به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد رمان «اعتماد» نوشته آریل دورفمن با ترجمه عبدالله کوثری، عصر دیروز دوشنبه ۲۴ فروردین با حضور حسین پاینده و محمدرضا گودرزی در کانون ادبیات ایران برگزار شد.
گودرزی در این نشست گفت: افشای شگرد، عدم قطعیت، متن خودآگاه، عدم هویت یک گانه و اشراف نداشتن راوی – نویسنده بر اثر از جمله مواردی هستند که در این رمان مشاهده می کنیم. متن از نظر محور معنایی، افشای قدرت و تبعات آن است. رمان این را نشان می دهد که قدرت چگونه انسان را متلاشی می کند. نه تنها صاحبان قدرت که این موضوع در گروه های مبارز و روشنفکر هم وجود دارد که به این مساله اشاره شد.
وی افزود: این رمان هم مسائل مفهومی را بررسی می کند، هم شگردها را. نویسنده در این رمان، هزارتویی ساخته که علتش، انتخاب راوی و نظرگاه روایت است. در صفحات اول رمان، مخاطب فکر می کند راوی دانای کل است ولی یک «من» پراکنده، بارها خودش را نشان می دهد. همین مساله خود ایجاد تعلیق می کند. این موضوع به خودآگاه متن و افشای شگرد باز می گردد.
این منتقد در ادامه گفت: در کشمکش دو راوی، رمز دیگری خودش را نشان می دهد. راوی دوم شخص، می گوید که مرد دیگری درون تو را می پاید. پس میتوانیم بگوییم راوی دوم شخص، نویسنده یا راوی اصلی است. این مرد دیگر یا مرد در سایه کیست؟ کسی که می تواند باربارا را نجات بدهد. معلوم می شود که این فرد میشل برناو همان پلیس مخفی فرانسوی است. در این رمان ۸ بخش مربوط به راوی دوم شخص داریم که با فونت درشت تر، خود را نشان می دهد. بخش اصلی، گفتگو محور است اما لابه لای این ها، تک گویی های درونی لئون را هم داریم. در واقع با هزارتویی از ذهن ها و راوی ها روبرو هستیم.
نویسنده مجموعه داستان «چرا می زنی؟» گفت: تعدد راوی ها موجب فاصله گذاری می شود. نکته دیگر این است که کلید همکاری و تفاهم، اعتماد است. اما در این رمان هرکسی می خواهد دیگری به او اعتماد کند. همان طور که به تکرار شدن کلیدواژه «اعتماد» در رمان اشاره شد، واژه «زن رویاها» نیز تکرار می شود. وقتی این کلمه به موتیوی از تکرار تبدیل می شود، یک کلید شده است. زمان بندی متن هم از دیگر موارد مهم درباره این رمان است. تا صفحه ۱۱۴ ما مشغول مطالعه همان مکالمه تلفنی ۹ ساعته هستیم. اما از صفحه ۱۱۴ به بعد، زمان به جلو می پرد و به جایی می رسیم که هیتلر پاریس را فتح کرده است.
گودرزی در بخش دیگری از سخنانش گفت: این رمان، از گونه پرسشی است. پاسخی به سوالات مطرح شده نمیدهد و پیدا کردن جواب را به عهده خواننده می گذارد و به این ترتیب، او را در متن مشارکت می دهد. خلاف برخی از داستانها که باب شده بود، زمان و مکان مشخص نداشته باشند، این رمان، تشخص زمان و مکان دارد. تنها اشکالی که از این کتاب به نظرم می رسد، این است که اطلاعات را دیر میدهد. به قول کوت ونه گات، اطلاعات لازم را باید در اسرع وقت در اختیار خواننده قرار داد. اما نویسنده در این کتاب کلک می زند.
وی ادامه داد: برای چه باید ۷۰ صفحه از کتاب بگذرد تا ما بفهمیم آدمهای قصه آلمانی هستند نه شیلیایی؟ حتی راوی دوم شخص هم به نویسنده اعتراض میکند که چرا این کار را میکنی؟ به نظر من آن جایی که لازم است به این سوال پاسخ داده شود، صفحه ۱۰ کتاب است؛ جایی که لئون از باربارا می پرسد اهل کجایی ولی او پاسخی به این سوال نمیدهد. اگر جواب این سوال در صفحه ۱۰ داده میشد، تعلیق کاذب ایجاد نمیشد.