به گزارش خبرنگار مهر، کارشناسان بازار کار عقیده دارند به همان میزان که فضای اشتغال کشور دچار تحولات اساسی نسبت به دهه های گذشته شده به همان میزان نیز دچار آسیبهای جدید شده است.
یکی از مسائل این است که امروزه نام و جایگاه اجتماعی شغل تقریبا برای بیشتر کارجویان جوان کشور حائز اهمیت است و این مسئله جزو مهمترین اولویتها و مواردی است که باعث می شود تا آنها انگیزه پیدا کنند، به دنبال یک فرصت شغلی در بازار کار بروند و یا همچنان بیکار بمانند.
اینکه ذائقه بازار کار کشور عوض شده و کارجویان امروز پیچیده تر از کارجویان و جوانان دیروز کشور هستند؛ موضوعی کاملا درست است که نه تنها در ایران، بلکه در تمامی بازارهای کار دنیا وجود دارد. کارشناسان می گویند جوانان جویای نامند و یکی از مواردی که این مسئله را درباره آن به صورت جدی پیگیری می کنند، اشتغال است.
اسم شغل از خود شغل مهم تر است!
البته به نظر کارشناسان بازار کار، اینکه جوانان به دنبال مشاغل بهتری باشند، شغل از جایگاه اجتماعی بالاتری برخوردار باشد و افراد تمایل داشته باشند که در مشاغل کلیدی تر کشور به فعالیت بپردازند قابل پذیرش است، چون این میل در انسان به صورت ذاتی وجود دارد اما درباره بازار امروز کار کشور این تحلیل می شود که کارجویان ایرانی اغلب کمی بیشتر از میزان لازم به دنبال نام شغل هستند و این مسئله باعث شده تا گرایش به فعالیت در برخی حرفه ها بسیار بالا و در برخی مشاغل، بسیار پایین باشد.
به صورت کلی، در بازار فعلی کار ایران درس خواندن نتوانست برای جوانان اشتغال به همراه بیاورد و امروز جمعیت بیکاران تحصیل کرده کشور بیش از یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر است. تعجب برانگیز اینکه با وجود بروز بحران بیکاری برای افراد دارای تحصیلات عالی، روند پذیرش دانشجو در دانشگاهها همچنان ادامه دارد و دانشگاهها برای ترغیب جوانان به درس خواندن مسابقه گذاشته اند!
در سال گذشته وزیر کار اعلام کرد با وجود بالا بودن نرخ بیکاری و طولانی بودن صف بیکاری، ۲ میلیون شغل در کشور داریم که کسی حاضر به انجام آنها نیست. البته ربیعی نگفت که این مشاغل دارای چه کیفیتی و در چه بخشهایی هستند اما طرح اینگونه مسائل باعث شکل گیری ایده شیک سازی نام مشاغل شد که توسط رئیس جمهور مطرح و به وزیر کار نیز دستور داد تا این مسئله را پیگیری و به وی گزارش کند.
هرچند دیگر پس از آن حرفی از این موضوع زده نشد و وزیر کار نیز گزارشی در رسانه ها ارائه نکرد اما کارشناسان می گویند ایده رئیس جمهور درباره شیک سازی نام مشاغل از نگاه فرهنگی به بازار کار و تغییر دیدگاه جامعه به شغل درست است اما نمی تواند تاثیری در اشتغال زایی و کاهش نرخ بیکاری که مسئله اول بسیاری از جوانان است، داشته باشد.
نمودار صعود نرخ بیکاری جوانان تحصیل کرده در یک دوره ۲۵ ساله
وزارت کار نموداری از روند بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی در فاصله سال های ۶۵ تا ۹۰ که آخرین سرشماری رسمی کشور انجام شده ارائه کرده که طی آن رشد صعودی بیکاری افراد دارای تحصیلات عالی مشخص شده است. با وجود اینکه تا سال ۷۵، تحصیلات می توانست برای افراد فرصت های بهتری برای اشتغال فراهم کند، اما این روند از سال ۷۵ به بعد برعکس شده و به شدت بر نرخ بیکاری کارجویان دارای تحصیلات دانشگاهی کشور افزوده شد.
در نقطه مقابل افزایش صعودی و شدید نرخ بیکاری جوانان تحصیل کرده دانشگاهی، افت معنادار نرخ مشارکت اقتصادی در بین جمعیت دارای تحصیلات عالی کشور است. با وجود صرف هزینه های مالی و اتلاف عمر جوانان تحصیل کرده، اما نمودار نشان می دهد که نه تنها تمایل افراد تحصیل کرده به حضور در اجتماعی و انجام فعالیت های اقتصادی بیشتر نشده، بلکه این روند به صورت ادامه دار در فاصله سال های ۶۵ تا ۹۰ کاهشی بوده است.
کارشناسان بازار کار می گویند افت مشارکت اقتصادی تحصیل کرده ها به معنای تمایل آنها به خانه نشینی، عدم فعالیت اقتصادی و جستجوی راه های آسان برای کسب درآمد است، همچنین برخی دیگر از کارشناسان نیز به وجود آمدن این شرایط را که افراد چند سال از عمر خود را صرف درس خواندن کنند و سپس راهی منازل شوند را شرایط نامناسب اقتصادی کشور، دلسرد شدن از جستجوی شغل مناسب و همچنین آماده نبودن بازار کار برای پذیرش تقاضاهای شغلی کارجویان تعبیر می کنند.
نمودار کاهش تمایل تحصیل کرده ها به فعالیت اقتصادی
اغلب کارشناسان بر این باورند که مسائل امروز بازار کار کشور، افت نرخ مشارکت اقتصادی و بی انگیزه شدن جوانان برای تلاش و فعالیت اقتصادی؛ با اقدامات کوچک و غیرمستقیمی مانند شیک سازی مشاغل حل نخواهد شد و بیکاری جوانان به ویژه فارغ التحصیلان دارای پیچیدگی ها و معضلات به مراتب بالاتری از تغییر نام مشاغل به امید ایجاد انگیزه در افراد برای پذیرش تصدی های شغلی است.
دولت باید تلاش کند با ایجاد فضاهای جدید کسب و کار، ایجاد تحرک در صنایع تعطیل شده و ظرفیت های خالی مانده بنگاه ها، تثبیت فضای اقتصادی و حرکاتی از این دست به سمت حل مشکل بیکاری حرکت کند.
علیرضا حیدری در گفتگو با مهر درباره ایده شیک سازی مشاغل با هدف تحریک تمایل کارجویان به پذیرش تصدی های بدون استفاده شغلی که توسط رئیس جمهور ارائه شده بود گفت: این بحث ها درباره بازار کار کشور، فرهنگی است و نگاه متفاوتی را به نمایش می گذارد.
شیک سازی مشاغل مسئله بازار کار نیست
این کارشناس بازار کار اظهارداشت: مسئله این است که با تغییر واژه ها و جابه جایی اسامی شغل نمی توان ماهیت آن را نیز تغییر داد، چون تمامی مردم آن را مس شناسند و واقعیت این است که بسیاری از افراد بیکار حاضر به انجام برخی مشاغل نیستند.
حیدری ادامه داد: نمی توان به صورت کلی، نگاه منفی بخشی از کارجویان درباره مشاغل را رد کرد چون اتفاقا در مورد بعضی از شغلها شاید بتوان با تغییر نام، امیدوار بود که گرایش به انجام آن بیشتر شود و از این طریق راهکارهایی برای استفاده از ظرفیتهای موجود برای مقابله با بیکاری جستجو کرد.
وی افزود: با این وجود، مشخص نیست که این ایده در صورت اجرا تا چه حد می تواند در بازار کار کشور موثر باشد، چون ممکن است کارجویان حتی عناوین جدید را نپذیرند و حاضر به انجام آن نباشند. واقعیت این است که بازار کار کشور امروز مسائل بسیار بزرگتری دارد.
به عقیده این کارشناس بازار کار، اولین چیزی که نتوانستیم درست کنیم، این است که خود شغل و کار کردن باید واجد ارزش باشد و دولت باید بر روی تقویت این مولفه فرهنگی کار کند.
وی خاطرنشان کرد: متاسفانه امروز به اشکال مختلف صحبت از درآمدهای میلیاردی و ثروت در کشور می شود که کار در آن نقشی ندارد.
حیدری تاکید کرد: کار شرفتمندانه در کشور تبلیغ نمی شود و فرهنگ کار مطرح نیست؛ بنابراین در چنین فضایی ممکن است درصدی از کارجویان به این فکر بیافتند که اساسا انجام برخی مشاغل در شان آنها نیست و برای اشتغالشان باید فرصت های بهتری فراهم باشد.
۱۰ دلیل بحرانی شدن بازار کار تحصیل کردهها
۱- جمعیت دارای تحصیلات عالی بعد از انقلاب ۱۴ برابر شد که این میزان برای مردان حدود ۱۰ برابر و برای زنان ۲۳ برابر است؛ اما ظرفیت های بازار کار به عقیده کارشناسان اقتصادی و بازار کار نه تنها پیشرفت چندانی برای پذیرش سیل متقاضیان کار نداشته، بلکه در مواردی پس رفت نیز داشته است.
۲- جامعه برای جستجوی بهتر کار از سطح تحصیلات کاردانی در دهه ۶۰ به سمت تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد در دهه ۹۰ حرکت کرده است. این مسئله علاوه بر اینکه سطح توقعات جامعه از کار و اشتغال را تغییر می دهد، شاغل شدن افراد را پیچیده تر می کند که خود دلیلی بر بروز بحران بیکاری برای فارغ التحصیلان است.
۳- طی یکی دو دهه گرایش شدیدی به برخی رشته ها مانند بازرگانی، حقوق، مهندسی، رشته های گروه بهداشت و پزشکی، کشاورزی، کامپیوتر، دامپزشکی، علوم تربیتی و... شکل گرفت که نتیجه آن انباشت تقاضا برای کار برای فارغ التحصیلان این رشته ها، دشوارتر شدن ورود به بازار کار و در نتیجه دامن زدن به بیکاری کارجویان جوان است.
۴- آمارها نشان می دهد تمایل به تحصیل در برخی از این رشته ها به صورت تصاعدی و چشمگیر افزایش یافته است. به عنوان نمونه متقاضیان تحصیل در رشته های گروه بهداشت و پزشکی ۱۷ برابر شده، اما آیا بازار کار برای همه این افراد جا دارد؟
۵- با وجود بی میلی بیشتر فارغ التحصیلان به تحصیل در برخی رشته ها مانند زیرگروه های خدماتی، اما نرخ بیکاری افراد فارغ التحصیل در این رشته ها از سال ۶۵ تا ۹۰ کاهش یافته و در سال های گذشته این رشته ها از بازار کار بهتری برخوردار شده اند. بنابراین نامتوازن بودن تحصیل در رشته های مختلف نیز دلیلی بر مسئله دار شدن اشتغال کارجویان درس خوانده است.
۶- برخی گروه های تحصیلی مانند کشاورزی، دامپزشکی و علوم تربیتی دارای بالاترین درصد از بیکاران هستند که دلایل گوناگونی دارد. اساسا در ایران، هیچگونه پایش و تحقیقی از وضعیت بازار کار رشته های دانشگاهی توسط دولت و یا خود دانشگاه ها صورت نمی گیرد و افراد بدون هرگونه اطلاعی از بازار کار آینده رشته های تحصیلی، وارد دانشگاه ها می شوند. متاسفانه در حال حاضر، هیچگونه بانک اطلاعاتی قابل اعتنایی از وضعیت بازار کار، نیازها، وضعیت جذب دانشجو، آینده شغلی کارجویان و اطلاعات مهم و کلیدی از این دست وجود ندارد و انتخاب ها باید با چشمانی بسته انجام شود.
۷- رشته های تحصیلی دانشگاهی توسط خود جوانان نیز اغلب بر اساس نیازسنجی بازار کار صورت نمی گیرد و افراد بر اساس پارامترهای دیگری مانند علاقه شخصی، رشته دانشگاهی انتخاب می کنند. این مسئله باعث می شود درصد قابل توجهی از کارجویان در زمان جستجو برای شغل، با مشکلات جدی مواجه شوند؛ هرچند علاقه و گرایش به رشته تحصیلی باعث ایجاد انگیزه در افراد برای تحصیلات می شود و بدون علاقه کاری پیش نمی رود ولی در شرایط فعلی بازار کار، باید تلفیقی از علاقه و بازار کار رشته ها را دنبال کرد.
۸- به دلایل نامعلوم نرخ مشارکت اقتصادی افراد دارای تحصیلات عالی از ۶۸.۹ درصد در سال ۶۵ به ۴۸ درصد در سال ۹۰ کاهش یافته که معنای آن سرگشتگی و بی برنامگی درصد قابل توجهی از افراد تحصیل کرده درباره آینده خود است.
۹- بیکاری افراد دارای تحصیلات عالی در فاصله سال های ۶۵ تا ۹۰ به میزان ۴ برابر شده است؛ با این حال دانشگاه ها همچنان به روند جذب دانشجو ادامه می دهند و صف متقاضیان ورود به دانشگاه هم برقرار است. همچنین شاید زمان آن رسیده باشد که بخش قابل توجهی از تحصیلات پس از دیپلم متوسطه به سمت رشته های فنی و مهارت آموزی سوق پیدا کند.
۱۰- اگر قرار است دانشگاه ها به روال رقابتی جذب دانشجو ادامه دهند، یکی هم باید برای بازار کار فارغ التحصیلان دانشگاه ها، برنامه ریزی کند به نحوی که یا پذیرش میلیونی دانشجو تا چند سال متوقف شود و یا اینکه فرصت های جدید شغلی برای ورود افراد به بازار کار فراهم شود.