به گزارش خبرنگار مهر، صادق آئینهوند در سال ۱۳۳۰ ه. ش در یکی از روستاهای تویسرکان متولد شد و تحصیلات و ابتدایی را در زادگاه و دوران دبیرستان را در اسد آباد همدان به پایان رسانید و درهمین دوران بود که به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی پرداخت و با کانون فعالیتهای جوانان ولیعصر همدان ارتباط یافت. آئینهوند در این سال در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته ادبیات عرب پرداخت و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود را نیز ادامه داد. تأسیس تشکلی اسلامی با عنوان کتابخانه دانشجویی «ن والقلم و ما یسطرون» از جمله فعالیتهای او در دوران دانشجویی قبل از انقلاب است.
وی در همان دانشگاه به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد ادبیات عرب پرداخت و همراه با آن، بخشی از دروس حوزوی را نیز خواند. در ۱۳۶۱ به عضویت هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس درآمد و در گروه تاریخ آن دانشگاه، مشغول به کار شد. یک سال بعد، با سمت رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، عازم سوریه شد و همزمان، در ۱۳۶۳ ش. به تحصیل در مقطع دکتری ادبیات عرب در دانشگاه قدیس یوسف لبنان پرداخت و پس از اتمام تحصیل و بازگشت به ایران در دانشگاههای تربیت مدرس، تهران ، دانشگاه الزهراء و قم، دروس تاریخ اسلام و سیره نبوی و تاریخنگاری در اسلام و ادبیات عرب تدریس کرد.
تا ۱۳۷۲ ش. مسئولیتهای فرهنگی متعددی از جمله مدیریت کل پژوهشها و برنامهریزی فرهنگی، ریاست مرکز سیاست علمی و پژوهشی وزارت آموزش عالی و ریاست دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس را برعهده داشت. در سال ۱۳۷۳ ش. به عنوان استاد نمونه کشور به دریافت لوح تقدیر از ریاست جمهوری وقت، هاشمی رفسنجانی نایل آمد و تاکنون مقالات گوناگونی از او در نشریات معتبر داخلی و خارجی منتشر شده است. آئینهوند در چندین کنگره بینالمللی به عنوان داور و عضو هیئت علمی حضور داشته که از جمله آنها بوده است؛ تاریخ پزشکی در اسلام، سید جمال الدین اسدآبادی، خوارزمی، امام خمینی(ره) و فرهنگ عاشورا. او از کنگره تاریخ پزشکی و نیز از ریاست دانشگاه باقرالعلوم(ع)، لوح تقدیر دریافت کرده است. دکتر آیینه وند در دو سال گذشته به ریاست پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منصوب شد.
وی در هجدهم اردیبهشت به علت نارسایی خونی دار فانی را وداع گفت به همین مناسبت با دکتر سیدجواد میری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و از همکاران دکتر آئینه وند درباره اندیشه و تفکر وی گفتگو کردیم که شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم.
*دکتر صادق آئینه وند دارای چه اندیشه و دیدگاهی بود؟
بیشتر بزرگان و کسانی که در مورد صادق آئینه وند صحبت می کنند ایشان را معمولا استاد تاریخ اسلام می دانند. درست است که ایشان استاد تاریخ اسلام بوده و به عنوان یک پست آکادمی ایشان مدرس حوزه تاریخ اسلام بوده است اما اگر حقیقتا بخواهیم سپهر اندیشه ایشان را مجسم کنیم مقداری باید از این فضای کلیشه ای دور شویم من برای اینکه بخواهم که این کار را انجام دهم به تقسیم بندی ای که علامه اقبال لاهوری درباره اندیشمندان دارد اشاره می کنم. علامه اقبال می گوید متفکران در جهان عموما به دو دسته تقسیم می شوند: یک عده اندیشمندانی هستند که آثار قدم دارند و اندیشمندان دسته دوم آنهایی اند که آثار قلم دارند.
اگر به حوزه تمدن ایران و جهان اسلام به طور کلی نگاه کنید یک سیر مستمر و مستدام قابل مشاهده است مثلا اندیشمندانی مانند شیخ ابوالحسن خرقانی، بسطامی، حلاج، شیخ صفی الدین اردبیلی، شاه اسماعیل صفوی و بزرگانی که در حوزه عرفان و در حوزه تصوف دارای آثار قدمی بودند یعنی به گونه ای زندگی کرده بودند که منش آنها سرچشمه الهام و منبع علوم برای افراد یا جامعه بشری که بعد از آنها زندگی کرده بودند یا آنها را درک کرده بودن منبع الهامی بوده است دسته دوم افرادی هستند که آثار قلم دارند به عنوان مثال فارابی ابن سینا، خواجه نصیر توسی اینها فیلسوفانی بزرگی بودند البته به این معنا نیست که افراد بزرگ فقط یک گونه اینها را داشته اند اگر به صورت مفهومی بخواهیم نگاه کنیم علامه اقبال معتقد است که ما دو گونه متفکر داریم یا کسانی هستند که آثار قلم دارند یا افرادی که آثار قدم دارند. اگر این را معیار قرار بدهیم و نگاه کنیم به دکتر صادق آئینه وند می بینیم که ایشان از نوع مصلحان اجتماعی بوده است که دارای هر دو شأن یا بُعد بوده است یعنی هم دارای آثار قدم بوده هم دارای آثار قلم بوده است.
یعنی اگر شما آثار ایشان را نگاه کنید در حوزه اندیشه و تاریخ و نواندیشی دینی ایشان آثار بسیار بزرگ و سترگی داشته است و شاید جامعه آکادمیک ایران با فوت ناگهانی ایشان متوجه این بعد از اندیشه ایشان بشود ممکن است دانشجویانی که با ایشان حشر و نشر داشتند از نزدیک ایشان را می شناختند و با آثارش هم آشنایی داشتند اما جامعه آکادمیک ایران خیلی غافل بود از آثار قلمی ایشان از سوی دیگر آثار قدم ایشان بسیار بسیار وسیع تر از آثار قلمی ایشان بوده است برای اینکه این را توضیح و روشنتر کنم به گفتار دکتر آئینه وند ارجاع می دهم. ایشان معتقد بود، انسانها از حیث مواجهه با منافع حیاتی خویش در ساحت تعهد اجتماعی و اخلاق به طور عموم به سه دسته تقسیم می شوند یکی عده انسانهایی هستند که فرصت سازند، دسته دیگر فرصت سوزند و دسته آخر فرصت جو هستند. می گوید اگر بر این مبنا ما نگاه کنیم بین فرصت سازان، فرصت سوزان تفاوتی نیست، چرا که فرصت ساز برای خیررسانی از وجود خویش مایه می گذارد و بر مبنای خود سوختن جامعه می سازد و ساحت حیات را برای دیگران روشن نگه می دارد ولی فرصت سوز در نگه داشت آنچه خود و شرایط اجتماعی برای او فراهم آورده است و تدراک کرده است کمتر تعهد به کار می گیرد و در حفظ آن تساهل به خرج می دهد. می گوید اگر از این زوایه به موضوع نگاه کنیم و این دو را در یک ردیف قرار دهیم می توانیم همان نگاه دیرین حکما را در تفسیر و تبیین جوهر کارکرد انسانها ساری و جاری بدانیم و بگوییم که انسانها عموما به دو دسته اند یا سودرسانند یا سودجویند یعنی فرصت سازان و فرصت جویان.
ایشان در نگاهش یک مثالی در مورد آیت الله طالقانی به عنوان یک یک الگو و عالم روشن اندیش نگاه می کند. می گوید از بعضی از این انسان ها خیر و برکت می بارد و به جد برای استوار داشتن و برپا نگاه داشتن مبانی و مفاصل شبکه های اخلاق اجتماعی و اجتماع اخلاقی می سوزند تا معبد معنویت را روشن کنند و محفل بشریت را در برابر بیماریهای انسانی جوشن بپوشانند. اگر این نکته را ما از کلام خود ایشان به عاریت بگیریم حقیقتا می توان گفت ایشان یکی از افراد و یکی از متفکرین و اندیشمندان معاصر جهان بود که دنبال ساختن اجتماع اخلاقی و ساختن شبکه های اخلاق اجتماعی بود و در منش و گفتار و مدیریتش این به منصه ظهور رسیده بود.
*نظر دکتر آئینه وند درباره وضعیت مسلمانان در جهان کنونی یک نظر خاص است بفرمایید دیدگاه ایشان در این مورد چیست؟
نکته دیگر که باید به آن توجه کرد و کمتر دیدم که دوستان و اندیشمندان و محققان به یکی از افراد و یکی از متفکرین و اندیشمندان معاصر جهان بود که دنبال ساختن اجتماع اخلاقی و ساختن شبکه های اخلاق اجتماعی بود و در منش و گفتار و مدیریتش به منصه ظهور رسیده بودآن بپردازند بعد اندیشه ای ایشان است که با عنوان نواندیشی دینی به آن می توان پرداخت یعنی ایشان یکی از نواندیشان جهان اسلام و حتی جهان معاصر بود. دکتر آیینه وند در این مورد نظر خاص دارد معتقد بود که بسیاری از نارساییهای که امروز در جهان اسلام دارد اتفاق می افتد به خاطر این نیست که ما نتوانستیم تکنولوژی را خوب بگیریم یا اینکه تکنولوژی را بومی کنیم یا نتوانستیم تجدد را بومی کنیم ویا اینکه سنت را مدرن کنیم این دعواها نبوده بلکه جهان اسلام به زعم ایشان در عصری کردن فهم دین ناموفق بوده است، یعنی ایشان یکی از معضلات بزرگ جهان اسلام که مثلا امروز در لباس داعش، طالبان، بوکوحرام و القاعده و حتی در لباس تحجر و کژ فهمی دینی در جامعه بزرگ اسلامی گرفتارش شدند این می دانست که جهان اسلام و از آن مهمتر اندیشمندان و علما در جهان اسلام در عصری کردن فهم دین ناموفق بوده اند و این نکته بسیار مهمی است چرا؟ چون ایشان معتقد بود که تحولاتی جدید که تکنولوژی به دنبال خودش آورده و برخی عرصه ها را که حوزه های نفوذ ناپذیر و قلمرو حراست شده نامیده می شدند، در نوردیده پاره ای از کسان را که بین ادبیات دینی که از بستر عرف و قدس مایه می گیرد و جوهر دین که بر بنیاد وحی و عقل استوار است فرق نمی نهند نگران کرده و اینان چون در شبکه فهم مناسبات عرف و دین غالبا خلط می کنند، برخی از کارکردهای حاصل از این حوزه را به گونه ای تفسیر می کنند که جامعه جهان اسلام و یا به فرض مثال جامعه ایران دارد از دین فاصله می گیرد در حالی که اینطور نیست.
آئینه وند معتقد بود باید بین شبکه های فهم دین و جوهر دین که بنیاد آن وحی و عقل است فرق گذاشت و به عنوان مثال می گوید بعضی ها معتقدند که نسل جوان از دین رویگردان شده اند و دین گریزی در بین نسل جوان اتفاق افتاده است. اما آئینه وند به مثابه یک جامعه شناسی متبحر و ماهر و روشن ضمیر در این مورد نظر خاص خودش را دارد که نیاز به تئوری پردازی بیشتری دارد. او می گوید که من معتقد نیستم که نسل جوان ما از دین رویگردان شده است. به خاطر اینکه بخواهد این فهم را برمبنای دینی هم توضیح دهد می گوید رسول خدا(ص)درباره کسی که به گناه آلوده بود می فرمود نقطه مشترکی که بین او و دیگر مسلمان است دو حالت است یکی دوستی خدا و دیگر دوستی رسول خدا(ص) به بیان نبوی مبنای جوهری دینی اگر سست نشوند ولو کارکردهای عرفی از حدود اخلاق هم پا فراتر نهند باز دلیل بر ضعف دینی جامعه نیست چون جامعه دینی جوهری غیر از جامعه دینی با کارکرد اخلاقی است پس ما می توانیم بگویم ما جامعه ای داریم که جوهرا دینی است و ممکن است کارکرد خوب داشته باشد یا نداشته باشد پس ممکن است جامعه دینی غیرجوهری داشته باشیم که کارکرد ظاهری داشتهآئینه وند معتقد بود باید بین شبکه های فهم دین و جوهر دین که بنیاد آن وحی و عقل است فرق گذاشت باشد یعنی جامعه ملحد یا مشرک. حالا به زعم آقای آئینه وند ایشان می گفت که ملاک دینی بودن جامعه ما کارکردهایی است که با مفهوم جوهری دینی آن هماهنگ است یعنی اگر شما توجه کنید می بینید که تمایزی بین مسائل یا شبکه های عرفی و جوهر دین تمایز باید قائل شد و مناسبات و یا تغییر مناسبات را نباید به معنای تغییر در جوهر دین یا تغییر در عواطف دینی مردم دانست. از این نوع روشن بینی ها و اجتهادها در کلام و آثار ایشان بسیار است.
مثلا یکی از مشکلات یا معضلاتی که امروز در ایران دچارش شده ایم مخصوصا درباره زنان در قانون اساسی یکی از شروط رئیس جمهوری این است که چون در نص آن گفته رجال، رجال هم به معنی مردان است پس زن نمی تواند رئیس جمهور شود. ایشان در این مورد هم یک اجتهاد کرده است و از زبان معصوم می گوید؛ «إن اکثر الخیرات فی النساء یعنی بیشتر خوبیها از زنان می جوشد بعد با این نگاه به سمت تفسیر قانون اساسی می رود و می گوید این کلمه رجال را که یکی از شروط رئیس جمهوری می دانند می گوید من از باب غلبه می دانم و آن هم یک قاعده نحوی و اصولی وقتی می گویم رجل، رجل هم شامل مرد می شود و هم شامل زن می شود و از باب غلبه است نیاز به ذکر مونث هم نمی بینم. مانند حدیثی که می گوید «طلب العم فریضته علی کل مسلم» اینجا مسلم هم مرد و هم زن است. باز مبتنی بر نظر ایشان می گوید نظر من زنان هم می توانند رئیس جمهور شوند این هم با سیره معصوم سازگاری دارد و هم قانون گذار مفهوم عرفی مقبول بود. واقعا سنت روشنفکری دینی ما نیازمند چنین نگاه هایی است در آثار و در روش و منش ایشان بسیار است.
نکته دیگری اینکه امروز اگر بتوانیم جغرافیای سیاسی جهان اسلام را در پیش روی خودمان تجسم کنیم یکی از بزرگترین دغدغه ها و یکی از بزرگترین خطراتی که مدنیت و تمدن اسلام را تحت تاثیر خود قرار داده و کیان تمدن اسلامی و فرهنگ اسلامی را تحت تاثیر منفی خود قرار می دهد ظهور و بروز نگاه های افراطی به دین است؛ مانند داعش، القاعده، بوکوحرام، طالبان و به زبان دیگر می توان گفت او هم یک ماهاتما بود، ماهاتما به زبان سانسکریت یعنی انسانی که دارای روح بزرگ بود. واقعا ایشان ماهاتما آئینهوند بود یعنی انسانی که دارای روح بزرگ و لطیفی بود.نگاههای طالبانی. جالب است که مرحوم دکتر آئینه وند به این موضوع توجه عمیقی داشته و نه الان بلکه در همان سالهای اول تحقیق و تفحص و تفکر و اندیشه خود در حوزه مطالعات اسلامی و علوم انسانی به این موضوع توجه داشت. او معتقد است که اگر ما به تاریخ ادیان نگاه و توجه کنیم و مد نظر خودمان قرار دهیم دو حرکت را به صورت موازی می توانیم مشاهده کنیم و خصوصا در مورد تاریخ اسلام این را می توانیم به وضوح ببینیم. می گوید که یک نحله یا رویکرد به اسلام وجود دارد که نام آن را رویکرد فتوحاتی در اسلام می داند. یعنی آنجا صحبت از شمشیر و خون، غلبه با زور بر دیگر و حذف دیگری تا سرحد امکان و اجازه حضور و ظهور و بروز دیگری ندادن به هر قیمیتی اتفاقا این نوع نگاه را اگر در تاریخ اسلام نگاه کنیم هم در تاریخ اسلام می بینیم، حتی جغرافیای خاص دارد که آخرش به نگاه طالبانی منجر می شود. می گوید از نجد می آید و می رود به سمت مناطقی که امویان در دست داشتند که بعدها حوزه تمدنی را تشکیل می دهد و در آنجا نگاه ظاهر بینانه ای به دین وجود دارد و کمتر به ادب، حکمت، عرفان، تصوف، نگاه های رحمانی در آن وجود دارد این نوع نگاه امروز در لباس طالبانیسم و بوکوحرام و داعش و تحجر دارد در جهان اسلام خودنمایی می کند.
یک نوع نگاه دیگر هم از سمت مکه و مدینه می آید و به سمت یمن می رود و از آنجا وارد حوزه فرهنگی ایران بزرگ می شود که تقریبا تمامی این جغرافیایی که امروز ما به آن اوراسیا می گوئیم، آسیای مرکزی و قفقاز و ایران و قسمتهایی از عراق و ترکیه و بالکان و تا خود روسیه و حتی قسمتهایی از چین و ماچین. این را که نگاه می کنید در این پهنه ظهور نوعی از اسلام را می بینید که با اسلام زور و شمشیر و فتوحات بیگانه است در اینجا عرفان، حکمت، فلسفه، تفاسیر روحانی و رحمانی از دین وجود دارد. چیزی که امروز ممکن است که کیان تمدن اسلامی را به خطر بیاندازد این است که ما نتوانیم این نگاه رحمانی را به جهان معرفی کنیم. یکی از نگاه های مرحوم ائینه وند را در این زمینه می توانید ببینید یعنی نظریه پرداز اسلام رحمانی بود، یعنی این را در ذهن و ضمیر خودش به منصه ظهور رانده بود.
از انیشتین نقل می کنند زمانی که گاندی از دنیا رفت انیشتین می گوید که اگر یک دهه یا دو دهه دیگر انسانهایی که به این کره خاکی می ایند خاطراتی که در مورد ماهاتما گاندی گفته شده را بخوانند باور نمی کنند که چنین انسانی در روی زمین راه رفته باشد و به زعم خودشان خواهند گفت که این حتما یک افسانه یا اسطوره ای باشد که وجود خارجی نداشته است. همچنین انسانی نمی توانسته بر روی این چنین زمینی که ما در آن داریم زندگی می کنیم راه رفته باشد من این را عاریت می گیرم بدون اینکه اغراق کرده باشم، مطمئنا در مورد ایشان افراد و انسانها خواهند گفت که چنین آدمی با چنین منشی و همچنین شخصیتی که بر قلوب آدمها مدیریت داشته است، واقعا بر روی این زمین آمده و زندگی کرده و رفته است. به زبان دیگر می توان گفت او هم یک ماهاتما بود، ماهاتما به زبان سانسکریت یعنی انسانی که دارای روح بزرگ بود. واقعا ایشان ماهاتما آئینهوند بود یعنی انسانی که دارای روح بزرگ و لطیفی بود. خدا ایشان را با اولیاء و اوصیاء محشورش کند.
*ایشان دو سال در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود تا چه اندازه رفتار و این خصوصیاتش در پژوهشگاه تاثیر گذاشت و در مدیریت ایشان مشاهده می شد؟
ببینید یک صفتی را به پیغمبر نسبت می دهند که می گوید که پیغمبر یک صفت داشته که هر کسی پیشش می رفته است وقتی از پیش پیامبر می آمده فکر می کرده او عزیزترین کس در نزد پیامبر(ص) است و حقیقتا آقای آئینه وند این صفت محمود را در دل و وجود و روش و منش خودش داشت. هر کسی می رفت پیش ایشان می گوید خیلی به من احترام می گذاشت، هر کسی که پیش او می رفت فکر می کرد که من عزیزترین کس هستم و از من نزدیکتر به ایشان کسی نیست. این صفت صفت اولیای خداست. اریک فروم یک نظر دارد و می گوید برخی ها نگاه آکادمیک دارند و برخی رسالت پیامبرگونه برای خودشان قائلند دانشگاههای امروز نه فقط در ایران بلکه در جهان به صورت کلی تقریبا خالی و تهی از آن رسالت پیامبرگونه شده اند و هیچ رسالتی را برای خودشان قائل نیستند نهایتا یک تدریس کنند یا یک کتاب بنویسند وهستند افرادی که به عنوان مثال ممکن است رسالتی برای خودشان قائل باشند اما نگاه نقادانه و تحلیلی و تیزبین به مسائل را از دست داده اند، جامعه امروز ایران هم به گونه ای از این انشقاقی که بین نگاه آکادمیک یا نگاه تحلیلی و منش پیامبرانه بوجود آمده رنج می برد.
آقای آئینه وند در وجود خودش هر دوی اینها را داشت انسانی بود که برای خوش هم رسالت قائل بود و آن رسالت را به گونه ای در منش و روش خودش پیاده کرده بود وهم اینکه دارای یک نگاه بسیار نقادانه بود. در نهایت یک جمله از ایشان که در مورد آیت الله طالقانی می گفت را در مورد ایشان می گویم. مولا علی(ع) وقتی به بالین یکی از یارانش در واپسین دم زندگی بود به آن فرد گفت چه اندازه بهره رسان بودی و چه اندک بهره گیر، یعنی خدایت بیامرزد که زندگیت برای جامعه انسانها سراسر خیر بود و بهره ات از دنیا اندک بود؛ پرسود بودی و کم ضرر. او خودش در وصف آیت الله طالقانی می گوید این صفت انسان بزرگ منش و عظیم است و براین اساس و بنیاد آیت الله طالقانی را باید در ردیف فرصت سازان عظیم بشری به شمار آورد. من همین را در مورد خود آقای آئینه وند می گویم که ایشان در ردیف مصلحان و فرصت سازان عظیم بشری بود و در جامعه امروز ما که تقریبا می شود گفت از اخلاق تهی شده و نسبت به مسائل اخلاقی کم التفات شده این گونه اسوه ها که در پژوهشگاه هم در این مدت دو سال ما این را به عین تجربه کردیم واقعا کم است. روحش شاد و راهش پر رهرو.