به گزارش خبرنگار تئاتر "مهر"، مفاهيم فقهي و اصول تشيع به زيبايي در قالب داستان "ملكه جنيان" كه بر اساس روايت ديني مورد بهره برداري قرار گرفته، بيان ميشود. اما ساختار داستاني نمايش بر پايه اسطورهها و قصههاي كهن ايراني به گونهاي تصوير ميشود كه تماشاگر خارج از كليشههاي مرسوم با موضوع حقانيت عاشورا مواجه ميشود.
دژاكام با بهره گيري ازعناصر رنگ، نور و ديگر نشانههاي شنيداري، چشايي و لامسه تماشاگر خود را در فضايي توحيدي قرار ميدهد. وي در اين باره معتقد است : "كارگردان تنها با حس بينايي و تعقل تماشاگر سر و كار ندارد، بلكه ميتواند از حس چشايي و لامسه تماشاگر هم براي درك عقلاني نمايش بهره گيرد."
بنابراين ما (تماشاگر) در پايان اين اجرا زماني كه صحبت از تشنگي ميشود و آب از انگشتان يكي از بازيگران ميچكد، با ليوانهاي سرشار از آب كه به ما تعارف ميشود، مواجهيم.
واقعه كربلا و عاشورا اين بار در قالب تكراري خود براي ما روايت نميشود و ما با داستاني كه بارها و بارها شنيدهايم مواجه نيستيم، بلكه با اشارههاي غيرمستقيم صحبت از شخصي ميشود كه در ناخودآگاه ما الگوي آن قهرمان كربلا است و در دل داستان جنيان صحبت از واقعهاي ميشود كه عمق حزن و اندوه آن تنها با واقعه كربلا برابري ميكند.
بدعهدي و پيمان شكني موضوعي است كه مدام در ديالوگها و صحنههاي نمايش تكرار ميشود، صحبت از بدعهدي پادشاهان، ايرانيان كهن، مردان، زنان، كودكان و ... است و در حالي كه ناخودآگاه تو به عنوان تماشاگر مدام در پي بدعهدي كوفيان است، اشاره مستقيمي به اين پيمانشكني نميشود، اما تو ميداني طرح اين بدعهدي براي عنوان كردن كدام عهد شكني است!
به گزارش خبرنگار تئاتر "مهر"، نور سبز و زرد، حركات نشانهاي، پر، كلاهخود شني كه از آن خون ميجوشد، آب و ... ديگر نشانهها براي نادخودآگاه يك تماشاگر ايراني نشانههاي كاملا محسوسي است. ساختار بيروني داستان مانند هزار و يكشب تمثل و روايت جذابي است از ملكه جنيان كه ميخواهد از ميان سه خواستگار خود مار زرد، ماروج و سعدان، يك نفر را براي همسري خود انتخاب كند تا پادشاه جنيان شود و براي انتخاب اين سه نفر بايد آزمونها ي سختي را پشت سر بگذارد. در پايان سعدان كه از طرف مراد خود مأموريت به اين ازدواج پيدا كرده برنده ميدان ميشود و در برابر زهر مار زرد و قدرت ماروج جاه طلب كه براي گرفتن قدرت و ثروت ملكه جنيان خواستگار او شدهاند، پيروز ميشود. زيرا براي ثروت و قدرت نيست كه به ميدان ميآيد، بلكه به امر مراد و مولاي خود و براي آزمون الهي است كه به ميدان ميآيد و نه با سلاح و قدرت بلكه با درايت و انديشه خود پيروز اين ميدان ميشود.
اين سعدان در واگويههاي خود سخن از مردمان عهدشكن و يك واقعه تلخ كه در حال رخ دادن است ميكند و در صحنههاي پاياني به طور مستقيم خبر از بريده شدن سر يك انسان بزرگ و ظلم رواشده بر انسانهاي ستمديده ميدهد و واقعه كربلا را در شكل نمادين با استفاده از نشانههاي شنيداري روايت ميكند و تماشاگر در اينجاست كه بدون تأثير لحظهاي كليشههاي رايج به لايه دروني داستان راه مييابد و با نيروي عقلاني خود به استنباط يا حسابگري دو دو تا چهار تاي ذهني در مورد داستان عاشورا ميپردازد.
اشاره به مفاهيم كلي و روز جامعه نيز در قالب مفاهيم داستان خود يكي از ويژگيهاي نمايش جديد دژاكام است كه ميتواند هر تماشاگري را با هر اعتقاداتي درگير نمايش كند، بيعدالتي، تنگنظري، قدرتخواهي، جنگطلبي و ... از جمله اين مفاهيم هستند.
سادگي شكل اجرايي مبتني بر شيوههاي مختلف نمايش ايراني به ويژه تعزيه ميتواند به موجز شدن اجرا كمك كند. همچنين زمان كوتاه نمايش كه طي60 دقيقه همه مفاهيم نمايش را به شكل دراماتيك ارائه ميكند، موجب شده نمايش به ريتم و اجراي كامل و جامع خود دست يابد.
با نگاهي به شناسنامه تئاتري امير دژاكام و مقايسه دورههاي مختلف كارهاي اين كارگردان ميتوان آثار او را به سه بخش تقسيم كرد: نمايش ديني مذهبي كه ساختارهاي مشخص اجرايي داشتند و همواره در ادامه و تكرار شكل اجرايي يكديگر بودند، نمايشهاي غيرمذهبي كه اين كارگردان در اين نوع نمايشها نيز به داستانهاي كهن و عارفانه يا به قول خود توحيدي نگاه ويژهاي داشته و همه آنها زبان نمايشي مشخصي داشتهاند و سومين بخش، دو اجراي كارگاهي اين كارگردان در سال گذشته كه بر اساس "عروسي خون" لوركا و "دايره گچي قفقازي" برشت با تكنيكي كاملا متفاوت اجرا شد.
اما "ملكه جنيان" نمايشي پخته بر اساس تجارب دژاكام است كه در آن نه تنها شكل محدود و تكراري نمايشهاي مذهبي اين كارگردان ديده نميشود، بلكه ما با ساختار نو و جديد كه شايد برگرفته از تجربههاي كارگاهي اين كارگردان در سالهاي اخير باشد، مواجه ميشويم.