به گزارش خبرگزاری مهر، تصمیم هفته گذشته وزارت دفاع آمریکا مبنی بر امکان اعزام هواپیماها و کشتی های جنگی به دریای چین جنوبی برای تضمین کشتیرانی آزاد پیرامون جزایر مصنوعی ساخت پکن و به دنبال آن سفر «جان کری» وزیر امور خارجه آمریکا به پکن و خواست وی در راستای کاهش تنش ها در منطقه مورد مناقشه موجب شد تا بار دیگر موضوع مداخله واشنگتن در منازعات داخلی کشورهای آسیای شرقی بر سر زبان ها بیافتد.
اگرچه رسانه ها سفر کری به چین را مثبت ارزیابی کردند و علیرغم دعوت پکن از واشنگتن به تلاش بیشتر برای تقویت روابط دو جانبه و همکاری های منطقه ای، ریشه های بی اعتمادی بین دو کشور به حدی عمیق است که برخی از کارشناسان را به اعلام هشدار و تلاش برای ترغیب واشنگتن به تغییر رویکردهای دیپلماتیک خود واداشت.
در این میان «نشنال اینترست» در گزارشی به قلم «تد گالن کارپنتر»، عضو ارشد موسسه کاتو و نویسنده ۹ کتاب و بیش از ۶۰۰ مقاله در حوزه مطالعات سیاسی و امور بین المللی نوشت: اوضاع خطیر و پرتنشی که بر دریای چین جنوبی حاکم است ظاهرا بیش از پیش رو به وخامت می رود. پیش بینی حوادث ناگوار بیش تر با تکیه بر گزارشاتی صورت می گیرد که از تصمیم آمریکا به افزایش شمار کشتی های نظامی و هواپیماهای گشت زنی در این منطقه بی ثبات خبر می دهند. جالب آنکه پکن حتی در پی تحقیق درباره صحت و سقم این خبر برنیامد و بلافاصله نارضایتی عمیق خود از اتخاذ چنین اقدامی را به گوش واشنگتن رساند.
اگر این تصمیم جامه عمل به خود بپوشد، آمریکا بیش از پیش خود را درگیر کشمکش چند جانبه و تلخی می کند که بر سر تقسیمات ارضی دریای چین جنوبی وجود دارد.
در این وانفسای آشفتگی، پکن با استناد به دلایل تاریخی و قانونی مدعی مالکیت بر ۸۰ درصد از محیط آبی دریای چین جنوبی و جزایر کوچک واقع در آن است و در این راستا علاوه بر افزایش گشت های هوایی و دریایی اقدام به ساخت یک سری جزایر مصنوعی در منطقه تحت مناقشه کرده است.
در این میان، برخی از کشورهای همسایه نظیر ویتنام، مالزی و فیلیپین نه تنها ادعای چین را به چالش می کشند بلکه مطالبات مشابهی را در دریای چین جنوبی دنبال می کنند. جالب آنکه ویتنام در اقدامی به مراتب محدودتر ساخت جزایر مصنوعی مشابهی را آغاز کرده است.
در مقابل، واشنگتن اقدامات چین را نمی پذیرد و این ابدا تعجب آور نیست چرا که خطوط دریایی منطقه تحت مناقشه بار بخش عظیمی از تجارت جهانی را به دوش می کشد. دریای چین جنوبی به لحاظ اقتصادی و راهبردی برای آمریکا اهمیت دارد و نمی توان انتظار داشت که از تبدیل آن به حوزه کشتیرانی پکن حمایت کند.
در این بین، مروری بر تاریخ تحول دیدگاه واشنگتن نسبت به دریای چین جنوبی هم خالی از لطف نیست: رد پای اولین اشاره مستقیم به پیگیری مطالبات آمریکا در منطقه را می توان در سخنان «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه پیشین آمریکا جستجو نمود که در سال ۲۰۱۰ در اجلاس آ سه آن ایراد کرد. در پی آن، اشارات لفظی واشنگتن مقارن شد با ارایه استراتژی «موازنه قوا» و یا «گردش به سمت آسیا – پاسیفیک». در ادامه، شاهد انعقاد پیمان دفاعی با فیلیپین و افزایش همکاری های نظامی با ویتنام هستیم.
بنابراین، اگرچه واشنگتن همواره مدعی اتخاذ رویکردی بی طرفانه در منازعات حاکم بر دریای چین جنوبی است، در عمل رفتار متفاوتی را ارایه داده است و اگر چینی ها ادعا کنند که سیاست آمریکا بر پایه طرح دوستی با همه به استثنای پکن است نباید بر آنها خرده گرفت. به ویژه که اخیرا ژاپن هم وارد معادلات موازنه قدرت شده است. توکیو نه تنها در راستای تضعیف قانون اساسی ژاپن مبنی بر پایبندی به صلح گام بر می دارد بلکه با صدور مجوز حضور در عملیات های خارجی به بهانه دفاع از منافع کشورهای همسایه بیش از پیش موجب نگرانی پکن شده است. ناگفته نماند که اوایل این ماه ژاپن و فیلیپین در دریای چین جنوبی مانور دریایی مشترک برگزار کردند و توکیو قرار است پیوند های دریانوردی خود با ویتنام را گسترده تر کند.
حمایت کتمان ناپذیر واشنگتن از رقبای پکن آنها را تشویق می کند تا تظاهر کنند بدون دخالت نظامی آمریکا قادر به انجام هیچ کاری نیستند و این به ویژه درباره فیلیپین صدق می کند. از همین روی است که در پاسخ به تحریکات واشنگتن، دولت مانیل از قصد خود به ساخت یک پایگاه دریایی بزرگ در ساحل غربی خود و درست در نزدیکی جزایر مورد مناقشه با چین خبر داد – اقدامی که قطعا موجب افزایش هر چه بیشتر تنش ها می شود.
اما توصیه می شود به جای آنکه آمریکا خود را در دعواهای منطقه ای دریای چین جنوبی محصور کند بهتر است گامی به عقب بردارد تا ارزیابی بهتری از موقعیت داشته باشد. این اقدام به معنای نادیده گرفتن واقعیت ها نیست و واضح است که چین می داند آمریکا هرگز به اینکه ۸۰ درصد از محیط آبی دریای چین جنوبی به تملک پکن درآید رضایت نخواهد داد اما حمایت ضمنی از رقبای چین و تبدیل شدن به یک شریک نظامی قابل اعتماد در درگیری های منطقه ای موضوعی است که نباید اتفاق بیافتد. با این حال، به نظر می آید که واشنگتن با قرار گرفتن در مسیری اشتباه به هر دو مورد اخیر تن داده است. ادامه این رویکرد، نتیجه ای جز تشدید مخاطرات در محیط پرتنش امنیتی و اتخاذ ژست جنگ طلبانه را ندارد – ژستی که چشم انداز تقابل نظامی مستقیم بین ایالات متحده آمریکا و چین را به رخ می کشد و قطعا حصول چنین نتیجه ای به نفع هیچکس نخواهد بود.
زمان حال اتخاذ دیپلماسی خلاقانه تر و انعطاف پذیر تری را می طلبد که بر روی حفاظت از منافع دریانوردی آمریکا و گریز از تحقق مطالبات ارضی کشورهای شمال شرق آسیا (فیلیپین، ویتنام و مالزی) متمرکز باشد. شاید بهتر باشد که به عنوان راه حل جایگزین، واشنگتن به جای رد ادعاهای چین، در ابعادی به مراتب کمتر تملک پکن را بر بخش هایی از دریای چین جنوبی بپذیرد و به طور همزمان کشورهای کوچک آسیای شرقی را قانع کند که مابقی منطقه تحت مناقشه برای همیشه در شمار آب های بین المللی باقی خواهد ماند.
اگرچه در پایان تضمینی برای به نتیجه رسیدن این رویکرد دیپلماتیک به ویژه در کوتاه مدت وجود ندارد، پیگیری آن به مراتب بهتر از حضور نظامی آمریکا در منطقه و تشدید تنش ها در منطقه ای است که در حال حاضر هم اوضاع بحرانی را تجربه می کند.