خبرگزاری مهر- گروه هنر: «داستان اسباب بازیها ۳» محصول شرکت دیزنی - پیکسار است که به کارگردانی لی انکریچ و بر اساس داستانی از جان لستر، اندرو استانتون و خود انکریچ ساخته شده است. لی آنکریچ که در قسمت قبلی این فیلم به عنوان دستیار کارگردان حضور داشت، در این قسمت به تنهایی کارگردانی این انیمیشین را برعهده دارد. او در انیمیشینهای «در جستجوی نمو» و «شرکت هیولاها» نیز به عنوان دستیار کارگردان حضور داشت.
این انیمیشن ۱۰۳ دقیقهای که هزینه ساختش ۲۰۰ میلیون دلاربود، تابستان ۲۰۱۰ اکران شد و در نهایت فروشی ۱۰۶۳ میلیون دلاری را در گیشه ثبت کرد. اما تنها موفقیت مالی نبود که نصیب این انیمیشن شد بلکه این فیلم نامزد اسکاردر پنج بخش از جمله بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین فیلم و بهترین میکس صدا و برنده دو اسکار بهترین انیمیشن و بهترین موسیقی متن نیز شد. این انیمیشن جایزه بهترین انیمیشن در جوایز گلدن گلوب را کسب کرد و بهترین انیمیشن بفتا هم شد. «داستان اسباب بازی ۳» پس از «دیو و دلبر» و «بالا» سومین انیمیشن تاریخ سینما است که نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم اسکار هم شده است.
مجله تایم لقب بهترین فیلم سال ۲۰۱۰ را به این فیلم اختصاص داد. کوئنتین تارانتینو نیز همین حرف را زد. مجله تایم همچنین در سال ۲۰۱۱ این فیلم را یکی از ۲۵ فیلم انیمیشن برتر تاریخ خواند.
«داستان اسباببازیها» از سال ۱۹۹۵ شروع شد. قسمت اول این مجموعه به عنوان عامل انقلاب و تحولی بزرگ در صنعت و هنر انیمیشن شناخته میشود چون با عبور از کارتون با نقاشی دستی، انیمیشن کامپیوتری و ایماژهای رایانهای را وارد این صنعت کرد. قسمت دوم این انیمیشن سال ۱۹۹۹ پخش شد و کمپانی پیکسار بعد از ۱۱ سال فیلم سوم را در سال ۲۰۱۰ اکران کرد. دستاوردهای این مجموعه موجب شده تا سازندگان آن اعلام کنند قسمت چهارم این انیمیشن را برای اکران در سال ۲۰۱۷ در نظر دارند.
در حالی که دو نسخه اول «داستان اسباب بازی» به موضوع ارتباط یک پسربچه و عروسکهایش پرداخته بود، در نسخه سوم این داستان، کاراکتر پسربچه که اندی نام دارد، بزرگ شده و در حال رفتن به کالج است و به این مساله فکر میکند که باید با این اسباببازیهای قدیمی چه کار کند. او سرانجام تصمیم میگیرد آنها را به یک مرکز نگهداری از کودکان هدیه کند و از اینجاست که ماجرای هیجانانگیز اما در عین حال نگرانکننده شکل میگیرد.
در این قسمت ۱۵ کاراکتر جدید به جمع شخصیتهای داستانهای قبل اضافه شدهاند و مجموع کاراکترها به حدود ۳۰ کاراکتر رسیدهاند. به همین دلیل کار فیلمنامهنویسی و اختصاص زمانی کوتاه به هر یک اهمیت مییابد.
راجر ایبرت منتقد فقید میگوید: «داستان اسباب بازی ۳» یک شوخی است، یک کمدی خندهدار و خالی از شاخصههای دردآور انسانی که در نسخههای پیشین کارتون وجود داشت. این انیمیشن از گذشته شادتر شده و دارای صحنههای اکشن و شوخیهای بیشتری با وجود حسهای گوناگون شده است.
قصه از کجا شروع شد؟
ده سال از زمان کودکی اندی - زمان دو فیلم قبلی- میگذرد. او حالا ۱۷ساله است و برای تحصیل در دانشگاه دارد به شهر دیگری میرود. مادر اندی به دلیل به هم ریختگی اتاق به اندی هشدار میدهد که فقط سه انتخاب دارد. انتخاب اول، انتخاب اتاق زیر شیروانی برای نگهداری اسباببازیهاست. دوم انتقال آنها به یک مرکز مراقبتهای روزانه و سوم انتقال به زبالهدانی. اندی هم در حالی که به اسباب بازیهای قدیمیاش نگاه میکند، تصمیم میگیرد وودی را با خود به کالج ببرد. از طرفی سایر اسباببازیها فکر میکنند تقدیر شومی در انتظارشان است. آنها که از این وضع ناراضی هستند، سعی میکنند او را متقاعد کنند باز هم آنها را دوست بدارد و حتی با آنها بازی کند. وودی تلاش زیادی میکند تا این توهم را که اندی بقیه اسباببازیها را دوست ندارد، از بین ببرد اما موفق نمیشود.
مادر اندی بیخبر از تصمیم اندی برای گذاشتن آنها در زیرشیروانی، همه اسباببازیهای او را دور میریزد. اسباببازیها موفق میشوند قبل از اینکه ماموران شهرداری آنها را از داخل زبالهها جمعآوری کنند، فرار کنند و سوار ماشین مادر اندی شوند و سر از یک پرورشگاه درآورند. جایی که مادر اندی میخواهد مقداری وسیله به عنوان خیریه هدیه دهد.
وودی که داخل لوازم دانشگاه گذاشته شده بود برای نجات آن ها از خانه خارج میشود. او در خیابان دچار مشکل میشود و دختری به نام بونی او را در خیابان پیدا میکند و به خانه میبرد و یک روز با آن بازی میکند. بقیه اسباببازیها در مهد کودک در همان روز اول متوجه سلطه لاتسو، خرس صورتی بدجنس بر سایر اسباببازیهای مهد میشوند. او با فریب عروسک ها آنها را به اتاق بازی کودکان خردسال میبرد در آنجا کودکان رفتارهای خشنی با اسباببازیها دارند و به آنها آسیب میرسانند. آنها به دلیل اعتراض به خرس، به دست او و همدستانش دستگیر میشوند.
هر چند وودی پیش بانی احساس رضایت میکند اما نمیتواند دوستانش را فراموش کند و تصمیم به بازگشت و نجات دوستانش میگیرد. او برمیگردد و میفهمد که خرس «باز» را دستکاری کرده و او را به دشمن بقیه تبدیل کرده است. بنابراین ابتدا او را به حالت اول بازمی گرداند و بعد اسباببازیها را از مهد کودک فراری میدهد. اما در لحظه آخر لاتسو متوجه میشود و جلوی آنها را میگیرد.
در نهایت همه آنها در یک ماشین حمل زباله به محل دفن زبالهها میرسند و سر از کارخانه بازیافت درمیآورند. در آنجا آنها چندبار تا مرز نابودی کامل و سوختن دسته جمعی در کوره آتش پیش میروند و حتی دوبار به خاطر نجات لاتسو نزدیک است جان خود را از دست بدهند. در نهایت سه عروسک فضایی از سیاره پیتزا، به کمک آنها میآیند و آنها را از کوره نجات میدهند.
در پایان لاتسو به یک کامیون بسته میشود و با سرگردانی در کارخانه بازیافت به سزای اعمالش میرسد و از طرف دیگر، اسباببازیها خود را به خانه اندی میرسانند. وودی که حاضر نمیشود با اندی به کالج برود و دوستان خود را تنها بگذارد، یادداشتی برای اندی میگذارد و از او میخواهد که همه آنها را به بانی بدهد. وودی خودش هم داخل جعبه میرود چون نمیخواهد از دوستانش جدا شود. اندی با شک و تردید زیادی خود را به خانه بانی میرساند و تمام آنها حتی وودی را به او میدهد.
شخصیتپردازی
تمام شخصیتهای قدیمی در این قسمت حضور دارند، وودی که یک کابوی است، باز لایتیر که همان فضانورد است، آقای سیب زمینی با تمام اجزای بدنش که دائما قطع میشوند و دایناسوری که هوشی در حد یک آمیب دارد. همه این شخصیتهای دوست داشتنی در این قسمت نگرانتر از هر زمان به نظر میرسند. در این قسمت شخصیت جدیدی به نام کن، عروسکی که باربی را دست میاندازد، نیز وجود دارد. در هر حال کماکان دو شخصیت اصلی پیش برنده داستان هستند:
وودی: کابوی و شخصیت اصلی فیلم که همواره نقش سردسته اسباببازیها را در داستان بازی کرده است. او اسباببازی محبوب اندی و یادآور اسطوره کابوی به عنوان قهرمان محوری و تاریخ گذشته آمریکا است. نمادی که هیچگاه از بین نمی رود و هر حرکتش از سر تعقل و قهرمانی است.
باز لایتیر: ابرقهرمانی فضایی است. او نیروهای ماورایی از جمله اسلحه لیزری دارد و گاهی هم میتواند با استفاده از آنها کارهای خارقالعادهای انجام دهد و حتی در مقاطعی از داستان، جان دوستانش را نیز نجات میدهد. او با وجود قدرت و توانایی فیزیکیاش، فریب میخورد و به خدمت دشمن خود درمیآید و به اقدام علیه دوستانش دست میزند.
صداپیشگان
وودی با صدای تام هنکس، باز لایتیر با صدای تیم آلن، کن با صدای مایکل کیتون، آقای سیب زمینی با صدای دون ریکلز، جسی با صدای جان کیوزاک، لوتسو با صدای ند بتی، رکس با صدای والاس شاون، هام با صدای جان راتزنبرگر، خانم سیب زمینی با صدای استله هریس، آقای پریکلمپنتز با صدای تیموتی دالتون، اندی با صدای جان موریس، مادر اندی با صدای لاری متکالف و باربی با صدای جودی بنسون جان گرفتهاند.
روند تکنیکی ساخت انیمیشن
در حالی که گروه سازندگان پیکسار دور هم گرد آمدند تا قسمت سوم کلید بخورد، از روز سوم بر مبنای رئوس ایده اولیه، مایکل آرنت شروع به نوشتن پیش نویس فیلمنامه کرد. در همان زمان کارگردان و طراحان استوری بورد هم شروع به طراحی استوری بوردها برای هر صحنه کردند. در این مرحله هنوز انیمیشنی وجود نداشت و فقط حالات شخصیتها نظیر یک کمیک بوک نقاشی میشد.
استوری بورد به فیلمسازان کمک میکند که ظاهر و احساس موجود را در هر صحنه تصور کنند. در روز سی و ششم شخصیت ها به عنوان نگارههای دیجیتالی شکل گرفتند و برخی شخصیتها به صورت مجسمههایی ساخته و اسکن شده اند. بقیه هم با دست طراحی شدند. در روز ۱۲۳ مجموعهای از تصاویر نظیر یک کتاب مصور کوتاه موجود بود تا بتوان مرور اولیه بر فیلم داشت. در حالی که ۳۸۰ روز از کار میگذشت، هنرپیشهها برای دوبله آماده شدند و تام هنکس در استودیو ضبط صدای پیکسار، به ضبط صدا پرداخت. سپس سایه زنها وارد عمل شدند تا رنگ و بافت به بدن شخصیتها و سایر سطوح اضافه شود. پس از روز ۵۳۳، تصاویر به حرکت درآمدند.
سازندگان داستان اسباببازی، اعتقاد داشتند که حتی هر برگ درخت نیز باید ساخته شود. به همین دلیل ۲۷ انیماتور فقط روی ساخت شخصیتهای داستان تمرکز کردند. پس از ساختن شخصیتها کار طراحی حرکت برای آنها آغاز شد. حرکت گذاری برای کاراکترها کاری بس پیچیده و دشوار بود. به عنوان مثال برای شخصیت وودی ۷۲۳ حرکت طراحی شد که ۲۱۲ حرکت متعلق به سر او بودند و بیش از ۵۸ حرکت برای دهان او در نظر گرفته شده بود.
پس از طی این مراحل رنگ آمیزی، نورپردازی و جلوههای ویژه بصری به کار افزوده شد و برای نهاییکردن فیلم، بیش از ۳۰۰ پردازنده به کار گرفته شد. صداگذاری فیلم و ترکیب صداها با هم در مرحله آخر انجام شد. در مجموع کار ساخت قسمت اول داستان، به بیش از ۸۰۰ هزار ساعت کار ماشین و ۱۱۴۲۴۰ فریم انیمیشن نیاز داشت که هر فریم بین ۲ تا ۱۵ ساعت زمان برد.
پیام انیمیشن
این انیمیشن تلاش دارد به تناسب رشد قصهاش و با توجه به یک اصل مهم در این سری انیمیشنها که بر لزوم پذیرفتن تغییر و کنار آمدن با تغییرات تاکید میکند به دو مرحله تازه در زندگی اسباب بازی و صاحب شان بپردازد. بزرگ شدن اندی و خداحافظی او با دنیای کودکی چندان هم آسان نیست و به معنی دل کندن از چیزهایی است که محبوب او بودهاند.
در حالی که در قسمتهای پیش اسباب بازیها بنا به دلایلی گم میشدند و سعی میکردند که راه بازگشت به خانه را پیدا کنند و اندی هم به دنبال آنها میگشت، اما در قسمت جدید مدتها از آن دوران گذشته است و اندی هم دیگر بچه نیست. نقد رفتار فرزندان در هنگام رفتن از مقطع کودکی به نوجوانی و سپس جوانی مهمترین نکته این قسمت است. در واقع فیلم میخواهد به کودکان و نوجوانان یادآور شود که تمام خاطرات و وسایل بازی دوران کودکی را به راحتی فراموش نکنند.
یکی دیگر از نکات مثبت این انمیشین، تاکید آن بر رابطه و دوستی است. رابطه احساسی اسباب بازیها با اندی بیشتر از هر زمان دیگری در این قسمت احساس میشود و تماشاگر ناخودآگاه دلش برای این اسباببازیها میسوزد. در نهایت این که دوست داشتن را بیشتر یاد بگیریم و این را بدانیم که هیچ چیز کهنه نمیشود.
این سری از داستان های اسباب بازی، چندین سوال روانشناسانه را نیز مطرح می کند مثلا اینکه اگر آقای سیبزمینی گوشش را از دست داده، آیا هنوز قادر به شنیدن است یا اگر این سیب زمینی دهان نداشت، میتوانست به خوردن ادامه دهد؟ این سوالها آکادمیک نیستند، اما میتوانند برای بچهها برانگیزاننده باشند.
نقد تئوریک انیمیشن
برخی منتقدان این فیلم را دارای نمادهایی اسطورهای از سینمای یهودی - صهیونی میدانند و دور شدنِ عروسکها از خانه را به معنی دور شدن یهودیان از سرزمین مادری میشمارند و خطر افتادن در کوره آتش و انهدام جمعی را نیز یادآور هولوکاست. بازگشت دوباره به خانه پس از رنج بسیار را نیز زندگی در بهشت زمینی صهیون میخوانند.
در عین حال باز و وودی به عنوان دو شخصیت محوری «داستان اسباببازیها» به عنوان سمبلی از مدرنیسم و سمبلی از آمریکای قدیم و در نهایت وودی نمادی از جمهوریخواهان در آمریکا و باز لایتیر را نمادی از حزب دموکرات به حساب میآورند که در نهایت این مفهوم را القا میکنند که تقسیم قدرت، سبب اتخاذ استراتژیهای تازه در برابر رویدادهای متفاوت میشود.
موفقیتهای انیمیشن
پیکسار از سال ۱۹۹۵ که نخستین قسمت انیمیشن «داستان اسباب بازی» را ساخت وارد عرصه ساخت انیمیشن شد و «داستان اسباب بازی ۳» نهمین فیلم انیمیشنی است که این کمپانی ساخته است.
«داستان اسباب بازی۱» که با بودجه ای ۳۰ میلیون دلاری تولید شد، تحسین فراوان بینندگان را به همراه داشت و پرفروشترین انیمیشن سال شد و ۳۶۲ میلیون دلار فروش کرد. کارگردان این قسمت و معاون اجرایی بخش خلاقیت، جان لسِتر جایزه آکادمی دستاورد ویژه را برای رهبری الهام بخش گروه داستان اسباب بازی پیکسار که به ساخت اولین فیلم بلند انیمیشن کامپیوتری منجر شد، دریافت کرد. پیکسار پس از آن، «زندگی یک حشره»، «داستان اسباب بازی ۲»، «شرکت هیولاها»، «در جستجوی نمو»، و «باور نکردنیها» را به بازار عرضه کرد و با این شش اثر روی هم بیش از ۳ میلیارد دلار در سراسر جهان فروش کرد.
«داستان اسباب بازی۲» با سرمایه ۹۰ میلیون دلاری تولید شد و به فروشی بالای ۵۰۰ میلیون دلار دست یافت. این فیلم درهنگام نمایش، چندین رکورد نمایش در تعطیلات پایان هفته را در سراسر جهان شکست و برنده گلدن گلوب برای بهترین فیلم، موسیقی و داستان کمدی سال ۱۹۹۹ شد.
در سال ۲۰۰۲، اتحادیه تولیدکنندگان فیلم آمریکا، جایزه اول افتتاحیه اتحادیه را به پیکسار داد تا از دستاوردهای چشمگیر پیکسار در زمینه رسانه و تکنولوژی جدید تجلیل کند. پیکسار با سرمایهگذاری کلان در سیستمهای نرم افزاری ادامه میدهد و معتقد است که پیشرفتهای بعدی منجر به افزایش بهرهوری و بهبود کیفیت در ساخت فیلمهای انیمیشن کامپیوتری و محصولات دیگرش خواهد شد.
لی انکریچ کارگردان فیلم سوم، از اولین بخش «داستان اسباببازی» در تمامی این فیلمها نقش داشت و به عنوان ادیتور و کارگردان دوم فعالیت کرد. قصه قسمت سوم فیلم در ابتدا قرار بود چیز دیگری باشد. در قصه اولیه، باز فضانورد خراب میشود و برای تعمیر آن را به تایوان میفرستند. بزودی بقیه اسباببازیها متوجه می شوند شرکت تعمیر کننده قصد دارد عروسک دیگری را جایگزین باز کند. به همین دلیل، آنها با یک کشتی به تایوان می روند تا باز آسیب دیده را دوباره به خانه برگردانند.
منتقدان چه گفتند؟
فیلم «داستان اسباببازیهای ۳» از منتقدان نقدهای مثبت بسیاری دریافت کرد. وبسایت نقد راتن تومیتوز بر پایه ۲۷۹ نقد مختلف به این فیلم امتیاز چشمگیر ۹۹ درصد و امتیاز متوسط ۸.۹ از ۱۰ را اختصاص داد.
فیلم «داستان اسباببازیهای ۳» بهترین امتیاز نقد را در وبسایت راتن تومیتوز در سال ۲۰۱۰ گرفت.
وبسایت نقد متاکریتیک نیز بر اساس ۳۹ نقد مختلف به این فیلم امتیاز ۹۲ از ۱۰۰ را اختصاص داد. تماشاگرانی که این فیلم را دیدند و توسط سینما اسکور مورد پرسش قرار گرفتند به آن امتیاز A دادند. این انیمیشن با کسب امتیاز ۸.۵ از مجموع ۲۱۵ هزار رای در سایت آیامدیبی، نشان داد توجه مخاطبان خود را جلب کرده است.
نقد ای. او. اسکات از نیویورک تایمز
فیلم «داستان اسباببازیهای ۳» با صحنهای تکاندهنده و پر انرژی آغاز میشود که هیچ ارتباطی با داستانی که در ادامه آن میآید ندارد، اما در عین حال آن نبوغ و بعضی از پارادوکسهایی را که این محصول پیکسار را تا این حد فوقالعاده و موفق کردهاند، جمعبندی میکند. در صحنه ابتدایی فیلم مشخص میشود که اندی دارد صحنههای اکشنی را در ذهن خود با حضور اسباببازیهایش تصور میکند. تمام چیزهایی که در آن صحنه میبینیم محصولات قوه تخیل ناآرام و خستگیناپذیر اوست که توسط فیلمها، سریالهای تلویزیونی و محصولات ارزانی که از آنها ناشی میشوند شکل گرفته است.
چند کودک دیگر که با باز لایتیر و کلانتر وودی بزرگ شدهاند، فیلمهای خود را در ذهنشان نساختهاند؟ شاید هیچ مجموعه فیلم دیگری نتوانسته باشد به این زیبایی، منطق احساسیای که خلاقیت درونی کودکان را با دنیای ماشینی سرگرمی ارتباط میدهد، روی پرده بزرگ به نمایش بگذارد. و احتمالا این فقط پیکسار، با باورهای آرمانگرایانه خود به پیشرفت تکنولوژیکی، تعهد صنعتگرایانهاش به کیفیت و شکستناپذیری تقریبیاش در بازار است که می تواند چنین روایت کاپیتالیستیای را با بزرگی و جذابیت این چنینی به نمایش بگذارد. «داستان اسباببازیهای ۳» یکی از شیرینترین، تاثیرگذارترین و انسانیترین فیلمهای سال است.
گزارش از مازیار معتمدی