به گزارش خبرگزاری مهر، پژوهش مذکور درباره کشف مبانی و معیارهای جرح و تضعیف راویان از دیدگاه عالمان شیعه است. روایت به عنوان بخش مهمی از منابع اصلی دین در گذر زمان دستخوش رخدادها و جریاناتی شده که بیشتر از ناحیه راویان و محدثان بوده است. وضع حدیث و نقل روایات توسط راویان ناشناخته و... همواره سبب کاهش اعتماد مخاطبان به متون گزارش شده است. عالمان شیعه در گذشته برای ارزشیابی روایات دارای مبانی ویژهای در حجیت حدیث بوده و ملاکها و معیارهایی را برای خویش ترسیم کرده بودند. بازشناسی حدیث صحیح از سقیم بیشتر با تکیه بر قرائنی بوده که به اطمینان از صدور میانجامیده است.
از دیدگاه پژوهشگر، قدما در مقام تضعیف راویان به جهات شخصی (مانند دروغ)، مذهب و عقاید (مانند غلو)، و آثار علمی (مانند متن شناسی) توجه داشتهاند. ملاکهای تضعیف راوی بر اساس مبانی عقلایی و کلامی تشیع است. مانند مبانی عقلی عدم اطمینان آوری سخن دروغگو و مبنای کلامی پرهیز از سخن غالیان. میزان و شرایط به کارگیری معیارهای تضعیف بر پایه حد هر یک از این معیارها اعم از ضعف و جرح قابل تبیین است.
این پژوهش از یک مقدمه و شش فصل با این عناوین تشکیل شده است: مفاهیم و کلیات (مفاهیم، جرح و تعدیل در شیعه، شیعه و اسناد)، مبانی جرح و تعدیل، معیارهای تضعیف در حوزه حدیث پژوهی راوی، معیارهای تضعیف در حوزه منکران امامت، معیارهای تضعیف در حوزه منحرفان از امامت (کیسانی، زیدی، ناووسی، فطحی، واقفی، غلات)، معیارهای تضعیف در حوزه رفتار و ویژگیهای ظاهری راوی.
محدوده پژوهش تا پایان سده پنجم هجری است. دو دسته از کتابهای محدثان در این دوره بررسی شده است: الف: کتابهای رجالی (رجال برقی، رجال کشّی، رجال غضائری، رجال شیخ طوسی، الفهرست شیخ طوسی، رجال نجاشی). ب: کتابهای توضیحی محدثان متقدم ( کتاب الارشاد شیخ مفید، تهذیب الاحکام و الاستبصار و الغیبه العده فی اصول الفقه شیخ طوسی، من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، المسائل الناصریات و الانتصار و رسائل سید مرتضی).
جمع بندی و نتیجه گیری پژوهشگر در پایان این چنین است: نخستین جرقه درنگ در راوی و توجه به جرح و تضعیف راویان را پیامبر خدا با بیان «ایها الناس قدکثرت علی الکذابه» شعله ور نمود و امیرالمومنین با پاسخ به پرسشهای سلیم بن قیس هلالی با تقسیم بندی چهارگانه راویان مرحله نخست چگونگی جرح و تعدیل را آغاز کردند. رجالیان متقدم در جرح و تضعیف راوی بر مبانی و اصولی تکیه کرده بودند که بخشی از این مبانی عمومی است که به صورت پیشفرضهای ثبوتی در دانش رجال و عملکرد رجالیان متقدم به چشم میخورد. بیشتر مسلمانان حجیت سنت نبوی را پذیرفتهاند و شیعیان نیز سنت ائمه را ملحق به سنت نبوی دانستهاند. رجالی نمیتواند به دنبال جرح و تعدیل راوی باشد، ولی حجیت سند را نپذیرد؛ چه اینکه راه رسیدن به سنت از روایات می گذرد.