سعيد قطبيزاده، منتقد سينما، ضمن بيان اين مطلب در گفتگو با خبرنگار سينمايي "مهر" در مورد مرگآگاهي شخصيتهاي فيلم "يك بوس كوچولو" گفت: "اين فيلم و دو اثر قبلي فرمانآرا نگاهي به مرگ و مرگآگاهي دارد و تم مورد علاقه و دغدغه كارگردان محسوب ميشود. شيوه فيلمسازي فرمانآرا شبيه وبلاگنويسي است كه اگر بخواهم و نمونه خارجي آن را مثال بزنم ميتوانم به ناني مورتي اشاره كنم. فيلمساز نميخواهد سيستم حرفهاي در كارش داشته باشد و بيشتر دلي و حسي كار ميكند و داستان و شخصيتهاي فيلمهايش از دل زندگي خصوصياش ريشه ميگيرد. خود فرمانآرا در دوران پيري قرار دارد و فكر و خيال مرگ را در سه اثر آخرش روايت ميكند."
اين منتقد افزود: "لحن روايي فيلم يكپارچه نيست و اساسا مشكل سينماي فرمانآرا از همين جا آغاز ميشود. تلفيق واقعيت و رويا منسجم و منطقي نيست و روياهاي فيلم با همان نشانههايي روايت ميشود كه صحنههاي واقعي. اين روايت يك شكل باعث ميشود توجه مخاطب به فيلم آنچنان معطوف نشود. اگر مقايسهاي بين صحنههاي روياي "يك بوس كوچولو" و رؤياهاي آثار برگمان و بونوئل داشته باشيم متوجه تخت و سرراست بودن آنها و نداشتن هيچ پيچ و خمي ميشويم."
وي در ادامه افزود: "مهمترين ويژگي "يك بوس كوچولو" مربوط به بازيهاي آن است و از نظر هدايت بازيگران فرمانآرا يك شيوه روانكاوانه به كار ميبرد كه به خوبي هم جواب ميدهد و نمونه آن بازهاي خوبي است كه فرمانآرا از بازيگران تقريبا از دور خارج شدهاي نظير فخري خوروش و جمشيد مشايخي ميگيرد."