ميرعابديني گفت : نويسنده زماني مي تواند از وراي توصيف واقعيت هاي روزمره به جوهره واقعيت برسد كه بتواند به گزارش واقعيت وفادار بماند . او در اين حالت به يك حقيقت اخلاقي دست مي يابد .

به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ،  حسن ميرعابديني - منتقد و مولف كتاب صد سال داستان نويسي ايران در نشست هفته كانون ادبيات در نقد مجموعه داستان " من آناكارنينا نيستم " نوشته "چيستا يثربي" گفت : اين مجموعه نشان دهنده تجربه هاي متنوع نويسنده در انتخاب نوع روايت و نثر آن است . ويژگي عمده داستانها حضور مسلط نويسنده و نگاهش است . در بسياري از داستانها با پايانهاي قطعي و بسته مواجهيم كه تاويل پذيري و حركت خود جوش داستانها را محدود مي كند.

وي  افزود: حكايت وار شدن داستان ها عارضه اي است كه حضور نويسنده بر داستانها ايجاد كرده است . داستان في النفسه متكي به خود است و همه عناصر داستان در خدمت ساختار است اما درحكايت همه چيز در خدمت نتيجه و پيام حكايت است.

ميرعابديني افزود: در داستان من آناكارنينا نيستم نويسنده از منصب معلم اخلاق بيرون آمده و داستانش را تعريف مي كند و برخلاف داستانهاي ديگر اين مجموعه گزارشي است كه تا سطح يك داستان خوب كشانده مي شود.

رضا نجفي - نويسنده و منتقد ادبيات داستاني درباره اين مجموعه ، گفت : مضامين مورد علاقه نويسنده عشق تخيل رويا و در آميختگي آن با واقعيت است. فضاي داستان ها معمولا تلفيقي از واقع گرايي و فراواقع گرايي است. نثر هم آميزه اي از نثر داستاني با نثر شاعرانه و تفزلي است كه اين شايد به شاعر بودن نويسنده بر مي گردد.

نجفي گفت : عنوان هاي اين مجموعه هوشمندانه و جذاب هستند. اغلب شخصيت ها فاقد اسم اند و مردان وزنان بدل به تيپ هايي مي شوند كه درشكل آنيما و آنيموس تجلي مي يابند. تنوع درداستان چشمگير است. اميدواريم كه اين تنوع نشانه پويايي ذهن نويسنده باشد. در داستان ها نگاه زنانه احساس مي شود و اينكه نويسنده زن است در كار نويسنده شاخص است.

به گزارش مهر ، محمد رضا گودرزي نيز ادامه جلسه با اشاره به ويژگيهاي روايت در داستان كوتاه گفت : در اين مجموعه داستان كوتاه به معناي متعارف آن و داستان خاطره را مي بينيم كه امروز از آن استقبال خوبي مي شود. 9 داستان از اين مجوعه واقع گرا هستند و 2 داستان هم حاكيت مدرن و تمثيلي و يكي از آنها متافيكشن است.

گودرزي  افزود: اين پرسش در روايت مطرح مي شود كه چه كسي وچگونه آدمي اين داستان ها را روايت مي كند . در اينجا پاسخ اين است كه نويسنده رمانتيك است و اين درمعناي هستي شناسانه رمانتي سيسم است يعني نگاهي كه علت و معلولها را به شكل حسي جستجو مي كند.