به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی رمان «من از گورانی ها می ترسم»، تازهترين رمان بلقيس سليمانی، در قالب یکی از برنامه های سلسله جلسات هفت شهر قلم، دوشنبه شب ۲۵ خرداد در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در ابتدای نشست، سليماني بخشی از رمان را برای حاضرين خواند و سپس، حسن محمودی داستان نويس و روزنامهنگار، با صحبت درباره این اثر، سليمانی را نويسندهای دانست که تکليف خود و داستانها و مخاطبانش را روشن کرده است و آثارش از آن بخش از ادبيات نخبهگرا که در برابر خواندهشدن مقاومت ميکند، فاصله گرفته است.
محمودی گفت: آثار سلیمانی، به شکلی آبرومندانه در مرز ميان ادبيات نخبهگرا و عامهپسند قرار گرفته است و مخاطبان زيادی هم دارد. در دو سه فصل اول نويسنده با بردباری شخصيتها را وارد داستان می کند و آن ها را به خواننده می شناساند و دربارهشان حرف می زند و تکليف را روشن می کند که با رمانی ماجرامحور مواجه نيستيم و بعد اشارههايی به دهه شصت می شود و در نهايت مکان «گوران» به عنوان يک مکان و جغرافيای داستانی ساخته شده و شکل می گيرد. و به تقابل سنت ها در تقابل با دنيای جديد پرداخته می شود.
نویسنده مجموعه داستان «از چهل سالگی می ترسم» نقطه ضعف این رمان را نياز به برخی جابجايی ها در ترتيب روايت دانست و شاهد اين مدعا را رخداد قتلی در بخش های پايانی رمان و تغيير مسير داستان دانست.
رامبد خانلری داستان نويس، دیگر سخنران این برنامه، گفت: داستان های بلقيس سليمانی بر ۲ اصل متکی هستند، يکی جغرافيای داستانی و تاثير اقليم بر آدم های داستان و ديگری روابط انسانی و گذشته تاثيرگذار شخصيت ها. و اين ۲ اصل باعث می شود که دنيای داستان های بلقيس سليمانی مختصات مشخصی داشته باشد و از اين رو معتقدم که او يکی از بهترين نويسندگان ادبيات داستانی است و حضور نويسنده ای مثل او که دنيای داستانی خاص خودش را دارد، مغتنم است.
خانلری گفت: داستان رمان گورانی ها، داستان زوال است؛ زوال يک فرد و بعد يک خانواده و در نهايت يک جامعه. نويسنده در تصوير اين زوال، سيری از جزء به کل اتخاذ کرده است. استراتژی نويسنده در روايت اين داستان تا زمان وقوع قتل، سالم و مشخص است اما از اين نقطه، داستان دو تکه می شود که حتی تکه دوم، اولی را نفی مي کند و اين تنها نقد کلان من به اين رمان است.
سپس مصطفي عليزاده دیگر داستان نویس و منتقد این جلسه، ضمن ارائه مقدمهای درباره ساختار روان و نظرات فرويد، انواع ترس از اين منظر را دسته بندی و تعريف کرد. عليزاده گفت: وقتی راوی (فرنگيس) از گورانی ها حرف می زند و می گويد که از آن ها می ترسد، در تمام رمان، هيچ نشانه و ويژگی خاصی نمی بينيم که گورانی ها را غريب و ترسناک نشان دهد و شبيه آن آدم ها در شهرهای ديگر و حتی پايتخت هم ديده می شوند، اظهار مکرر ترس راوی از گورانی ها نوعی فرافکنی است. فرافکنی از مکانيسمهای دفاعی ناخودآگاه ذهن برای کاهش فشار روانی است.
وی با اشاره به محافظهکاری راوی داستان، ترس او از برقراری رابطه عاطفی با جنس مخالف و ترس از رابطه زناشويی و ترس از مرگ و ترس از قضاوتها و حرفهای گورانی ها، ريشه اين ترسها را در خود و در کودکی و دوران بلوغ و حتی جواني وی دانست و گفت: البته متن در برجسته ساختن نشانههايی جهت کشف و شناخت دقيق گذشته راوی و اميال سرکوبشدهاش کمی ضعف دارد. و اين ضعف در خوابهای راوی که به مثابه درگاهی برای ورود به دنيای روان او است هم ديده می شود.