دكتر محمود عباديان، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي، در حاشيه همايش بين المللي طبيعت در هنر شرق در گفتگو با خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" درباره جايگاه و مفهوم طبيعت در نظر فيلسوفان اظهار داشـت : در تاريخ يونان باستان رابطه مستقيم جوامع بشري با طبيعت در مراحل بدوي و جادويي بسيار به چشم مي خورد. اما جامعه پيشرفته يوناني قرنهاي پنجم و ششم قبل از ميلاد جايگاه ويژه اي در نوع برخورد با طبيعت دارند چرا كه مشهور است اولين فلاسفه يوناني فلاسفه طبيعت بودند و به مسائل طبيعت نيز مي پرداختند. منتهي تجسمي كه فلاسفه از طبيعت دارند يك برداشت و تلقي فلسفي است.
وي افزود: در نظر اين فيلسوفان عناصر اربعه و يا عناصر چهارگانه آب، باد، خاك و آتش به عنوان هستي تلقي مي شوند و مبناي اين موارد از طبيعت است. اما هيچ كدام به معناي يك اصل در طبيعت مطرح نيست بلكه در فلسفه و فرهنگ يوناني بيشتر يك پديده فرهنگي است تا اينكه يك ارتباط مستقيم با خود طبيعت بوده باشد.
دكتر عباديان تصريح كر د: همچنين اگر به نام خدايان يوناني نگاه كنيم اكثر اينها مظهر و نماينده نيروهاي طبيعي هستند. مثلاً زئوس خدا و مظهر باد و طوفان؛ و پلتون مظهر خداي درياها است. هر كدام از اينها توجيهات اسطوره اي و فرهنگي خاص خود را دارد. مثلاً ديانا خداي جنگل است اما اين جنگل يك جنگل معمولي نيست كه ما با آن سر و كار داريم بلكه يك برداشت و تلقي فطري از اين پديده هاي طبيعي است.
دكتر عباديان در ادامه با اشاره به اين مطلب كه در فرهنگ يوناني نشان خاصي از موجودات طبيعي نمي بينيم اظهار داشت: در فرهنگ يوناني طبيعت را آن چنان كه در يك دوره اي انسانها با آن سرو كار داشتند و آنها را با طبيعت هم هويت مي دانستند تجلي و رونق فكري مي دادند. بنابراين، اين دوره، عصر رونق فكري است. مثلاً ارسطو، فيلسوف شهير يوناني، طبيعت را منشاء هستي و يك نوع تحول مي داند و جنبه هاي ديگر زندگي انسان را نيز تحت تأثير قرار مي دهد. اما اين گونه فكري هم يك برداشت فلسفي است در عين حال كه انسان نمي تواند عكس اين را منكر شود. حتي ديدگاه هاي اوليه اين افراد با توجه به اصل اوليه اي است كه به طبيعت دارند.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي، طبيعت را يك مفهوم فرهنگي توصيف كرد كه با هنر در يونان باستان در ارتباط مستقيمي بوده است. وي افزود: در هنر يونان باستان اصل برداشت فكري از بسترهاي طبيعي را مي تواند ادراك و احساس كرد. شما يك توصيف مستقيمي از پديده هاي طبيعت را نمي توانيد در اين دوره بينيد. مثلاً در گلدانهاي سفاليني كه ازاين دوره به جاي مانده و در اطراف ان نقش و نگارهاي به تصوير كشيده شده، در دستان افرادي كه نيمه خداي نيز بودند يك شاخه زيتون را مي بينيد. و يا انسانهايي در اين دوره به تصوير كشيده مي شد كه شكل نيمه انساني و نيمه حيواني خاصي داشتند مانند پرياي درياي . تمامي اين موارد خصوصيات فرهنگي خاص منطقه طبيعي خود را بازگو مي كنند. مثلا در شرق و ايران از بلبل به عنوان عاشق و از گل به عنوان معشوق صحبت مي شود.
دكتر عباديان با تأكيد بر اين مطلب كه طبيعت و يا پديده هاي طبيعي مسخ هنري مي شوند اظهار داشت: اين پديده را ما در هنر يونان نمي بينيم. ما در استتيك يونان تا قرن دوم بعد از رنسانس موردي از تحليل زيبايي طبيعت نداريم . باز هم در آثار ارسطو اين اشاره را مي بينيم كه يكي از خواص پريا تقليد انسان از طبيعت است. البته اين تقليد از طبيعت در اصل طبيعت نيست بلكه يك صحنه تراژيك است. وقتي در بوطيقاي ارسطو صحبت از طبيعت مي شود اين لحاظ را مد نظر دارند.
استاد فلسفه دانشگكاه علامه طباطبايي در پايان گفت: پديده طبيعت را ما ديگر در دوران فرهنگ يوناني به عنوان يك معناي محض بدوي سراغ نداريم.