به گزارش خبرگزاری مهر، سازمان همکاری شانگهای یکی از ساختارهایی است که با محوریت روسیه و چین در سال ۱۹۹۶ میلادی شکل گرفت و هدف ابتدایی آن خاتمه دادن به درگیری های بین این دو کشور با همسایگان شان در آسیای مرکزی بود. اما، بعدها این سازمان با پذیرش اعضای ناظر در جهت تبدیل شدن به یک اتحادیه منطقه ای قدرتمند پیش رفت. سازمان همکاری شانگهای ترکیبی از اهداف سیاسی، امنیتی و اقتصادی را به صورت همزمان دنبال کرده و مبارزه با تروریسم، جدایی طلبی و همچنین افراط گرایی را از اهداف اصلی خود می داند. در این میان، مبارزه با نفوذ غرب و ناتو در منطقه آسیای مرکزی نیز از جمله مسائل راهبردی است که کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای به آن توجه ویژه ای دارند.
در حال حاضر ایران به عنوان عضو ناظر در این سازمان حضور دارد اما انتظار می رود که این وضعیت، حالت دائم به خود بگیرد زیرا با فاصله گرفتن روسیه از اتحادیه اروپا و آمریکا، این کشور در تلاش است تا خود را به عنوان یک قدرت غیر غربی نشان دهد که مشتاق یافتن راه های جدید و طبعا یک نظم جهانی جدید است. از این روی، انتظار می رود که با برداشته شدن تحریم های سازمان ملل متحد علیه ایران، مسکو نقش پررنگ تری را به ایران در سازمان همکاری شانگهای بدهد.
این در حالی است که عضویت ایران می تواند دایره توانمندی های این کشور را در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی افزایش دهد. چرایی تغییر رفتار اخیر روسیه و چین در قبال ایران و همچنین جهت گیری آتی کشور در مواجهه با جهان چند قطبی را در گفتگو با دکتر «علی فتح الله نژاد» مورد بررسی قرار دادیم. فتح الله نژاد کارشناس شورای روابط خارجی آلمان و پژوهشگر مرکز تحقیقات توسعه همکاری های بین المللی دانشگاه آزاد بروکسل است.
روسیه از عضویت دائم ایران در سازمان شانگهای قبلا حمایت جدی نمی کرد. در واقع چین و روسیه بیم این را داشتند تا مبادا عضویت ایران که دارای سیاستهای ضد آمریکایی است این سازمان را به نوعی در تقابل با ناتو قرار دهد. اما شرایط ظاهرا عوض شده است و روسیه از عضویت ایران حمایت می کند. دلیل این امر چیست؟
در حقیقت، طی یک دهه گذشته، مسکو سیاست مغرضانه ای را در این خصوص دنبال کرده است. به دنبال قطعنامه سال ۲۰۱۰ شورای امنیت سازمان ملل متحد که منجر به تشدید تحریم های ایران شد، روسیه اعلام کرد که یکی از قوانین سازمان همکاری شانگهای (SCO) مانع از عضویت دائم اعضایی می شود که مشمول قطعنامه های شورای امنیت هستند. این موضع گیری جای تعجب داشت چرا که این خود روسیه بود که به عنوان یکی از اعضای دائم شورای امنیت به نفع اعمال این قطعنامه رای داد- قطعنامه ای که حال در جهت ممانعت از بهبود جایگاه ایران از مقام یک عضو ناظر به یک عضو دائم در سازمان همکاری شانگهای مورد استفاده قرار می گرفت.
اما اخیرا به نظر می آید که تمایل تازه ای از جانب روسیه برای حمایت آزادانه و البته محتاطانه از ایران برای تبدیل این کشور به عضو دائم سازمان همکاری شانگهای وجود دارد. این به عقیده من دو دلیل می تواند داشته باشد. یکی از آنها همانطور که شما اشاره کردید این است که یکی از اهداف اصلی سازمان همکاری شانگهای موازنه قدرت برای مقابله با تسلط غرب بر نظام جهانی است. با این حال در گذشته روسیه علیرغم مزایای آشکاری که مشارکت کامل ایران در راستای افزایش موازنه راهبردی و سیاسی قدرت با غرب خواهد داشت، از تحقق این امر خودداری می کرد. اما، حال که به دنبال بحران اوکراین شاهد تنش شدید بین روسیه و غرب هستیم – که از نتایج آن می توان به خروج روسیه از عضویت گروه جی – ۸ (هشت قدرت اقتصادی جهان) در سال ۲۰۱۴ اشاره کرد- منطق جدیدی در حال سایه انداختن بر روابط روسیه است.
علاوه بر این، چین نیز به عنوان دیگر بازیگر کلیدی سازمان همکاری شانگهای مورد هجمه چرخش سیاست های آمریکا به سمت منطقه آسیا – پاسیفیک قرار گرفته است که با رعایت حسن تعبیر، ادامه همان سیاست مهار پکن از سوی واشنگتن است.
ناگفته نماند که این دشمنی ژئوپلیتیکی غرب که در سالهای اخیر به طور همزمان علیه مسکو و پکن علم شده است، به گونه ای قابل پیش بینی راه را برای نزدیکی روابط این دو کشور هموار می کند.
به عنوان شاهد دیگری بر این ادعا می توان به برنامه فعلی چین و روسیه برای تجمیع پروژه های اقتصادی منطقه ای اشاره کرد که از آن میان می توان اتحادیه اقتصادی اوراسیا و کمربند اقتصادی راه ابریشم را نام برد که علاوه بر مزایای تجاری متقابل، که به کاهش هزینه تجارت در حوزه اوراسیا و آسیا – اروپا منجر خواهد شد، از ابعاد ژئوپلیتیک هم برخوردار است.
دلیل دوم آن است که روند گفتگو بین ایران و کشورهای ۱+۵ طی یک ماه و نیم گذشته – که البته چین و روسیه را نیز به عنوان دو قدرت بزرگ اوراسیا به پای میز مذاکره آورده بود- این حقیقت را آشکار کرد که نتیجه نهایی به نزدیکی میان ایران و آمریکا منجر خواهد شد. به این ترتیب، به نفع روسیه و چین خواهد بود که از راه اعطای عضویت دائم به ایران در سازمان همکاری شانگهای- به عنوان نهادی که به وضوح از سوی مسکو و پکن کنترل می شود- این چشم انداز را با نزدیک کردن ایران به مدار دوستی خود تغییر دهند.
وجود این دو جریان بر صحنه محاسبات ژئوپلیتیک به طور قطع بر نحوه محاسبات روسیه در پذیرش عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای تاثیر گذاشته است. به بیان دیگر، هرچه تنش بین روسیه و چین با غرب یا ناتو بیشتر می شود، روند عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای سرعت بیشتری به خود می گیرد. به طور رسمی، هنگامی که در پی اجرای توافق هسته ای ایران، تحریم های شورای امنیت برداشته شود، راه عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای باز خواهد شد.
به این ترتیب، بر حسب آنچه که گفته شد، تصمیم نهایی برای بهبود وضعیت ایران در سازمان همکاری شانگهای ماهیتی ژئوپلیتیک خواهد داشت. اگرچه انتظار می رود که در آینده شاهد بهبود روابط ژئوپلیتیک باشیم، هیچ پیش بینی قاطعی در باره واقعیت روابط آتی بین غرب - ایران یا روسیه - غرب وجود ندارد.
برخی معتقد هستند اساسا دغدغه های امنیتی ایران در حوزه خاورمیانه است و نه شرق. بر این اساس عضویت ایران در این سازمان را مناسب نمی دانند. آیا شما با این دیدگاه موافق هستید؟
تردیدی وجود ندارد که امنیت ملی ایران در درجه نخست به کشورهای همسایه محدود می شود. اما خلاصه بگویم که در عصر جهانی سازی، امنیت ملی را نمی توان از رفاه اقتصادی مجزا دانست چرا که نقصان این مورد آخر می تواند نتایج سنگینی را برای ثبات داخلی و همچنین قابلیت های کشور در حوزه سیاست خارجی به دنبال داشته باشد. از این منظر، ایران نمی تواند این به قول شما «شرق» را نادیده بگیرد و کمترین دلیل آنکه آسیا به مرکز ثقل اقتصاد جهان بدل شده است.
عضویت ایران در سازمان شانگهای چه مزیتهایی برای ما دارد؟
شکی وجود ندارد که عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای به طور بالقوه مزایای زیادی را در خود گنجانده است. با طی شدن مراحل عضویت دائم هند و پاکستان در سازمان همکاری شانگهای، این نهاد بی شک به انجمنی طراز اول در حوزه وسیع اوراسیا تبدیل می شود. به این ترتیب، ایران می تواند از این موقعیت در زمینه های مختلف چه در بعد اقتصادی و چه در بعد سیاسی بهره برداری کند. با این حال، هنوز خیلی زود است که مزایای محسوس این مسئله را پیش بینی کرد.
در هر صورت، شبهه ای نیست که روسیه و چین همواره بازیگران اصلی سازمان همکاری شانگهای باقی خواهند ماند و تصمیم گیرنده اصلی در جهت دادن به سمت و سوی این نهاد خواهند بود. از این بابت، منافع ملی آنها همچنان به طور نسبی از اولویت بیشتری برخوردار است.
برخی معتقد هستند در سیاست خارجی در حال حاضر باید نگاه به غرب را جایگزین نگاه به شرق کنیم تا منافع ما بیشتر تأمین شود. برخی نیز توازن را رویکرد مناسب سیاست خارجی می دانند. نظر شما چیست؟
به مانند دیگر کشورها، ایران نیز مکاتب فکری متنوعی را در خود جای داده است. در دولت پیشین، جریان فکری غالب به جانبداری از سیاست «گرایش به شرق» تمایل داشت. البته این طرز تفکر هم معلول حس بیگانگی ایران نسبت به غرب بود که در پی شکست دور نخست مذاکرات هسته ای با اروپا به ایران دست داد، آن هم به این دلیل که اروپا به موضع آمریکا مبنی بر لغو کامل امتیاز غنی سازی ایران رضایت داد.
در واقع، با تصور زوال قریب الوقوع آمریکا و گرایش مشهود نظم جهانی به پذیرش سیستم چند قطبی – که تا حد زیادی گمراه کننده بود- ایران در نیمه سال های ۲۰۰۰، سیاست گرایش به شرق را انتخاب کرد. علاوه بر این، در سال ۲۰۰۵ بود که ایران عضو ناظر سازمان همکاری شانگهای شد. البته دیری نپایید که ایران به بیهودگی کامل این سیاست پی برد چرا که به رغم انتظار ایران در پاسخ به فشار غرب، موازنه قدرت در شرق محقق نشد. دلیل عمده آن بود که روابط روسیه، چین و هند با ایران تا حد زیادی از رابطه نسبی آنها با آمریکا متأثر می شد.
اما در دولت فعلی، مکتب فکری که سیاست خارجی ایران به آن متکی است تفسیر بسیار متفاوتی از نحوه توزیع قدرت در سیستم بین الملل ارایه می دهد. ایران اکنون به درستی دریافته است که سیستم بین الملل هنوز تا حد زیادی تحت سیطره قدرت های غربی است. در واقع، یک نمونه بارز از قدرت تک قطبی آمریکا را می توان در توانایی واشنگتن به اعمال رژیم گسترده ای از تحریم های ضد ایرانی از سال ۲۰۰۴ به این سو جستجو کرد.
با این وجود، مشکل این مکتب فکری نیز تصویر امیدبخشی است که از روند جهانی سازی ارائه می دهد و به ویژه متکی به مفهوم نئولیبرالی است که تاثیری همه گیر و در عین حالی تدریجی دارد – تاثیری مخرب که نه تنها توسعه پایداری را به دنبال ندارد بلکه مانع از درس گرفتن از تجربیاتی است که بسیاری از کشورهای جنوب (توسعه نیافته یا در حال توسعه) طی دهه های گذشته پشت سر گذاشته اند.
در این میان، چنانچه قرار است به گونه ای معنا دار به چالش های اجتماعی – اقتصادی ایران پرداخته شود، ارائه یک تفسیر مهم و در عین حال واقع گرایانه از جهانی سازی بی نهایت ضروری می نماید.
هرچند، ناگفته نماند که در قرن ۲۱ ام نمی توان یک گرایش ژئوپلیتیک را جایگزین نوع دیگری از آن کرد. شاید بهتر آن است که به جای ائتلاف هایی از نوع آنچه که در جهان دو قطبی جنگ سرد دیده می شد، کشورهای امروزی به دنبال تشکیل ائتلافی چند گانه باشند. از این منظر و در جهانی که به شدت به سمت چند قطبی شدن پیش می رود، یک کشور می بایست به همه جوانب خود به یک میزان نگاه بیاندازد؛ حال می خواهد غرب و شرق باشد یا شمال و جنوب.
گفتگو: جواد حیران نیا-مریم خرمائی