به گزارش خبرگزاری مهر، اقبال صلاحالدین نوه دختری علامه محمد اقبال لاهوری که به مناسبت همایش بزرگداشت وی در ایران به سر می برد در سخنانی با بیان اینكه علامه اقبال در زمانی میزیست كه مسلمانان شبه قاره با زوال مواجه بودند، اظهار داشت: وقتی ایشان برای تحصیل به انگلستان رفت و پیشرفت غرب را دید بیش از گذشته از ركود و عقبماندگی مسلمانان غمگین و آشفته شد. او میدید كه جامعه اسلامی به طور كلی دچار نوعی زوال و ركود شده است و ملت مسلمان مانند ملتی مرده روح خود را از دست دادهاند. اقبال به این فكر افتاد كه باید به احیای جامعه اسلامی اقدام كند.
وی ادامه داد: از این نظر شعر و اندیشه اقبال واجد نوعی جرأت و جسارت است برای این حركت و احیاگری و كسی هم كه میخواهد آثار او را بخواند و درك كند یا به دیگران درس بدهد باید چنین جرأت و جسارتی داشته باشد.
به گفته نوه دختری علامه اقبال لاهوری، این روشنفكر و ادیب پاكستانی میخواست ملت مرده خود را زنده كند و به همین دلیل «فلسفه خودی» را بنیان نهاد. او به سوی اثبات ذات جامعه، فرهنگ و تمدن اسلامی بود.
وی توضیح داد: ذات فرهنگ و جامعه اسلامی از نظر علامه اقبال با ویژگیهای اخلاقی زنده میشود. از جمله این ویژگیهای اخلاقی كه باعث احیای جامعه و تمدن اسلامی میشود «عشق»، «فقر»، «جرأت» و «حریت» است. اقبال در این راه به نفی جمود پرداخت و میگفت خودشناسی جامعه اسلامی میتواند جمود را ریشهكن كند.
صلاحالدین با بیان اینكه اقبال قصد داشت ویژگیهای خدایی را در وجود انسانهای مسلمان بیدار كند، گفت: او در كتاب مهمی كه با عنوان «بازسازی اندیشه دینی در اسلام» نوشت نگاه آرمانی خود كه منطبق با نیازهای روز جامعه اسلامی بود ارائه داد. اما متاسفانه این كتاب در پاكستان زیاد مورد توجه قرار نگرفت.
وی افزود: در این كتاب اقبال قصد دارد با تغییر در نگرش آیات قرآن را بازتفسیر كند. او معتقد بود بازتفسیر اندیشه دینی اسلام میتواند ما را از سیطره اندیشه و گفتمان غرب نجات دهد. این كتاب افكاری از علامه اقبال را عرضه میكند كه میتواند افق فرهنگی و تمدنی اسلام را روشن كند. او با این هدف به مباحث قدیمی، صورت تازهای بخشید و عمیقا خواستار تغییر و تحول و پویایی در بستر فرهنگی جامعه اسلامی است.
نوه دختری علامه اقبال لاهوری اظهار كرد: این تحولخواهی و پویایی تا حدی باعث شد كه او به عنوان منتقد زندگی صوفیانه شناخته شود. از نظر او پیامبر اسلام(ص) وقتی در معراج به لقای الهی میرسند در یك فضای فردی و صوفیانه نمیمانند بلكه به دل جامعه بر میگردند و كاركرد اجتماعی دین را احیا میكنند. اگر به جای پیامبر یك صوفی به آن مرحله میرسید خود را از جامعه دور میساخت و از كنش فعال اجتماعی با رویكرد دینی فاصله میگرفت. بنابراین رویكرد صوفیمسلكان چندان با رسالت پیامبر همخوان نیست.
به گفته وی از نظر علامه اقبال شقه شقه شدن مسلمانان به دلیل همین گرایشهای صوفیانه و فاقد عقلانیت اجتماعی و فرهنگی بوده، عدهای به كاركرد اجتماعی دین باور نداشتند و عدهای برعكس از دین چنین كاركردی را میخواستند وهمین باعث اختلافات در بین مسلمانان شد.
اقبال صلاحالدین با بیان اینكه فرهنگ اسلامی به مسلمانان آزادی میدهد، گفت: فرهنگ اسلامی به جای اینكه جبر و استبداد بدها آزادی و آزادگی را برای جامعه به ارمغان میآورد. فرهنگ اسلامی برای جامعه حكم مسكن و داروی خوابآور ندارد، بلكه این فرهنگ مسلمانان را بر طبق آموزههای الهی برمیانگیزاند تا خلاق باشند.