به گزارش خبرنگار مهر، ناصرالدین پروین، پژوهشگر تاریخ مطبوعات ایران، سال های بسیاری را به همنشینی و دوستی با محمدعلی جمال زاده گذرانده است. این محقق در کتاب پیش رو، برداشت های خود را بدون پرده پوشی از شخصیت و افکار جمال زاده، نوشته است. پروین، در این کتاب هم از سلوک انسانی و خوبی های جمال زاده سخن گفته و هم از تناقض های بسیارش در اندیشه و گفتار. این تناقض ها به ویژه در مورد تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران و ایرانیان هستند.
کتاب «جمال زاده، خاطره، برداشت، اسناد» دارای ۳ بخش اصلی است. بخش اول آن، خاطره های پروین از جمال زاده را شامل می شود و مولف، خاطرات، دیده ها و شنیده هایش را بدون ممیزی و تعارف در آن درج کرده است. بخش دوم، برداشت های نویسنده کتاب از روزنامه نگاری جمال زاده را در بر می گیرد. از جمله مطالب این بخش کتاب، می توان به مقالات «جمال زاده روزنامه نگار» و «جمال زاده مبتکر طرح مسئله شطرنج در مطبوعات فارسی» اشاره کرد. بخش سوم کتاب نیز سندهایی را شامل می شود که جمال زاده به طور شخصی به ناصرالدین پروین سپرده است.
افرادی که تصویرشان روی جلد کتاب درج شده، به ترتیب از راست عبارت اند از محمدعلی جمال زاده، اسماعیل بختیاری اسفندیاری (عموی ثریا همسر دوم محمدرضا پهلوی) و غلامرضا داروگر. این عکس در سال ۱۹۲۶ در برلین گرفته شده است.
بخش سوم کتاب، «در میان نامه ها» نام دارد که مطالب آن به ترتیب زیر هستند:
نامه امیری فیروزکوهی به جمال زاده، نامه سیدحسن تقی زاده به جمال زاده، نامه فریدون تنکابنی به جمال زاده، نامه حسام الدین دولت آبادی به جمال زاده، نامه قمر دولت آبادی به جمال زاده، نامه عباس زریاب خویی به جمال زاده، دو نامه از احسان طبری به جمال زاده، نامه هوشنگ مرادی کرمانی به جمال زاده، نامه محمد مکری به جمال زاده، نامه زین العابدین موتمن به جمال زاده، نامه دیگری از زین العابدین موتمن به جمال زاده، نامه ولادیمیر مینورسکی به جمال زاده، نامه مجتبی مینوی به جمال زاده و نامه پرویز خانلری به جمال زاده.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
در همان حال بد و سیلی به صورت نواختن ها، یک روز که نزد جمال زاده رفته بودم، پرحرفی های همیشگی را کوتاه کرد. گفت: «چایی می خوری.» گفتم که اگر شما می خورید من هم می خورم. شیرینی هم آورد. بیسکویت های بی رمق همیشگی نبود. خوشمزه و پربرکت بودند. خوردیم. چشم در چشم من دوخت و پرسید: «مغازه خانمت چی شد؟ چرا بست؟» گفتم: «اوضاع اقتصادی خراب شده، کرایه اش هم بالا بود.» با هیجان مچ دستم را گرفت. باز پرسید: «خودت هم که لابد هنوز بیکاری؟» چیزی نگفتم. رنگ رخساره خبر می داد از سرّ ضمیر. پس از اندکی سکوت گفت: «ناصر جان! اگر کمکی می توانم بکنم بگو.» به تاثری افتادم که نگو و نپرس. این اواخر، شاهد کناره گیری دوستان و آشنایان و پرهیز آشکار هموطنان بودم. مشابه کار جمال زاده را چندی بعد از یک همسایه سوییسی ده محل اقامتم دیدم و به هر دو _ جمال زاده و آن سوییسی _ به دروغ گفتم که هیچ نیازی ندارم! اگر چه هر دو صادق بودند و در اوج انسانیت، تربیت و منش من اجازه آری گفتن به این گونه پیشنهادهای مادی را نمی داد...
این کتاب با ۲۰۰ صفحه مصور، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۱۲ هزار تومان منتشر شده است.