پناهیان گفت: اگر خدا نخواهد، زندگی بهتر به‌دست نمی‌آید؛ چه انسان متدین باشد و چه نباشد. همه می‌دانند که همۀ بخش‌ها یا اتفاقات زندگی انسان، هیچ‌وقت در اختیار خودش قرار نمی‌گیرد.

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان که در رمضان گذشته با موضوع «تنها مسیر ـ راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» سخنرانی کرد و مورد استقبال جوانان قرار گرفت، امسال قرار است به مدت ۳۰ شب در مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین به موضوع «تنها مسیر برای زندگی بهتر» بپردازد و به سوال «چگونه یک زندگی بهتر داشته باشیم؟» پاسخ دهد.

فایل صوتی این جلسه در بالا قابل دریافت است.

در ادامه فرازهایی از هفدهمین جلسه این سخنرانی را می‌خوانید:

مرور سه رکن اول زندگیِ بهتر/ اهل عالم قبول دارند که زندگی بی‌محبت و بی‌تلاش زندگی بهتر نیست

تا اینجای بحث، سه رکن -از چهار رکن- زندگی بهتر را معرفی کردیم و-بر اساس این ارکان- گفتیم که زندگیِ بهتر، زندگی‌ای است که اولاً با عشق و علاقۀ بیشتر همراه باشد. فکر می‌کنیم که همۀ اهل عالم بتوانند سرِ این موضوع توافق کنند که زندگیِ بی‌روح، بی‌احساس و بی‌محبتِ شدید، زندگی بهتر نیست.

ثانیاً زندگی بهتر زندگی‌ای است که با سخت‌‌کوشی و فعالیت بیشتری همراه باشد، حتی با مبارزه و درگیری همراه باشد. زندگی‌ای که انسان آن را با تلاش خودش به‌دست می‌آورد، لذت‌بخش‌تر است و فکر می‌کنیم که همۀ آدم‌ها این را قبول داشته باشند. انسان گاهی با تلاش، یک چیز کمی به‌دست می‌آورد ولی برایش لذت‌بخش‌تر از چیزهای بیشتری است که دارد ولی آنها را بدون تلاش به‌دست آورده است.

ثالثاً زندگی بهتر زندگی‌ای است که انسان در تلاش برای به‌دست آوردن آنچه مورد علاقه‌اش است، تسلیم محدودیت‌هایی شود که اجتناب‌ناپذیر هستند، و تسلیم دستورهایی شود که نمی‌توان از آنها فرار کرد. حالا ممکن است این محدودیت‌ها و دستورات را فکر و فرهنگ و قانون برای ما رقم بزنند و یا دین ما برای ما رقم بزند.

دنیای بدون محدودیت شیرین نیست، همانطور که فوتبال بدون محدودیت شیرین نیست

زندگی بهتر با پذیرش محدودیت‌های درست و با درست پذیرفتن این محدودیت‌ها شکل می‌گیرد. قشنگ پذیرفتن محدودیت‌ها و زندگی کردن در میان محدودیت‌ها، برای انسان جذابیت دارد. اصلاً زندگی این دنیا بدون محدودیت‌ها شیرین نیست. فقط زندگی در بهشت است که منهای محدودیت‌ها جاذبه دارد و لذا در آنجا هرچه بخواهی بدون محدودیت در اختیار تو قرار می‌گیرد(وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‌ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُون؛ فصلت/۳۱)

کسی که زندگی را نمی‌شناسد، به اشتباه تصور می‌کند که این محدودیت‌ها باعث تلخی زندگی شده است. مثل کسی که با بازی فوتبال آشنا نبود که وقتی دید ۲۲ نفر به دنبال یک توپ می‌دوند و بر سرِ تصاحب آن با هم درگیر می‌شوند و گاهی هم خطا می‌کنند، رفت ۲۱ عدد توپ خرید و آورد وسط زمین ریخت و گفت: «دیگر دعوا نکنید، حالا هر کسی راحت با یک توپ بازی کند!». این اوج نادانی است که کسی نفهمیده باشد که اصلاً این محدودیت، رمز بازی، جزء بازی است و اصل ماجراست، و همین است که بازی را لذت‌بخش کرده است.

رکن چهارم زندگی بهتر «همراهی مقدرات الهی» است/ غیرمتدینین هم می‌دانند کارهایشان در دست خداست

حالا به رکن چهارم زندگی بهتر رسیده‌ایم. در تعریف زندگی گفتیم: زندگی تلاش و مبارزه برای رسیدن به علاقه‌های مدیریت‌شده است، و همچنین با پذیرفتن محدودیت‌هایی که در این مسیر وجود دارد که البته همۀ اینها «در بستر مقدرات الهی» است. لذا بر اساس رکن چهارم زندگی(یعنی قرار داشتن در بستر مقدرات الهی) در تعریف زندگی بهتر هم می‌گوییم: زندگی‌ای بهتر است که مقدرات الهی با آدم همراهی کند.

اگر خدا نخواهد، زندگی بهتر به‌دست نمی‌آید؛ چه انسان متدین باشد و چه نباشد. همه می‌دانند که همۀ بخش‌ها یا اتفاقات زندگی انسان، هیچ‌وقت در اختیار خودش قرار نمی‌گیرد؛ حتی اگر کسی به شانس و تصادف معتقد باشد و بگوید: «همه‌چیز تصادفی است» در اینجا باید بگوید: زندگی بهتر، زندگی‌ای است که «شانس» هم همراه انسان باشد.

رکن چهارم زندگی بهتر «همراهی مقدرات الهی» است. اگر مقدرات الهی همراهی نکند، انسان به‌خوبی می‌فهمد که مقدرات الهی دارند با او مخالفت می‌کند وبر خلاف خواست او رقم می‌خورند. از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: شما که این‌قدر به خدا معتقد هستید، به ما بگویید که این اعتقاد خودتان به خدا را از کجا به‌دست آورده‌اید؟ حضرت فرمود: «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ» (نهج‌البلاغه/حکمت۲۵۰) یعنی من خدا را به آن لحظاتی شناختم که همه‌چیز را مرتب کرده بودم تا کار درست در بیاید، اما کارهایم به‌هم ریخت، لذا فهمیدم که تدبیر امور در دست کس دیگری است و خدا را این‌گونه شناختم(إِنَّ رَجُلًا قَامَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا ذَا عَرَفْتَ رَبَّكَ قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهَمِّ لَمَّا هَمَمْتُ فَحِيلَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِي، عَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي؛ توحید صدوق/۲۸۸)

بسیاری از اوقات، خداوند در این قایم‌موشک‌بازی زندگی، خودش را به ما نشان می‌دهد و به ما می‌فهماند که «کار در دست من است!» و شما را وادار می‌کند به اینکه بگویید: «ان‌شاءالله»! بنده آدم‌های غیرمتدینی را دیده‌ام که اصلاً اعتقادات دینی در رفتارهای آنها دیده نمی‌شود ولی در لحظات مختلف زندگی بارها و بارها می‌گویند: «اگر خدا بخواهد!» در حالی که نه اهل نماز و روزه هستند و نه اهل ترک معاصی؛ اصلاً دیندار نیستند و نمی‌خواهند دیندار باشند ولی مدام می‌گویند: «اگر خدا بخواهد» چون می‌فهمند کارهایشان در دست خداست.

توجه به اینکه «زندگی ما تحت مقدرات خداست» زندگی ما را بهتر می‌کند/ زندگی، تعاملی است بین ارادۀ ما و خدا

رکن چهارم زندگی بهتر همراهی کردنِ خواست خدا و مقدرات الهی است. منتها مراقب باشید که یک‌وقت در اثر این بحثِ ما-دربارۀ نقش مقدرات الهی در زندگی انسان- کسی جبری‌مسلک نشود و نگوید: «پس ما بی‌اختیار هستیم و همۀ کارها در دست خداست!».

اینکه «کجاها اختیار در دست خودمان است؟ چه‌مقدار از کارها در دست خودمان است و چقدرش در دست خداست؟» بحث حساسی است که در روایات بر حساسیت آن تأکید شده است. بحث دربارۀ «لحظه‌های آزادی» انسان یک بحث بسیار پیچیده است. در اینجا فقط همین‌مقدار می‌توانیم بگوییم که زندگی، تعاملی است بین ارادۀ ما و ارادۀ پروردگار عالم و در نهایت هیچ چیزی از ارادۀ مطلق پروردگار عالم خارج نیست.

حتی توجه به همین موضوع که «خدا هست و بر ما قدرت دارد» خیلی از مسائل را حل می‌کند و باعث می‌شود زندگی ما بهتر شود. توجه به اینکه لااقل بخشی از زندگی ما تحت مقدرات الهی است، زندگی را بهتر می‌کند. حالا تصور کنید که اگر این مقدرات الهی با زندگی ما همراهی کند، چقدر زندگی ما بهتر می‌شود!

مرور چند آیه که ما را به موضوع مقدرات الهی توجه می‌دهد

در اینجا بخشی از آیات قرآن که این موضوع(مقدرات الهی) را به ما توجه می‌دهد، مرور می‌کنیم. می‌فرماید: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ» (آل‌عمران/۲۶) بگو خدایا! تو پادشاهی و همۀ عالم مال توست، تو پادشاهی را به هر کسی بخواهی می‌دهی و پادشاهی را از هر کسی که بخواهی می‌گیری، و تو هر کسی را که بخواهی عزیز می‌کنی و هر کسی را بخواهی ذلیل می‌کنی، همۀ خوبی‌های عالم در دست توست و تو بر هر کاری توانا هستی

سفارش شده است که در بسیاری از مواقف خاص، این آیه و آیۀ بعد را به عنوان ذکر(در دعاهای خودمان) بگوییم، گرفتاری‌ها را برطرف می‌کند و زندگی را بهتر می‌کند. البته اینها دعا یا خواستۀ ما از خدا نیست بلکه بیان اعتقاد ما محسوب می‌شود و به نوعی دردِ دل یا بیان چیزهایی است که انسان می‌فهمد.

اصلاً بخشی از دعاهای ما به درگاه خدا بیان آن چیزهایی است که ما می‌فهمیم و البته این فهم و درک ما خیلی برای خدا مهم است و خدا این فهم ما را خیلی دوست دارد. دربارۀ موسی‌بن عمران(ع) گفته شده است که ایشان «کلیم الله» است و خیلی قشنگ با خدا حرف می‌زد و خداوند هم حرف زدن موسی(ع) با خودش را دوست داشت. هم خوب حرف می‌زد و هم حرف خوب می‌زد.

در آیه بعدی می‌فرماید: «تُولِجُ الَّيْلَ فىِ النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فىِ الَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىّ‌ِ وَ تَرْزُقُ مَن تَشَاءُ بِغَيرِْ حِسَاب» (آل‌عمران/۲۷) از دل شب، روز را بیرون می‌آوری و از دل روز، شب را بیرون می‌آوری(شب را در دل روز قرار می‌دهی و روز را در دل شب قرار می‌دهی) و زنده‌ای را از دل مرده‌ای خارج می‌کنی و مرده‌ای را از دلِ زنده‌ای خارج می‌کنی و هر کسی که بخواهی، بی‌حساب به او روزی می‌دهی.

ای خدایی که بهار و زمستان می‌آوری، فرزند خوبی را از دلِ یک خانوادۀ بد بیرون می‌آوری و فرزند بدی را از دل یک خانوادۀ خوب بیرون می‌آوری. مانند فرزند نوح. یا مثل یکی از فرزندان امام صادق(ع) که موجب قتل امام کاظم(ع) شد. یا مثل نوۀ امیرالمؤمنین(ع) و فرزند محمد بن حنفیه، که نامش «حسن» بود و می‌گفت: «من نمی‌دانم که حق با علی(ع) است یا حق با معاویه است!»

ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» به ما آرامش می‌دهد و آرامش یکی از ارکان زندگی بهتر است

برای رسیدن به زندگی بهتر، باید توجه کرد به اینکه «زندگی دست خداست» این حرف ما نیست، این توصیۀ ما به همدیگر نیست، این یک ذوق و سلیقه نیست، بلکه این توصیۀ خودِ پروردگار عالم است که با تعابیر مختلف به ما می‌فرماید: «ببین که کارها دست من است؛ لااقل همین‌قدر توجه داشته باش!»

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم» ذکری است که توصیه شده است بعد از هر نماز لااقل هفت مرتبه بگوییم. این ذکر توجه ما را به قدرت خدا جلب می‌کند و به ما تذکر می‌دهد که همۀ کارها دست خداست، لذا به ما آرامش می‌دهد؛ آرامشی که یکی از ارکان زندگی بهتر است. در روایات آمده است، همین‌که بنده‌ای-بعد از دعا- این ذکر را می‌گوید: «مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» خداوند متعال به ملائکۀ می‌فرماید حوائج بندۀ مرا برآورده کنید، چون او فهمید که کارها دست من است. (مَا مِنْ رَجُلٍ دَعَا فَخَتَمَ بِقَوْلِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِلَّا أُجِيبَتْ حَاجَتُهُ؛ ثواب الاعمال/۹)

اینقدر سرگرم بازی نشو، به آن کسی که تو را بازی می‌دهد توجه کن!

اینقدر دست دیگران را نبین! این‌قدر قدرت خودت را نبین! اینقدر به بازی خودت در کوچه پس‌ کوچه‌های زندگی سرگرم نشو! به بالا نگاه کن و به آن کسی که دارد تو را بازی می‌دهد توجه کن. به آن کسی که هر لحظه اراده کند، می‌تواند کلّ بازی تو را تغییر دهد، کسی که می‌تواند موانع و امکانات تو را تغییر دهد. او کارگردان صحنه است که به تو امکان انتخاب خوب یا بد می‌دهد.

روی دیگران هم زیاد حساب نکن، البته با دیگران تعامل صحیح داشته باش و از آنها به درستی استفاده کن. گاهی اوقات خداوند رزق یک مؤمن را در دست یک مؤمن دیگر قرار می‌دهد که روزی‌اش از طریق او برسد. مثلاً اینکه شما از کسی وام یا قرض می‌گیری و کار شما راه می‌افتد. این اشکالی ندارد.

درخواست کمک کردن از برادر دینی، وقتی که در تنگنا افتادی، اشکالی ندارد، اما بدان که کار در دست خداست. تدبیر کن، برنامه‌ریزی کن، منتها بدان که گاهی خدا تدبیرها و برنامه‌های تو را به‌هم می‌زند.

آمار خداوند در قرآن: «اکثر مردم نمی‌دانند من روزی‌ها را تعیین می‌کنم»

خداوند در آیۀ دیگری می‌فرماید: «إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبيراً بَصيراً» (اسراء/۳۰) خدا برای هر کسی بخواهد، رزقش را زیاد می‌کند و خدا مقدّر می‌کند(اندازه‌ها را تعیین می‌کند) که او به بندگان خودش خبیر و بصیر است.

بنده دارم شما را به موضوعی توجه می‌دهم که خداوند متعال فرموده «اکثر مردم از این موضوع غافل هستند!» این آماری است خداوند از بندگانش گرفته و می‌فرماید: «قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (سبأ/۳۶) یعنی خدا روزی‌ها را تعیین می‌کند ولی اکثر مردم-این را- نمی‌دانند! مردم با اسباب و علل درگیر می‌شوند.

همان همسری که خدا برایت مقدر کرده، نصیبت می‌شود حتی اگر پیامبر(ص) و جبرئیل برایت دعا کنند

نباید درگیر اسباب و علل بمانیم. زندگی بهتر یعنی اولاً به مقدرات الهی توجه کنیم، و ثانیاً اینکه این مقدرات به نفع ما تمام شود. در قدم اول باید توجه کنیم به اینکه زندگی ما در دست خداست. پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: اگر من دعا کنم، و حضرت جبرئیل و اسرافیل و میکاییل هم دعا کنند، برای اینکه یک همسری غیر از آن کسی که خدا مقدّر کرده نصیبت شود، دعای ما مستجاب نخواهد شد، بلکه همان همسری که خدا مقدّر کرده نصیبت خواهد شد؛ لو دَعا لک إسرافیلُ و جِبریلُ و میکائیلُ و حَمَلةُ العَرشِ و أنا فیهِم ما تَزَوَّجتَ إلاّ المرأةَ التی کُتِبَت لکَ» (میزان الحکمه/ح۱۶۵۰۰ – کنزالعمال/۵۰۱)

علاوه بر آن محدودیت‌هایی که در زندگی می‌پذیریم، باید به این مقدراتی که خدا برای ما تعیین می‌کند، نیز حواس‌مان باشد و مدام توجه کنیم. همین توجهی که به خدا پیدا می‌کنیم، غبار تکبر را از چهرۀ ما بر می‌دارد. زندگی بهتر یعنی اینکه توجه شما بیشتر باشد به اینکه قدرت لایزال الهی بر زندگی شما خیمه زده است.

ما توسط مقدرات الهی احاطه شده‌ایم؛ و در عین حال اراده و اختیار هم داریم

شما صبح که از خانه بیرون می‌آیید و تاکسی سوار می‌شوید، این تاکسی، تصادفی سر راه شما قرار نگرفته است. و همنشین‌های شما در تاکسی هم تصادفی در کنار شما قرار نگرفته است. وقتی رانندۀ تاکسی رادیو را روشن می‌کند، آن خبر یا پیامی که رادیو پخش می‌کند نیز تصادفاً به گوش شما نمی‌رسد. هیچ کدام تصادفی نیست، با هر کدام از این اتفاقات، خدا با شما کار دارد. خدا خیلی در کارهایش دقیق است ولی ما سطحی برخورد می‌کنیم.

تو این‌طوری توسط مقدرات الهی احاطه شده‌ای؛ اما در عین حال، تو اراده هم داری و اطرافیان تو هم اراده دارند ولی اگر اطرافیان تو بخواهند یک اراده‌ای به خرج بدهند که زندگی تو را به‌هم بریزند-یعنی خارج از آن برنامه‌ای که خدا برای تو دارد- خدا به آنها اجازه نمی‌دهد. همۀ این هماهنگی‌ها را خداوند در آنِ واحد دارد برای میلیاردها انسان انجام می‌دهد.

انسان‌ها در حیطۀ مقدرات الهی قرار دارند اما در عین حال اختیار و اراده هم دارند، البته نه اختیار مطلق؛ بلکه اختیار محدود و حساب‌شده دارند. هر کسی نمی‌تواند هر کاری بکند. زندگی ما صد در صد دست خودمان نیست، البته خدا به تک‌تک رفتارهای ما اهمیت می‌دهد و به عذرخواهی‌های ما هم اهمیت می‌دهد و اینها ممکن است در مقدرات ما تأثیر داشته باشد.

اگر قرآن بخوانید، قدرت خدا را بیشتر حسّ می‌کنید/ کسی که قدرت خدا را می‌بیند، برای غیر خدا قدرتی قائل نمی‌شود

اگر قرآن بخوانید، قدرت خدا را بیشتر حسّ می‌کنید، چون خداوند در قرآن، قدم به قدم از این قدرت و تسلط خودش بر حیات بشر، سخن گفته است. می‌دانید چرا حضرت امام(ره) از کسی نمی‌ترسید؟ یکی از دلایلش این بود که روزی ۱۲ مرتبه قرآن می‌خواند و کسی که قرآن بخواند، قدرت خدا را می‌بیند، لذا برای غیر خدا قدرتی قایل نمی‌شود. چنین کسی بندۀ خوبی برای خدا می‌شود.

شما به داستان حضرت موسی(ع) نگاه کنید. با اینکه فرعونیان قبل از ابتدای ولادت، دنبالش بودند که او را به قتل برسانند، ولی موسی(ع) در همان کاخ فرعون، زندگی کرد و بزرگ شد. چرا؟ چون خدا خواسته بود.

چند روایت دربارۀ تدبیرهایی که خدا برای زندگی ما انجام می‌دهد

دربارۀ قدرت خداوند و تدبیرهایی که برای زندگی ما انجام می‌دهد، روایت بسیار است. مثلاً امیرالمؤمنین(ع) در آغاز خطبۀ شریف حمام می‌فرماید: «فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ» (نهج‌البلاغه/خطبه ۱۹۳) خداوند در این دنیا برای هر کسی یک جایی تعیین کرد و برای هر کسی یک زندگی و معیشتی تعیین کرد.

پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «إذا أرادَ اللّهُ بِعَبيدٍ خَيرا رَزَقَهُمُ الرِّفقَ في مَعاشِهِم» (کنزالعمال/۵۴۵۱) وقتی خدا برای بندگان خودش خیر بخواهد، رفق در معیشت به آنها عنایت خواهد کرد. رفق به معنای آسودگی است؛ یعنی خدا زندگی آنها را سخت نمی‌کند و نمی‌گذارد درگیر باشند. و به آنها آسودگی می‌دهد که به خداپرستی خود بپردازند.

در ادامۀ روایت فوق می‌فرماید: «و إذا أرادَ بِهِم شَرّا أو قالَ غَيرَ ذلِكَ رَزَقَهُمُ الخُرقَ في مَعاشِهِم» (همان) وقتی که خدا شرّ آنها را بخواهد در زندگی به آنها حماقت می‌دهد. مثلاً اینکه گاهی انسان بیهوده پول خود را خرج می‌کند یا مثل افراد نادان خودش را بی‌جهت، دچار گرفتاری می‌کند. (اینکه خدا شرّ کسی را بخواهد یعنی خدا از آن شخص، خوشش نیاید و بخواهد او را به حال خودش رها کند)

رسول خدا(ص) در روایت دیگری از قول خداوند متعال می‌فرماید: «أيُّما عَبدٍ خَلَقتُهُ فَهَدَيتُهُ إلَى الإِيمانِ وحَسَّنتُ خُلُقَهُ و لَم أبتَلِهِ بِالبُخلِ فَإِنّي اريدُ بِهِ خَيراً» (امالی طوسی/۲۴) من هر بنده‌ای را که به او ایمان بدهم و اخلاقش را خوب کنم و بخل را از او بگیرم، یعنی خیرش را می‌خواهم. (یعنی اینها علامت‌های خوبی است که از سوی خدا به ما می‌رسد.)

قایم‌موشک، بازی عارفانه‌ای است!

این‌طور نباشد که فقط بعضی وقت‌ها قدرت خدا را در زندگی خودت ببینی و به آن توجه پیدا کنی. بلکه ان‌شاء الله به‌جایی برسی که بتوانی بگویی: «خدایا! من دارم از پشت پرده می‌بینمت!» اگر این‌طور بشود، خدا هم پرده را کنار می‌زند.

قایم‌موشک، خیلی بازی عارفانه‌ای است! چشم می‌گذاری و بعد می‌روی دنبال رفقای خودت می‌گردی. اگر رفیقت پشت پرده باشد و یک‌ذره پرده تکان بخورد، تو می‌فهمی و پرده را کنار می‌زنی و می‌بینی که آنجا ایستاده است. می‌گویی: «تو را دیدم» بعد می‌روی و او دنبال تو می‌آید. یعنی وقتی او را دیدی، حالا او به دنبال تو می‌آید.

خدا پشت پردۀ زندگی ما ایستاده است و مدام دارد پرده را تکان می‌دهد تا ما متوجه او بشویم. ولی متاسفانه ما متوجه نمی‌شویم! خدا هرچقدر این پرده را تکان می‌دهد باز هم ما نمی‌فهمیم و متوجهِ حضور او نمی‌شویم. دیگر خدا باید چه‌کار کند که ما متوجه شویم!؟ منتها اگر متوجه شوی و او را ببینی، خدا از پشت پرده بیرون می‌آید. این قاعدۀ بازی قایم‌موشک است. برای بعضی‌ها خدا از پشت پرده بیرون آمده است.

برچسب‌ها