف از کار خود دفاع کنند. بالاخره روز دهم تیر یا مدتی بعد از آن باید همه چیز کاملا علنی شود. آن روز انشاءالله باید روز سرفرازی مذاکره کنندگان ما باشد.

۶. برای دولت زیبنده نیست که این تصور شایع شود که با توافق همه مشکلات اقتصادی حل میشود. چون اولا این موضوع چنانکه در بند های قبلی اشاره شد حق نیست و ثانیا و به همان دلیل حق نبودن، انتظارات نادرستی به دنبال دارد که چون محقق نمیشود، حرمان و ناامیدی در پی دارد و سرمایه امید را که این دولت دستمایه خویش قرار داده، کاهش می‌دهد».