به گزارش خبرنگار فرهنگي "مهر" دكتر بهشتي گفت : من در رشته فلسفه تحصيل كرده ام ، بنابراين ، از منظر فلسفي به موضوع اين سمپوزيوم نگاه مي كنم . اين مسئله، مسئله اي است كه بسياري از جوامع به ويژه جوامع غيرغربي كه پديده مدرنيزاسيون در بستر فرهنگي آنها پديد نيامده - با آن روبه رو هستند .
درباره ماهيت و تاريخچه مدرنيته بحث هاي مختلفي ، از منظرهاي متفاوت صورت گرفته است . از منظر فلسفي ، آغاز آن را به رنسانس و دوران روشنگري نسبت مي دهند و آن را با عقلگرايي ( rationalism) برابر مي دانند ، از منظر سياسي تشكيل كشورهاي ملي و انقلاب كشور فرانسه ، از منظر اقتصادي صنعتي شدن، و از منظر روان شناسي دوران روان كاوي را شروع مدرنيته تلقي كرده اند .
دكتر بهشتي در ادامه متذكر شد كه : غرض بنده اين نيست كه در اين فرصت كوتاه به اين نظريه ها بپردازم . قدر مسلم اين است كه با مدرنيزاسيون تحول شگرفي در رابطه ميان انسان با طبيعت ، ورابطه انسان با خداوند به وجود آمده است .
وي درباره مسئله سنت گفت : در باب مسئله سنت هم، نياز به بازشناسي و نسبت آن با مدرنيزاسيون وجود دارد . در اين قسمت بايد به اين مسائل پرداخت كه آيا نسبت ميان سنت و مدرنيزاسيون تقابل است يا تعارض ؟ آيا ميان اين دو همزيستي وجود دارد يا فراتر از همزيستي ، نياز به داد ستد ميان آن دو و سنتزهايي ميان آنها داريم ؟
وي ادامه داد : جوامعي كه با پديده مدرنيزاسيون رو به رو شدند، هر يك تعريف ها و تجربه هاي متفاوتي با آن داشتند . آن چه در اين ميان مي تواند مورد توجه قرار بگيرد اين است كه اين جوامع مي توانند تجربه هاي مختلفي را كه در اين رهگذر كسب كرده اند با يكديگر مبادله كنند .
وي در پايان سخنان خود گفت : تفاوت فرهنگي ميان جوامع ، گفت و گوي تمدنها را در جهان امروز به عنوان يك ضرورت مطرح ساخته است . گفت و گوي تمدنها در وجه نخست يك مسئله عميق انساني، فكري، و فرهنگي است . پيشنهادي كه مي خواهم در اين جا مطرح كنم اين است كه مجموعه ها، كميسيونهايي به وجود آيد كه اين آشنايي ها را به شناخت عميق تر فرهنگ ها و تمدنها تبديل كند . من به سهم خود در اين باره اظهار آمادگي مي كنم ، اميدوارم در طرف ژاپني هم اين اشتياق وجود داشته باشد .