محمد صادق کوشکی در آسیب شناسی کیفیت سریال ها و برنامه های تلویزیون به خبرنگار مهر گفت: بزرگترین مشکلی که برنامه های صدا و سیما از آن رنج می برد و تاکنون راه حلی هم برای آن یافت نشده این است که این سازمان برای فعالیت های خود راهبرد کلان، دقیق و منطقی ندارد.
وی با اشاره به سریال ها و برنامه هایی که از تلویزیون پخش می شود، عنوان کرد: صدا و سیما نمی داند که می خواهد زندگی را بر اساس دیدگاه روانشناسی غربی نشان دهد، بر اساس سبک زندگی معمولی نمایش دهد یا می خواهد از تفکر انقلابی سخن بگوید و مردم را بر اساس آموزه های انقلابی تربیت کند. البته بعضی از برنامه ها و سریال ها هستند که هدف مشخصی دارند. به طور مثال برنامه «گلبرگ» می خواهد سبک زندگی ساده خانوادگی را ترویج دهد. من کاری ندارم که این برنامه چقدر در هدف خود موفق بوده است اما هدف مشخصی دارد. با این حال هدف چنین برنامه هایی هم با وجود برنامه های دیگر نقض می شود.
داستان «شمعدونی» نسبتی با جامعه اسلامی ندارد
وی با اشاره به سریال «شمعدونی» و سایر سریال های سیما گفت: مشخص نیست که برنامه های نمایشی تلویزیون با چه هدفی تناسب دارند. آنچه که در «شمعدونی» نمایش داده می شود هیچ نسبتی با جامعه اسلامی و انقلابی ندارد. داستان این سریال می تواند در هر نقطه دیگری از زمین و یا با هر مردم دیگری اتفاق افتاده باشد. درست است که شخصیت های این سریال فارسی حرف می زنند و ایرانی هستند اما به دلیل نبود رویکردهای مشخص انگار که این سریال در فضا ساخته شده است چرا که این خانواده ها نشانی از مسلمانی یا تفکر انقلابی ندارند.
کوشکی در پاسخ به این که گاهی گفته می شود شخصیت های سریال ها از افراد جامعه گرفته شده اند، پاسخ داد: یک رسانه باید راهبرد داشته باشد که چه چیزی را می خواهد در جامعه ترویج دهد. رسانه نباید صرفا آیینه جامعه باشد چرا که باید تفکری را بیان کند و یا به جامعه جهت گیری دهد. رسانه می آید تا تاثیری را ایجاد کند و شیوه ای از تفکر، فرهنگ و زندگی کردن ارایه کند.
وی اضافه کرد: اما صدا و سیمای ما اینگونه نیست بعضی از برنامه های این رسانه به دنبال سبک زندگی اشرافی، بعضی به دنبال سرگرمی و بعضی دیگر به دنبال تفکر انقلابی هستند.
این مدرس دانشگاه این رویکردهای مختلف را دلیلی بر بلاتکلیفی رسانه دانست و گفت: این رویکرد مثل این است که شخصی هم بخواهد زندگی خود را به بطالت بگذراند هم سخت کوشی داشته باشد و هم خوشگذرانی کند. رسانه می تواند برنامه های متعددی بسازد اما رویکرد و هدف واحدی داشته باشد. به طور مثال رسانه های آمریکایی هم برنامه های مذهبی گفتگومحور دارند که در آنها با کشیش ها صحبت می شود، هم فیلم و سریال های سرگرم کننده دارند و هم برنامه های ترکیبی برای سلایق مختلف، اما در تمام این برنامه ها نوعی وحدت محتوایی وجود دارد که سبک زندگی آمریکایی را نشان می دهد اما در کشور ما این اتفاق نمی افتد و این راهبرد در صدا و سیمای ما مشخص نیست.
این پژوهشگر با بیان اینکه مدیران سازمان باید اعلام کنند که می خواهند بلندگوی چه تفکری باشند، اظهار کرد: حتی خود مدیران هم نمی دانند که می خواهند چه تاثیری را در جامعه داشته باشند آنها در یک برنامه های مثل «گلبرگ» تصمیم دارند که زندگی آسان را ترویج دهند اما درست بعد از آن یک مجموعه نمایشی روی آنتن می رود که به نوعی زندگی اشرافی را تبلیغ می کند. در همان لحظه ممکن است در شبکه ای دیگر و در برنامه ای دیگر از اهمیت کار و تلاش سخن بگویند و بعد با اجرای یک مسابقه اهمیت بحث و اقبال را ترویج می دهند. این برنامه های مختلف نشان می دهد که مدیران سازمان صدا و سیما سرگشته اند و خط و مشی مشخصی ندارند. به این ترتیب مردم از آنچه گفته می شود تاثیری نمی گیرند چون متناقض است.
وی درباره سریال هایی که این شب ها از تلویزیون پخش می شود، عنوان کرد: بسیاری از این برنامه ها و سریال ها فقط به شکلی فیزیکی در صدا و سیمای ایران تولید شده و روی آنتن می رود و به دلیل نامشخص بودن اهداف انگار در یک کشور دیگری ساخته شده اند. البته من نمی گویم که هدف صدا و سیما چه باید باشد اما نکته مهم این است که این سازمان باید از خط و مشی مشخصی پیروی کند.
کوشکی درباره علت ضعف مجموعه های نمایشی عنوان کرد: اگر آن مشکل اصلی صدا و سیما حل نشود هر چقدر که در عرصه های خردتر و فرعی تر وارد شوید تاثیری ندارد. یعنی اگر هم گفته شود که مجموعه ای مشکل فیلمنامه، شخصیت پردازی و یا ساختاری دارد باز هم به مساله اصلی سازمان بر می گردد چرا که وقتی هدف مشخص نباشد مردم نمی توانند به برنامه ها اعتماد کنند. آنها هر لحظه جملاتی را می شنوند که با جمله قبل متناقض است. به طور مثال ما می بینیم که شبکه ای مثل قرآن از موسیقی استفاده نمی کند و شبکه ای دیگر در همین رسانه موسیقی های شیش و هشتی را پخش می کند در حالی که رییس هر دو شبکه یکی است و مخاطب متعجب می شود که چطور دو شبکه از یک سازمان دو هنجار متفاوت را در پیش گرفته اند ظاهرا تلویزیون به این ترتیب می خواهد هم کفار را راضی کند و هم مومنان را که البته هیچ کدام را هم نمی تواند راضی کند.
مردم ناچارند که پای این رسانه بنشینند
کوشکی درباره اینکه گاهی بعضی از سریال های تلویزیون با استقبال مردم مواجه می شوند، عنوان کرد: اگر بیان می شود که یک مجموعه تلویزیونی با استقبال زیاد مخاطبان روبرو شده است به خاطر ارزش های ذاتی آن نیست بلکه مردم ناچارند که پای این رسانه بنشینند. در حدود ۲۰ سال پیش مردم تمام سریال های تلویزیون را می دیدند چون این رسانه شاید تنها دو سریال داشت و مردم رسانه دیگری نداشتند امروز هم اگر مجموعه ای مثل «کلاه قرمزی» پربیننده می شود به این دلیل است که رقیب دیگری ندارد اما اگر دو تیم بودند که سریال های مختلفی می ساختند آن وقت می شد بیان کرد که «کلاه قرمزی» در برابر اثر دیگر پرمخاطب تر است.
وی با اشاره به مستندهای شبکه افق عنوان کرد: در حال حاضر شبکه افق مستندهای خاصی را پخش می کند که پیش از این از تلویزیون پخش نمی شد. مخاطبی که امروز به تماشای این شبکه می نشیند سایر مستندهای تلویزیون را نمی بیند در حالی که شاید پیش از این مجبور بود مستندهایی چون «راز بقا» و چگونگی آهنگسازی در اروپا را تماشا کند چون آثار شبکه افق وجود نداشت اما امروز این شبکه مستندهای خاص سیاسی روز را پخش می کند و آنهایی که علاقمند هستند، می توانند به تماشای این برنامه ها بنشینند.
صدا و سیما مغز متفکر ندارد
وی درباره اینکه توانایی سریال های تلویزیون در جذب مخاطب چقدر است؟ گفت: اگر هدف سازمان صدا و سیما صرفا وقت گذرانی و سرگرمی باشد سریال «شمعدونی» می تواند به عنوان یک اثر سرگرم کننده تلقی شود اما آیا نمی توان سریال هایی سرگرم کنندهتر از این سریال ساخت؟ مسلما می توان همانطور که پیش از این سریال «ساختمان پزشکان» ساخته شد.
کوشکی درباره بی هدف بودن و سرگشتگی سازمان صدا و سیما و دلیل آن بیان کرد: دلیل این بیماری این است که این رسانه مغز متفکری ندارد و مدیران این سازمان همه اجرایی هستند.
وی در پیشنهادی بیان کرد: هم اکنون در سازمان صدا و سیما باید مجموعه ای از اندیشمندان وجود داشته باشند که خطوط و منویات رهبری را درک کرده و سپس این خطوط را به راهبردها تبدیل کنند تا مدیران سازمان اجراکننده آنها باشند.
کوشکی با اشاره به اینکه سبک زندگی اسلامی و ترویج ازدواج یکی از خطوط سیاست کشور است، عنوان کرد: به طور مثال ما دو مجری داشتیم که با یکدیگر ازدواج کردند و بعد هم طلاق گرفتند اما دعوای زناشویی آنها چندین بار موضوع برنامه های تلویزیونی شد. آنتن تلویزیون در اختیار یکی از آنها قرار گرفت تا او بتواند با همسر سابقش تسویه حساب کند. درجایی که ازدواج یکی از اصول ما است چنین رفتارهایی به نقض این اصول منجر می شود.
وی در پایان بیان کرد: این رسانه به شکلی سلیقه ای آن هم توسط این مدیران اجرایی اداره می شود در حالی که باید آن را با هدفی مشخص اداره کرد.