به گزارش خبرنگار مهر عصر دیروز بیست و یکم اردیبهشت ماه نشست بررسی آثار نامزد جایزه هانس کریستین اندرسون در سرای اهل قلم کودک برگزار شد.
سحر ترهنده منتقد تصویرگری و داور بینالمللی، جایزه اندرسن را معتبرترین جایزه ادبیات کودک در سطح جهان دانست که هر دو سال یک بار به یک نویسنده و یک تصویرگر تعلق میگیرد. 72 کشور عضو دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) هستند و شورای کتاب کودک، نماینده ایران در این دفتر است.
او در ادامه بیان کرد: از آنجا که تهیه پرونده نامزد جایزه هانس کریستین اندرسن کار بسیار دشوار و زمانبری است، ما یک دوره نویسنده و دوره دیگر، یک تصویرگر ایرانی به دفتر بنیاد هنری کتاب برای نسل جوان معرفی میکنیم. تاکنون کسانی چون احمدرضا احمدی، هوشنگ مرادی کرمانی و علیرضا گلدوزیان نامزدهای جایزه اندرسن بودند. دور گذشته مرادی کرمانی یکی از پنج فینالیست این جایزه بود اما تاکنون تنها فرشید مثقالی به واسطه تصویرگریهایش توانسته این جایزه را به خود اختصاص دهد.
ترهنده با اشاره به اینکه نامزد ایرانی جایزه کریستین اندرسن در این دوره، پژمان رحیمیزاده است گفت: رحیمیزاده تاکنون تصویرگری بیش از 60 کتاب را بر عهده داشته است. او از نمادهای فرهنگ ایرانی استفاده میکند، تصاویرش خلاقانه و دارای ترکیببندیهای قدرتمند است و توانسته به سبک شخصی خود در تصویرگری دست پیدا کند.
به گفته این داور بینالمللی در زمینه تصویرگری، مهمترین معیارهای دریافت جایزه اندرسون، استمرار کار در زمینه ادبیات کودک و سهم پایدار داشتن در ادبیات کودک و نوجوان هر کشور است. رحیمیزاده، تصویرگر ـ قصهگو است و ما کمتر تصویرگران روایتگر داشتهایم. کارهای او چند لایه است. سطح اول کار، ارتباط خوبی با فضای قصه دارد اما به خاطر برخورد نمادین او، تصویرگریهایش، لایههای متفاوتی را شامل میشوند و این چند لایه بودن به جذب مخاطب کمک میکند.
ترهنده با اشاره به اینکه حوزه مورد علاقه رحیمیزاده، اسطورهها و ادبیات کهن است، گفت: رحیمیزاده گونههای مختلف ادبی را امتحان کرده اما تمرکزش روی بازآفرینی و بازنویسی ادبیات کهن و فضای اسطورهای بوده است.
ادبیات معاصر ایران با کتاب کودک به دنیا معرفی شده است
پس از آن کیانوش غریبپور رئیس هیات مدیره انجمن تصویرگران کودک و نوجوان و یکی از کسانی که پرونده این دوره نامزد جایزه هانس کریستین اندرسن را آماده کرده است، گفت: قرار بود ما از بین 5-4 تصویرگر که نامزد دریافت این جایزه شده بودند، یکی را انتخاب کنیم. به جرات میتوانم بگویم بدون لحظهای درنگ، پژمان رحیمیزاده را معرفی کردیم.
به گفته این تصویرگر، همه هنرمندانی که اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 فعالیت میکردند، کارهایشان شبیه یکدیگر بود و از فرهنگی مشابه پیروی میکردند. بگذریم از اینکه فضای بسته تصویرگری در دهه 60 نیز تاثیرگذار بود و آن دوره همه میخواستند ثابت کنند چه کسی از دیگری ایرانیتر است. رحیمیزاده در آن فضا متولد شد اما پس از مدتی استقلال خود را نشان داد. او برخلاف همه تصویرگران همدست خود که فراز و فرود داشتهاند، همواره در حال صعود بوده تنها شیب این صعود تفاوت میکرده است.
غریبپور جنس تصویرگری ما را ایستا دانست و افزود: کارهای پژمان رحیمیزاده و علیرضا گلدوزیان پویاست، اما تصویرگران دیگر ما ایستا و بدون تحرک تصویرگری میکنند.
این تصویرگر و مدیر هنری، ادبیات کودک را بخش مهمی از ادبیات برشمرد و گفت: ادبیات معاصر ایران با کتابهای خوب کودک و نوجوان به مردم دنیا معرفی شده است؛ این طور نیست هر که نتوانست نقاش شود، تصویرگری را انتخاب کند. یا هر کس را به ادبیات بزرگسال راه ندادند، سراغ ادبیات کودک برود؛ ادبیات کودک ما زبالهدانی نیست و موضوع ادبیات کودک، موضوع بسیار مهمی است.
علی بوذری تصویرگر و سردبیر فصلنامه نقد کتاب هنر به پروژه رشد و تکامل در کارهای هنری پژمان رحیمیزاده اشاره و بیان کرد: او روی انتخاب متن بسیار حساس است؛ متنهایی که انتخاب میکند جزو متون کهن و اسطورهای ما هستند. رحیمیزاده هشت کتاب را تصویرگری کرده و همه این کتابها از یک استاندارد لازم برخوردار هستند و این به خاطر وسواسی است که او در انتخاب کتاب دارد.
من از واقعیت میگریزم
در پایان پژمان رحیمیزاده به مراحل مختلف تصویرگریهای خود اشاره و بیان کرد: بعد از خواندن متن، کار ترکیببندی و انتخاب فریمهای مناسب شروع میشود. طراحی شخصیت یکی دیگر از بخشهای تصویرگری است که با تحقیق همراه است. مثلا من باید بدانم رستم و اسفندیار از چه پوششی استفاده میکردند. بعد از آن ترکیببندیها و طراحی نهایی انجام میشود و این شیوه طراحی است که به من میگوید چه تکنیکی مناسبتر است.
این تصویرگر همچنین درباره انتخاب نمادها گفت: به زبان تصویر نمیتوانیم خیلی حرفها را که در متن به آن اشاره شده، بیان کنیم. نمادها و نشانههای تصویری به من کمک میکنند تا حس خودم و حسی که در متن روایت شده را بهتر منتقل کنم.
رحیمیزاده همچنین دلیل گرایش به اسطورهها را فرار از واقعیت دانست و افزود: زندگی روزمره برای من جذابیت چندانی ندارد؛ از این رو به خیال و به فضاهای فانتزی گرایش پیدا میکنم تا از واقعیت موجود فرار کرده باشم.
او همچنین جذب مخاطب را یکی از ضروریات کار هر تصویرگری برشمرد و گفت: از وقتی پسرم میتواند درباره کارهای من نظر دهد، ارتباط بیشتر و بهتری با مخاطبان خود برقرار کردهام.