خبرگزاری مهر- گروه هنر: «رالف خرابکار» پنجاه و دومین انیمیشن در تاریخ دیزنی است که سال ۲۰۱۲ میلادی توانست به موفقیت چشم گیری دست پیدا کند. فیلم در واقع سفری به دنیای بازیهای ویدیویی است که هم برای دوستداران انیمیشن و هم بازی های ویدیویی جالب است.
فیلم در پرداختن به این نکته که در این دنیا همه چیز به چیزهای دیگر مرتبط است فوق العاده هوشمندانه عمل می کند. تصویر کردن ناامیدی ویران کننده یک کودک هنگامی که بازی ویدیویی هنگ کرده و درست عمل نمی کند لحظه ای دیدنی و تاریخی را خلق میکند.
کارگردان این انیمیشن ریچارد مور از سازندگان سریال «سیمپسونها» است که قصه انیمیشن هم متعلق به اوست و فیل جانستون و جنیفر لی بر اساس آن داستان، فیلمنامه را نوشتهاند. جان بخشیدن به تخیلی درون یک تخیل دیگر، تلفیقی از تم قدیمی یک بازی با دنیای دیگر بازی های جدید، به تصویر کشیدن گذشت سی سال از سالگرد بازی فلیکس و رالف به عنوان دو قطب مثبت و منفی بازی و نمایش دادن آنان در برابر دنیای بیرون کودکان، داستانی جذاب و استثنایی را در این انیمیشن رقم زده است.
این فیلم درباره این مساله که دنیای الکترونیکی، روابط انسانی را از نو تعریف کرده است، سخن می گوید.
ریچ مور که این فیلم اولین تجربه کارگردانی انیمیشن بلند سینمایی اش به شمار میرود، در هیچ یک از لحظات این فیلم پر جنب و جوش، چیزی را از قلم نمی اندازد. فیل جانستون که سابقه نوشتن برای فیلم کمدی را دارد و جنیفر لی که اولین تجربه سینمایی اش را پشت سر می گذارد، فضایی ایجاد می کنند تا ریلی و سیلورمن بتوانند هنگام صداپیشگی بداهه گویی هایی هم در جهت افزایش طنز داستان انجام بدهند.
این انیمیشن در جوایز گلدن گلوب و اسكار نامزد بهترین فیلم انیمیشن بود و در نهایت توانست جایزه آنی را برای بهترین فیلم پویانمایی از آن خود کند.
هزینه ساخت این انیمیشن ۱۰۸ دقیقه ای، ۱۶۵ میلیون دلار اعلام شده است و به عبارتی هر دقیقه از این انیمیشن ۱.۵ میلیون دلار (۴.۵ میلیارد تومان) هزینه در بر داشته است. این محصول در نهایت با فروش نزدیک به ۴۳۶ میلیون دلار، نشان داد که توجه زیادی را جلب کرده است.
قصه از کجا شروع شد؟
رالف، معروف به رالف خرابکار شخصیت یکی از بازیهای کامپیوتری است و داستان این انیمیشن حول زندگی کسل کننده او می گردد. رالفِ خرابکار، نقش منفی یک بازی دهه هشتاد، به نام «فلیکس همه کاره کوچک» است، که دیگر از منفی بودن خود خسته شده و قصد دارد مانند شخصیت مثبت بازی یعنی فلیکس، به قهرمان تبدیل شود.
رالف از شکست های همیشگی خود که سی سال است آن را لمس میکند خسته و ناراحت است و آرزو دارد فرار کند و همین بهانهای است تا داستان فیلم با داستان بازی تفاوت داشته باشد. سفرهای رالف از داخل کابل های برق و موج های پروژکتور به جایی که زمین مرکزی بازی نام دارد صورت میگیرد. محلی که شخصیت ها میتوانند در آن جا با هم ملاقات کنند. رالف تصمیم دارد با به دست آوردن یک مدال قهرمانی، خود را به دیگر شخصیت های بازی اثبات کند اما مشکل آن است که شخصیت منفی بازی بر اساس برنامه ریزی صورت گرفته هیچ گاه نمیتواند به مدال قهرمانی دست پیدا کند. این جاست که اخطار داده می شود.
اگرچه معمولا قوانین بازی ممکن است باعث مرگ مکرر آنها در طول بازی شود، اما اگر خارج از بازی اتفاقی برایشان بیفتد به آخر خط رسیده اند. رالف که از این موضوع آگاه است دست از تلاش برنمیدارد و برای به دست آوردن مدال به فکر ورود به دیگر بازی ها میافتد، اما خطر نابودی او را تهدید میکند.
رالف در یکی از بازی ها به نام «ندای وجدان» مدال قهرمانی را به دست میآورد.اما اتفاقهایی روی می دهد که موجب می شود او همراه ویروس این بازی به سرزمین بازی دیگری که «شکرشتاب» نام دارد منتقل و با دختر بچهای به نام ونلوپه آشنا شود. این دختر که دچار نقص در برنامه ریزی است و تصویرش پیکسل پیکسل و شطرنجی میشود از مدال رالف برای ورود به مسابقه بازی رالی استفاده میکند.
پادشاه آن بازی که سلطان نبات معرفی میشود و سلطان دروغین آن بازی است با ونلوپه که به واقع بانوی واقعی آن بازی محسوب میشود دشمن است و تمام تلاش خود را برای اجازه ندادن به وی برای ورود به بازی رالی انجام می دهد چرا که در صورت عبور ونلوپه از خط پایان بازی، فریب سلطان نبات برای همگان آشکار می شود.
در نهایت رالف و ونلوپه به کمک شخصیت بازیهای دیگر یعنی گروهبان کالهون و فلیکس از دست سلطان و ویروس ها نجات پیدا میکنند و تمامی اتفاقات روی داده برای رالف موجب میشود تا وی ازخواست قبلی خود صرفنظر کند و به عنوان شخصی منفی اما با سبک زندگی دیگر، واقعیت خود را بپذیرد.
شخصیت های انیمیشن
رالف: او شخصیت اصلی است و خط اصلی فیلم بر محوریت این شخصیت پر زور، قوی اما مهربان شکل گرفته است. شخصیت پردازی رالف، سبک پوشیدن لباس، پاره بودن آستین، آویزان بودن بخشی از لباس، دستان پر قدرت و چهره کارگری او، شخصیتی دوست داشتنی را برای وی رقم زده و همین موضوع سبب شده میزان حساسیت ویرانگرانه وی در بازی، که شخصیت منفی محسوب میشود با حس مثبتی برای مخاطب تلطیف شود.
رالف از خود سوال های زیادی دارد، او میخواهد معنا و نقش خود در زندگیش را بداند بنابراین با خود وارد چالشی شده و از خود میپرسد اگر نخواهم آنچیزی باشم که برایش برنامهریزی شدهام چه میشود؟ آیا میشود بد نباشم؟ به واقع رالف سمبل مبارزه با روزمرگی است.
فلیکس: مرد کمک رسانی با مهارت های نامحدود است که برای نجات دادن می آید و قلب ساکنان ساختمان هایی را که رالف ویران کرده به دست می آورد. معمولا فلیکس به مهمانی های اشرافی دعوت می شود در حالی که رالف هر شب را در یک حیاط نامناسب می گذراند.
گروهبان کالهون: او سرباز زن نحیف و به شدت سخت کوش و سختگیری است که تا به حال جز با مردانی که قصد داشته به آنها دستور بدهد، با مرد دیگری آشنا نشده است. او در دنیای بازی «وظیفه قهرمان» زندگی می کند.
صداپیشگی
جان سی.رایلی، سارا سیلورمن، جین لینچ و جک مک برایر صداپیشگی گروه آشوبگری را بر عهده دارند که قرار است شر به پا کنند.
افسردگی رالف با صدای جان سیرایلی به خوبی نمایش داده شده است. کسی که می تواند به صورت طبیعی صدایش را بالا ببرد. از سوی دیگر فلیکس با صدای شاد و روحیهبخش جک مک بایر صداگذاری شده است.
پیام ایدئولوژیک انیمیشن
سازندگان انیمیشن با تفکری فلسفی دستگاههای بازی را به مثابه یک جهان تصور کرده اند که در هر یک از آن دستگاه ها سرزمینی با رسم های گوناگون و قوانین متفاوتی وجود دارد. در این انیمیشن سرزمینهای گوناگون با عقاید فکری متفاوت به سه بخش تقسیم شده است. در سرزمین رالف، به عنوان یکی از سرزمین های مورد تاکید در انیمیشن از نمادهای ساخت و ساز، خرابکاری توسط رالف با تیپ کارگری، تعمیر با چکش سحرآمیز فلیکس و حضور انسانهای کوتوله با سبیلهای استالینی همگی از جمله اِلمان های جامعه کمونیستی است.
به تصویر کشیدن سبک قدیمی و منقرض شده این سرزمین در برابر دیگر سرزمین ها، القاکننده فروپاشی کمونیسم و شوروی به مخاطب است؛ سرزمینی که هم اکنون زندگی در آن جریان دارد اما در برابر دیگر سرزمین ها جلال و جبروت خود را از دست داده است.
در سرزمین بازی «وظیفه قهرمان»، نیروهای ویژه تحت سرپرستی گروهبان کالهون وظیفه جنگ با دشمنانی را که ویروس نامیده میشود، دارند. فضای به تصویر کشیده در این سرزمین همگی از نمادهای مدرن نظیر زره ها و اسلحه های پیشرفته برای سربازان و ساختمان هایی با معماری ویژه شکل گرفته است. شمایل فرمانده کالهون با چشمانی آبی و موهای طلایی که به عنوان نماینده ای از یک انسان آنگلاساگسون تلقی میشود تصویری از تمدن غرب را به مخاطب القا میکند. در این بازی گروهی از کوماندوهای آمریکایی و تعلیم دیده به مقابله با تروریست ها و دشمنانشان میپردازند.
در سیر انیمیشن و بعد از معرفی دو سرزمین با نمادهای خاص از دو تفکر متفاوت و به دست آوردن مدال قهرمانی توسط رالف، وی به طور ناگهانی با یکی از ویروس های بازی «وظیفه قهرمان» به سرزمین پر زرق و برق و آبنباتی شکر شتاب وارد میشود؛ سرزمینی ثروتمند و سرشار از منابع که در ابتدای ورود رالف به آن این موضوع به خوبی به چشم میخورد. این سرزمین بر خلاف دو سرزمین قبلی، توسط پادشاهی به نام سلطان نبات اداره میشود.
او فریبکار است، با چهره ای دلقک گونه که با نفوذ از سرزمین دیگری به حکومت در بازی شکر شتاب دست پیدا کرده است. سلطان نبات برای حکومت بر مردم نیاز به اغواگری و اقناع آنها دارد به این دلیل او با پاک کردن حافظه مردم و قفل زدن به آن توانسته است بر مردم حکومت کند. این سرزمین نماینده کشورهای پادشاهی اعراب است.
به هنگام ورود رالف به سرزمین شکر شتاب، او با خود ویروسی را از سرزمین وظیفه قهرمان وارد میکند که در صورت عدم پیدا شدن آن، ویروس شروع به تخم گذاری کرده و در نهایت موجب نابودی کل سرزمین شکر شتاب می شود. همین امر بهانهای میشود تا فرمانده کالهون که نمادی از اندیشه غرب است، همراه فلیکس به عنوان سمبلی از تمدن شرق برای کمک به رالف و نابودی ویروس ها وارد شکر شتاب شوند.
شاید بتوان اصلی ترین پیام کارگردان و القای آن به مخاطبان کودک و بزرگسال این انیمیشن را سکانس ورود نمایندگان این دو تفکر به سرزمین پادشاهی دانست؛ ویروس هایی که با ایجاد تهدید برای مردم شکرشتاب حکم تروریست ها را دارند.
کالهون به عنوان سربازی از تمدن غرب به همراهی فلیکس تعمیرکار، برای ایجاد ثبات و تعادل و حفظ سرزمین مردم شکرشتاب از دست تروریست ها به این سرزمین ورود می کند تا همین تصویرسازی ماهرانه، القایی غیرمستقیم را در ضمیر ناخودآگاه کودک بنشاند. کودکی که با این تصویرسازی ها بزرگ میشود در آینده حمله نظامی آمریکا به سرزمینی پادشاهی و یا هر سرزمین دیگری که مورد خصم آمریکا واقع شده است، در ضمیر وجودش توجیه شده و کودک از هم اکنون در خود اعتماد به تصمیمات مدیران کلان آمریکایی و به طور کلی تمدن غرب را بدون چون و چرا میپذیرد.
کیفیت تکنولوژیکی انیمیشن
در این انیمیشن دیزنی سیستم نورپردازی جدیدی را با مجموعه ای از ابزارهای جدید تکنیکی به کار گرفته است و به همین دلیل جذب نشدن به گرافیک فوق العاده این انیمیشن کار بسیار مشکلی است. مدیر فنی دیزنی یعنی اندی هنریکسون از ابزارهای نوین دیجیتال برای کار استفاده کرده که به هنرمندان استودیو امکان کارهای خارق العاده ای را داده تا انیمیشنی دیدنی بسازند.
طبق گفته وی، «رالف خرابکار» از پیچیده ترین فیلم هایی است که در دیزنی تولید شده است. برای «رالف خرابکار» علاوه بر اصلاح و نوسازی خط تولید و استفاده از یک دوربین فیلمبرداری شکار حرکت مجازی جدید که به کارگردان فیلم ریچ مور اجازه می داد به صورت همزمان در صحنه های فیلم همراه با ساخت آن حرکت کرده و حرکت های دوربین را اصلاح کنند.
برای ساخت دنیای کاملی از آبنبات ها، گروه توسعه تصویری انیمیشن به بزرگترین نمایشگاه آب نبات جهان در کلن آلمان سفر کردند تا خود را در آبنبات های سراسر دنیا غرق کنند. آنها غرق در نورپردازی های جالبی شدند که برای نمایش آبنبات ها به کار گرفته شده بود. بعد آنها به شرکت تولید کننده آبنبات رفتند تا ببینند پویایی یک شرکت عظیم تولید آب نبات به چه صورت است. یکی از نتایج مهمی که به دست آمد استفاده از رنگ های گرم در سمت سایه بود تا غذا خوشمزه تر و جذابتر به نظر برسد.
موفقیتهای انیمیشن
استودیو دیزنی با دریافت ۵ جایزه شامل جایزه بهترین فیلم بلند انیمیشن برای «رالف خرابکار» فاتح چهلمین دوره جوایز سالانه انی در سال ۲۰۱۳ شد. این فیلم علاوه بر جایزه بهترین فیلم بلند انیمیشن، در بخشهای کارگردانی برای تلاش ریچ مور، موسیقی، صداپیشگی آلن تیودیک و فیلمنامه برای فیل جانسون و جنیفر لی هم پیروز شد.
این فیلم جایزه بهترین فیلم انیمیشن را از انجمن تهیهکنندگان آمریکا دریافت کرد و همراه «شجاع»، «فرانکنوینی»، «پارانورمن» و «دزدان دریایی! گروه ناجورها» از نامزدهای جایزه اسکار بهترین فیلم بلند انیمیشن بود.
منتقدان چه گفتند
«رالف خرابکار» در مجموع نقدهای مثبتی از منتقدان دریافت کرد و در وب سایت راتن تومیتوز ۸۶ درصد منتقدان به آن نظری مثبت دادند که در نهایت از میان ۱۶۸ نقد، امتیاز ۷.۵ از ۱۰ را به دست آورده است.
نظر بتسی شارکی منتقد لس آنجلس تایمز
این منتقد با دادن امتیاز ۹ از ۱۰می نویسد: تنها نوجوان درون من که به بازیهای ویدیویی معتاد بود، نیست که انیمیشین جدید دیزنی «رالف خراب کار» را ستایش می کند. محوریت این اثر روی ماجراهای یک شخصیت گردن کلفت و دوست داشتنی از درون بازی های ویدیویی است و میزان حساسیت ویرانگرانه فیلم و ترکیب احساس زمان قدیم و جدید فیلم از نکات فوق العاده آن به شمار می روند.
وی میافزاید: برای خلق دنیای رالف، هم از نظر ظاهری و طراحی و هم مفهومی توجه فوق العاده ای به جزئیات شده است. مثلاً به سیستم حمل و نقلی که درون کابل های الکتریکی جریان دارد توجه کنید، نه تنها به نظر جالب و سرگرم کننده است، بلکه اجازه می دهد شخصیت ها از قالب اولیه خود خارج شوند و چه کسی است که هر از گاهی به چنین کاری نیاز نداشته باشد؟
شارکی ادامه می دهد: پایگاه مرکزی بازی که فوق العاده با شکوه و با جزئیات تصویر شده، راه ورود به درون دنیای بازیها است. قطعاً این پایگاه، اشاراتی به یکی از بخش های خاص آکادمی هنرهای زیبای نیویورک سیتی دارد و این تنها یکی از چندین کنایه تصویری به شدت جذاب فیلم است.
به گفته وی، «رالف خرابکار» در مقایسه با سایر آثاری که نام دیزنی را به دوش می کشند، از نظر فرهنگی بار بیشتری دارد و با نشاط تر است. این انیمیشن با هنرمندی تمام، ترکیبی ایجاد کرده که به خوبی موفق می شود همانطور که تحسین مخاطبان بزرگسال را برمی انگیزد، کودکان را نیز به خنده بیاورد.
نظر راجر ایبرت منتقد شیکاگو سان تایمز
این منتقد با دادن امتیاز ۳ از ۴ درباره این انیمیشن خانوادگی میگوید: فیلم با توفان ذهنی خلاقی شروع میشود و در حالی که در دنیای چند بازی کامپیوتری رخ میدهد، بهانه های خاصی برای پشت صحنهها، قوانین زمینی و شخصیت ها ارائه می دهد تا آنها دائم خود را بازسازی کنند.
وی می گوید: من یک گله نیز در مورد پایین آمدن کیفیت فیلم به خاطر تعقیب و گریزهای بسیار و پایان ناپذیر و شاید زمانی برای تلفیق شدن لحظاتی که مخاطب آن کودکان هستند، دارم. این موضوع می تواند برای بزرگترها به سرعت قدیمی شود و در عین حال برای پدر و مادرانی که بچه هایشان اصرار به تماشای مکرر دی وی دی ها دارند، مناسب است.