به گزارش خبرنگار مهر، سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری در مدارس و دانشگاه ها و حوزه های ایران تبدیل به پویش تجلیل از مقام آموزگارانی شده است که آینده و سرنوشت یک ملت را در همه ابعاد فرهنگی و اجتماعی سامان می دهند.
اما به راستی آموزگار راستین کیست؟ آیا آموختن و آموزاندن تنها شاخصه یک معلم است که برای آن تجلیل می شود؟
در همین رابطه خبرنگار مهر با یکی از اساتید نامدار دانشگاه های ایران و چهره ماندگار ادبیات فارسی به گفتگو نشست. استاد میرجلالدین کزاری نگاه خود به شاخصه های یک آموزگار راستین را در انسان ساز بودن و نمایاندن توانش های انسانی دیگران می داند.
استاد میرجلالدین کزازی به خبرنگار مهر گفت: می انگارم که در روزی چنین بیش از هرچیزی می سزد به این پرسش بنیادین پاسخ دهیم که به راستی آموزگار چیست؟ آیا آموزگار کسی است که به دیگران دانشی می آموزد و آنان را در زمینه ای به آگاهی می رساند؟
وی ادامه داد: اگر پاسخ ما به این پرسش تنها همین باشد، کسانی دیگر را می توان یافت، در این روزگار به ویژه ابزارهایی می توانند این کار را به انجام برسانند. حتی این ابزارها در به انجام رسانیدن کار آموزش می توانند کار سازتر و با بهر و باری افزون تر باشند. حتی ابزاری کهن تر و گرامی تر که بیش از هر ابزار دیگر در درازنای تاریخ آموزش داده و آگاهانیده است (کتاب) بر مبنای این پاسخ آموزگارند.
کارکرد آموزگار تنها آموختن نیست
این استاد ادبیات دانشگاه های ایران اضافه کرد: پس می توانیم بی گمان باشیم که کارکرد آموزگار تنها آموختن نیست. آموختن آغاز کار اوست، آموختن تنها بهانه است برای رسیدن به آرمانی بلند تر. آموختن ناگزیر آموزگار است اما خواست فرجامین او نیست.
کزازی گفت: آموختن نخستین پله ای است که برای فرارفتن از نردبانی بلند به ناچار باید بر آن گام نهاد، اما این نردبان به کجا می انجامد؟ نردبانی که آموزگار باید کسانی را که می خواهند از آن فرا بروند دستگیری و یاری برساند تا پله های دیگر را هم یکی پس از دیگری بپیمایند.
وی با اشاره به فرجام این راه دراز تصریح کرد: آنچه این نردبان به آن می انجامد یافتن چیستی انسانی است. فرجام کار در انسان بودن است؛ انسان به معنای راستین آن وگرنه همه انسانها در پیکره و کالبد، در بخش بیرونی و آشکار هستی خویش با هم یکسانند. از نگاهی فراخ دگرگونی های اندکی در میانشان می توان یافت اما آنچه انسان ها را از یکدیگر باز می شناساند هستی درونی و نهادین آنان است که آگاهی تنها یکی از ویژگی ها و نشانه هایش شمرده می شود.
کار آموزگار پروردن هستی درونی انسان است
این محقق و پژوهشگر ایرانی خاطرنشان کرد کار آموزگار پروردن این هستی درونی است که انسان بودن آدمی در گرو آن است؛ او اگر دیگران را آموزش می دهد از این روست که می خواهد این هستی درونی را به آنان بشناساند. کار آموزگار این است که از کسانی که می توانند تنها در کالبد و برون انسان باشند انسان هایی راستین بسازد. آموزش و آگاهی هنگامی سودمند است که خوی را و ویژگی های درونی و نهادین را سامان بدهد، از کژی و کاستی و بی راهگی و ناراستی بپیراید و برهاند.
چهره ماندگار ادبیات فارسی ایران به ویژگی های یک آموزگار راستین اشاره کرد و گفت: آموزگار راستین اوست که انسان می سازد، اوست که توانش های انسان شدن را دردیگری می شکوفاند و به کردار درمی آورد؛ از همین روست که هرگز ابزارهای دیگری که به هر شیوه ای دیگران را آگاهی می دهند نمی توانند همپایه و هم طراز آموزگار باشند و جای او را بگیرند، ارزش آموزگار در آنچه می آموزد نیست، در کاری است که با نهاد و نهان آنان انجام می دهد.
کسانی که از شایستگی های انسانی به دورند آموزگاران شایسته نداشتند
استاد کزازی تصریح کرد: بی گمان کسانی که از شایستگی ها و والایی های انسانی به دورند رفتارهایی و ویژگی هایی دارند که شایسته انسان نیست، دیگران را می آزارند، بر آنها ستم روا می دارند، تیره دلند یا دژخوی، بس به ددان درنده می مانند، کسانی هستند که آموزگارانی شایسته نداشتند.
وی افزود: بر پایه آنچه سخت کوتاه گفته آمد، آموزگار اگر شایسته این نام بلند برین بی مانند باشد کسی است که انسان می پرورد، انسان راستین، انسانی که می داند انسان بودن چیست.
این استاد ادبیات دانشگاه های ایران ادامه داد با اشاره به چگونگی انسان بودن اظهار داشت: انسان راستین انسانی است که دیگران از او بهره می برند، انسانی که به هر شیوه بهره ای برای دیگران دارد پرورده و ساخته یک آموزگار راستین است. در این زمینه سخنی بسیار نغز از فرزانگان کهن به یادگار مانده است، آن سخن این است که «دانش را از زبان دانایان و والایان بستان» که واژه بنیادین در این جمله زبان است.
دانش راستین و انسان ساز را باید از زبان آموزگاران ستاند
وی ادامه داد: دانش راستین را دانشی که نه تنها رفتار که جان را می پرورد و دگرگون می سازد، کنش و منش را سامان می دهد تنها از زبان آموزگاران ستاندنی است زیرا آموزگار هنگامی که زبان می گشاید و سخن می گوید تنها ذهن شنونده را آماج نمی گیرد آن سخن در جان شنونده هم کارگر می افتد و راه به نهاد او می برد. از رویه های ذهن به ژرفای ناخودآگاهی وی می رسد. زمینه فراهم می شود تا شنونده در پی پیوند پایدار با آموزگار خود خویشتن را چونان بشناسد تا بتواند به گونه ای که شایسته آنان است بزید. این هنر شگرف و شکوهمند آموزگار است کاری است که تنها از او ساخته است و دیگران به چنین کاری توانا نیستند.