مهمانان نوبت به نوبت نزد پرستو فروهر ، دختر فروهرها مي روند و تسليت مي گويند، اما عجيب ترين تسليت و ابراز ارادت كه دهان خود پرستو هم را هم تا مدتي از تعجب باز گذاشت ، شنيدني است : يك پسر جوان با گيس هاي دم اسبي در حالي كه به شدت احساساتي شده بود، جلوي پرستو زانو زد و با دست كفش او را لمس كرد و سپس برخاست و دستش را كه به كفش پرستو فروهر خورده بود، بوسيد!

خبرنگار سياسي خبرگزاري مهر حاشيه هاي مراسم ديروز سالگرد آنان را چنين نگاشته است:

-اول آذر 77 ، پيكر غرق خون "داريوش " و "پروانه" فروهر ، در خانه مسكوني شان پيدا شد...هيچ كس نمي توانست حدس بزند چه كساني و با چه انگيزه اي اين زوج سالخوره را به فجيع ترين شكل ممكن به قتل رسانده بودند، اما يك سئوال منطقي در برابر اين قتل - مثل همه قتلها- وجود داشت: چه كسي از اين قتل سود مي كند؟!

-سال 77 ، دوران اوج گيري رقابت هاي سياسي  دو جناح كشور بود، جامعه كم كم از شوك دوم خرداد 76 خارج مي شد،  دوم خردادي ها سرمست از پيروزي و با شعار " فهماندن پيام دوم خرداد به عالم و آدم " به صحنه آمده بودند، كادرسازي تشكيلاتي با تاسيس احزابي مثل "مشاركت"  آغاز شده بود ، بازي "روزنامه ها"  با انتشار روزنامه هايي مثل(جامعه - توس )  آغاز شده بود،  دوم خردادي ها كم كم خودشان را " اصلاح طلب" مي خواندند...و طبيعي بود كه رقيب هم بايد " محافظه كار"  و "دگم" و " انعطاف ناپذير" معرفي مي شد...جامعه وارد مرحله نويني شده بود، شكل سنتي و قديمي رقابت هاي سياسي مي رفت كه به طور كلي دگرگون شود...همه چيز براي يك بازي رسانه اي - سياسي آماده بود،  خيلي روشن بود كه دوم خردادي ها براي مجلس ششم -بهمن 78- خيز برداشته بودند...!

-طبيعي بود كه دشمنان ايران و انقلاب و البته هر دو جناح، اين تحولات را بسيار دقيق زير نظر داشتند و به خيلي از اشخاص و پديده ها به چشم "كاتاليزور سياسي" نگاه مي كردند، " تندروي و افراط و احساس زدگي در بين هواداران هردو جناح به خصوص در مناصب و مقامات و نهادهاي مهم و استراتژيك،  تمايل برخي گروهها براي ساختارشكني و ..." باعث شد كه دشمنان ملت ايران به اين نتيجه برسند كه "افزودن آتش يا بنزين بر درگيري هاي جناحها"  و رساندن آنها به " تقابل جدي " و كشاندن درگيري ها از عرصه جناحها به عرصه عمومي و وارد كردن عموم مردم به اين بازي خطرناك، مي تواند اهداف آنها را عملي كند.

-با قتل فروهرها و قتل چند نويسنده گمنام اما "مخالف"  در آذر 77  و در حقيقت كساني كه هيچ خطري براي نظام سياسي كشور نيز نداشتند،  "جرقه اين تقابل جدي" زده شد، قطعا بخشي از جرقه ، مي توانست مستقيما توسط بيگانگان و پازل ديگر بازي هم توسط  "بازي خوردگان  غافل و خودسرهاي داخل"  كامل شود. قتل فجيع و ناجوانمردانه اين چهار نفر مي توانست احساسات عمومي را جريحه دار و پشت " خونخواهان" قرار دهد و ...آتشبار سنگين رسانه اي عليه نظام و انقلاب و خودي ها شروع شد...همه را " متهم" مي كردند...همه چيز براي يك "برد آسان" و كم هزينه ،  براي دشمن آماده بود، ولي دشمنان فكر همه چيز كرده بودند جز  " خدا " را ...." مكروا و مكرالله و الله خير الماكرين"

-همه چيز بر خلاف انتظار دشمن از آب درآمد....رهبري صراحتا در نماز جمعه قتلها را شديدا محكوم كردند و گفتند :"  شهروند جمهوري اسلامي هركس كه باشد، خون و مالش محفوظ است"  رهبري  قبل از همه ، سناريوي پيچيده دشمن را براي مردم گفتند...خيلي زود خرج آتشبار دشمن تمام شد و چند ماه بعد در يك حركت قابل تامل و بي سابقه و قابل تحسين ، وزارت اطلاعات در بيانيه اي اعلام كرد : " برخي از عناصر خودسر مرتكب اين قتلها شدند" ، سيد محمد خاتمي ، رئيس جمهور وقت از برخورد با اين قتلها به عنوان جراحي يك "غده سرطاني"  ياد كرد و بارها تاكيد كرد كه جراحي اين غده سرطاني جز با همراهي و پيشتيباني و حمايت " آقا " ممكن نبود...

***

-اول آذر 84 ؛ خانه فروهرها...هفت سال بعد از قتل داريوش و پروانه، برخلاف هميشه و مراسم هاي قبلي كه خبرنگاران خارجي در ميان جمعيت موج مي زنند و سئوال پيچ مي كردند و مرتب مصاحبه مي گرفتند ، هيچ خبرنگار خارجي  در ميان جمعيت نيست، و از آن عجيب تر و قابل توجه تر : هيچ يك از اصلاح طلبان در اين مراسم نيستند تا به بازماندگان فروهر تسليت بگويد!

-در ميان جمعيت " مهندس سحابي، احمد صدرحاج سيدجوادي،  احسان نراقي، شيرين عبادي، عليجاني، احمد منتظري، محمد  بسته نگار، پرويز ورجاوند، فريبرز رئيس دانا،  هدي صابر، زيدآبادي ، پيمان،  محمد ملكي ، مهندس صباغيان،  ابوالفضل بازرگان، محمد توسلي، بهنام دارايي، زرافشان و پسر طبرزدي و ..." حضور دارند.

- نراقي يك "روشنفكر به تمام معنا"..است ، فقط كافي است، زندگي و موقعيت هايي را كه داشته است  مرور كوتاه كنيد تا عمق پيچيدگي شخصيت نراقي را  متوجه شويد:" حضور در اطرافيان آيت الله كاشاني در قضيه ملي كردن صنعت نفت" ، " يكي از موسسان مكتب جامعه شناسي در ايران ، " از سياست گذاران سازمان يونسكو" ،  " از نزديكان فرح و هويدا " ، " مشاور شاه در آخرين ماههاي سلطنت" و...نزديكش مي شوم و بعد از سلام و عليك مي گويم: " آقاي نراقي ! اگر كسي به شما  بگويد: اعجوبه سازش ! ناراحت كه نمي شويد؟"  پيرمرد سر و زبان دارتر از اين حرفهاست ، بلافاصله جواب مي دهد : "نه ناراحت نمي شوم! ولي اگر به من بگويند " اعجوبه بقاء " بهتر است! "

-مهمانان نوبت به نوبت نزد پرستو فروهر ، دختر فروهرها مي روند و تسليت مي گويند، اما عجيب ترين تسليت و ابراز ارادت كه دهان خود پرستو هم تا مدتي از تعجب باز مي ماند ، شنيدني است : يك پسر جوان با گيس هاي دم اسبي در حالي به شدت احساساتي شده بود، جلوي پرستو زانو زد و با دست كفش او را لمس كرد و سپس برخاست و دستش را كه به كفش پرستو فروهر خورده بود، بوسيد!

-وقتي احمد منتظري، وارد حياط خانه شد تا از پله ها بالا برود، يك نفر فرياد زد: درود بر منتظري! ولي هيچ كس به اين شعار جواب نداد!و اين تك فرياد پژواكي نداشت. 

- سرود " اي ايران، مرغ سحر " و شعارهايي مثل " درود بر فروهر، سلام بر آزادي ، زنداني سياسي آزاد بايد گردد، و..." سر داده مي شود.

-اين چپي ها هم استاد سوء استفاده از موقعيت هستند! انگار نه انگار كه فروهر يك ناسيوناليست پروپاقرص و مخالف توده اي ها و چپي ها و..بود! شروع به خواندن يكي از سرودهاي معروف كمونيستي مي كنند !

-پرستو فروهر سخنراني كوتاهي مي كند، در بخشي از سخنانش كه با تاثر و گريه برخي از حاضران همراه است، مي گويد:" به دنبال تكه هاي كوچك حقيقت مي گردم"

-اسلايدهايي از عكس هاي مختلف فروهرها بر ديوار خانه، نمايش داده مي شود و اين در حالي است كه برخلاف ميزبان ، بعضي مهمانان رسما كمي تا قسمتي كشف حجاب كرده اند!

 -شيرين عبادي ، به طرز خيلي جالبي وارد خانه مي شود، با جيغ شعار گونه!   " درود بر فروهر" ...برنده جايزه يك و نيم ميليون دلاري موسسه نوبل  مورد استقبال صميمي "رئيس دانا" قرار مي گيرد،

-يكي از چيزهايي كه مي تواند خستگي خبرنگاران را از تنشان دربياورد، سر به سر گذاشتن است! يكي نزديك شيرين عبادي شد و پرسيد: خانم عبادي ! ممكن است شما يه روز رهبر يك انقلاب مخملين يا رنگين در ايران شويد؟ اول با نگاهي طرف را ورانداز مي كند و سپس با شور و حرارت مي گويد: آقا! اينقدر به دنبال قهرمان نباشيد !    

-اما من يك چيز جالب متوجه شدم، دوستان و همفكران فروهر در حزب ملت ايران( حزبي كه فروهر رهبر آن بود) با آن سبيل هاي چخماقي شان،  به جاي سلام و خداحافظي مي گويند: " پاينده ايران! "

-مراسم تمام مي شود، بدون هيچ درگيري...تنش...بي نظمي!

خدايشان بيامرزد...