مجله مهر- احسان سالمی: «هیچ آدابی و ترتیبی مجو، هرچه میخواهد دل تنگت بگو»، این یکی از ابیات مثنوی معروف موسی و شبان است که سالها به عنوان یکی از درسهای کتاب ادبیات دوره دبیرستان تدریس میشد؛ اما این بار علاوه بر تدریس عامل الهام گیری نیز شده است تا طنزپردازی جوان، با بهرهگیری از ایده آن به سراغ خلق «چوپان معاصر» و درد و دلهای امروزی اش برود.
رضا احسانپور همان نویسنده و طنزپرداز جوان است که با بهرهگیری از این سروده مولانا، به سراغ دغدغههای انسانی خود رفته است تا بتواند آنها را با زبانی ساده و بیآلایش و در شکلی موجز و جذاب بیان کند که ماحصل آن، کتابی ۷۲ صفحهای از مناجاتهایی دلنشین و خواندنی است که «چوپان معاصر» نام گرفته است.
چوپان معاصر، صرفاً اثری طنز نیست، بلکه نویسنده در هر کدام از ۲۰۰ مناجات آمده در این کتاب، بر روی یکی از موضوعات مهم و ارزشی دست گذاشته است و با استفاده از زبان مبالغهآمیز طنز توانسته توجه مخاطبش را به این موضوعات به ظاهر ساده ولی در باطن بسیار عمیق و مهم، جلب کند.
استفاده از کاریکاتورهای خلاقانه در کنار برخی از مناجاتها، در کنار شیوه منحصر به فرد نویسنده در استفاده از هنر بازی با کلمات و استفاده از واژگان در معانی و کاربردهای مختلف، باعث شده تا این کتاب تبدیل به اثری دوست داشتنی در حوزه طنز معاصر شود.
احسانپورِ طنزپرداز که در این چند وقت گذشته به طور کاملا معقول و با متانت جا پای بزرگان ادبیات طنز کشورمان گذاشته است، موفق شده در این اثر با استفاده از زبانی امروزی و عامهپسند، به راحتی با خدای خود درد دل کند و به مخاطبش نشان داده که میشود خیلی ساده حرفهای زیادی را به او گفت.
«چوپان معاصر» نکات مثبت دیگری نیز دارد که از جمله مهمترین آنها استفاده ناشر از کاغد کاهی برای انتشار این کتاب است که باعث شده در روزهایی که قیمت کتاب به صورت تصاعدی در حال افزایش است، این اثر با قیمت ۳۵۰۰ تومان روانه بازار شود.
قیمت خوب کتاب و البته تبلیغات خوب و حسابشدهای که برای آن در فضای مجازی انجام شد باعث شد تا این اثر، پرفروشترین کتاب انتشارات سروش در نمایشگاه کتاب امسال باشد.
با توجه به اینکه در این کتاب عنوان بندی هربخش با یک شماره انجام شده است، ما تصمیم گرفتیم از میان ۲۰۰ مناجات موجود در کتاب، هر ۵۰ مناجات را به صورت فصلی جداگانه در نظر بگیریم و بخشهای خواندنی کتاب را انتخاب کنیم تا با هم بخوانیم:
پرده اول: چهرهی ماندگار بندگی
۰۰۷
خدایا!
همیشه حق با توست
نه با مشتری
۰۰۹
خدایا!
تا سه میشمارم،
کمک کن!
۰۲۰
خدایا!
کاش مثل «میتی کومان»
یک علامت مامور مخصوص حاکم بزرگ
به ما میدادی!
۰۲۱
خدایا!
ما میآییم بهشت،
حوریها را فیلتر نکنی؟!
۰۴۰
خدایا!
به من قدرتی عطا کن
که قدرتمند نشوم
۰۴۱
خدایا!
هنر یعنی
وقتی نمیشود
و نمیتوانیم بگوییم «خدا را شکر»
بگوییم «خدا را شکر»...
و من هنرمندم!
۰۴۲
خدایا!
ممنونم که اسمت دواست و ذکرت شفا
استامینوفن کیلویی چند؟!
۰۴۷
خدایا!
یعنی حتی یک عکس لو رفته هم
از تو نیست
که یواشکی ببینمت؟
پرده دوم: قرن بیست و یکم و چاهی برای درد دل۰۸۰
خدایا!
امشب چیز خاصی برای گفتن ندارم
زیر همان مناجاتهای دیشب
یک «ایضاً» بنویس!
۰۸۴
خدایا!
این همه لایک توی کیسهی من ریختی
شرمندهام که آنها را خرج همه کردهام
الّا تو
۰۹۱
خدایا!
همهی لایکهای دنیا مال تو،
هرچی دیسلایکِ تو دنیا مال من
۰۹۷
خدایا!
گلویم دارد از بغض میترکد
نه این طرفها آپاراتی هست
نه گلوی زاپاس دارم!
به دادم برس
۰۹۹
خدایا!
در قرن بیست و یکم
چاه از کجا گیر بیاورم
برای درد دل کردن؟
پرده سوم: تو خوبتر از آنی که مرا تنها بگذاری
۱۰۲
خدایا!
مرا به خاطر
همهی مورچههایی که کشتهام
ببخش
۱۴۴
خدایا!
به یک نفر میگویند: «یک دروغ بگو»
میگوید: «خدا نمیبخشد»
۱۴۷
خدایا!
توی «اِنّا لِله و اِنّا اِلیهِ راجعون»
«اِلیهِ راجعون» یعنی پیش خودت؛ درست است؟
پیش خودت که جهنم نمیشود! میشود؟
پرده چهارم: از خودم شرمم میشود
۱۵۶
خدایا!
من مثل آن بتپرست نیستم
که اگر تو را نداشته باشم
خدای سنگ و چوبی داشته باشم
من اگر تو را نداشته باشم، چیزی ندارم