آیت الله قرهی گفت: امام صادق (ع) می­ فرمایند: شرم نور است. خود اینکه انسان حیا و شرم داشته باشد یکی از لطف­های خدا به انسان است و در این صورت انسان باید بداند مشمول رحمت پروردگار عالم شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله قرهی نکته ای اخلاقی بیان کرده که متن آن برای علاقه مندان در پی می آید؛  

قال الصّادق(ع): «الحياءُ نُورٌ جَوهَرُهُ صَدرُ الإيمانِ وتَفْسيرُهُ التَّثَبُّتُ عِندَ كُلِّ شَيءٍ يُنْكِرُهُ التَّوحيدُ والمَعرِفَةُ» [۱]، وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل(ع) این روایت شریف را از پدر بزرگوارشان و ایشان هم از سیّد السّاجدین(ع) بیان می­ فرمایند.

حضرت می­ فرمایند: شرم نور است. خود این که انسان حیا و شرم داشته باشد، یکی از لطف­های خدا به انسان است و در این صورت انسان باید بداند مشمول رحمت پروردگار عالم شده است. امّا بی­حیائی یعنی این که انسان نعوذبالله و نستجیربالله از لطف و رحمت حضرت حقّ دور است و دلالت بر این است که شیطان بر او غلبه پیدا کرده است. برای همین است که می­فرمایند: شرم و حیاء، نوری است  «الحياءُ نُورٌ»،  که ذات و جوهر آن صدرِ ايمان است  «جَوهَرُهُ صَدرُ الإيمانِ».

اصلاً هر چیزی جوهره و اصلی دارد. مروارید را هم که گوهر می­ گویند، چون در صدف است، لایه دارد، پوشیده است و بعد معلوم می­ شود. حال، گوهر حیاء چیست؟ کسی که سینه او پر از ایمان باشد. یعنی حیائی که نور است، به واسطه ایمان است. هر چه ایمان در سینه انسان قوی­تر بود، حیاء بیشتر است و او از این نور الهی بیشتر بهره ­مند می­ شود.

معلوم می ­شود خدا این لطف، مرحمت و بزگواری یعنی حیاء را به کسانی که ایمان ندارند، نمی­دهد و در بستر ایمان است که انسان با حیاء می­شود. همان­طور که بیان فرمودند:  «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ» [۲] ،  اصلاً ایمان ندارد آن کسی که حیاء ندارد. وقتی که سینه خالی از ایمان شود، انسان بی­دین می­ شود و حیاء ندارد.

تفسیر حیاء

حال، تفسیر آن چیست؟ معنای شرم چیست؟ حضرت می­ فرمایند:  «وَ تَفْسيرُهُ التَّثَبُّتُ عِندَ كُلِّ شَيءٍ يُنْكِرُهُ التَّوحيدُ والمَعرِفَةُ» در حقیقت معنای حیاء این است: انسان در برابر هر چه با توحید و معرفت پروردگار عالم ناسازگاری دارد، خویشتنداری کند. یعنی انسان هر چیزی را که در آن معرفت نیست و با غیر توحید است، مواظبت کند، لذا خویشتنداری در برابر هر آنچه که با توحید و معرفت پروردگار عالم ناسازگاری دارد؛ یعنی انسان برسد به این که بداند هر چه پروردگار عالم گفت، باید گوش بدهد که این توحید می­ شود و در سایه معرفت به وجود می­ آید.

لذا وقتی انسان با معرفت شد؛ چون سینه پر از ایمان می­شود، با حیاء هم می­ شود. امّا اگر بی­معرفت شد، بی­ حیاء می­ شود و دیگر تمام است. برای همین است که مولی ­الموالی(ع) فرمودند:  «الحياءُ مِفتاحُ كُلِّ الخَير» [۳]، حیاء کلید هر خیری است و معلوم است بی­ حیائی هم عامل هر شرّی است.

انسان باحیاء هم در جلوتش مواظبت می­کند و هم در خلوتش. پیامبر(ص) رد می­ شدند، دیدند یک کسی برهنه نشسته است. روی خود را برگردانند و فرمودند: کسی که در تنهایی هم برهنه باشد، بی­ حیاء است. چون انسانی که حیاء دارد، حضرت حق را ناظر می­ بیند و در همه جا مواظبت می­ کند.

بعضی­ ها چیزهایی می­ گویند که ما نمی­ فهمیم. داریم که اگر انسان در بیت الخلاء موقعی که مواد زائد را تخلیه می­ کند، ببیند، پس گردن او می­ زنند. در آن­جا دعا هم دارد که می­ فرمایند بگویید:  «اللَّهُمَّ أَطْعِمْنِي طَيِّباً فِي عَافِيَةٍ وَ أَخْرِجْهُ مِنِّي خَبِيثاً فِي عَافِيَةٍ»، خدایا! به من طعام طیّب در عافیت دادی و حالا هم که خبیث خارج شد، در عافیت هستم؛ یعنی طیّب خوردم، خبیث بیرون آمد. دارد که بعضی از بزرگان حتّی در موقع استبراء هم مواظبت می­ کنند؛ یعنی این­قدر حیاءهای عجیبی دارند لذا همان­ طور که بیان شد، حیاء دلالت بر ایمان است. اگر کسی بی ­حیاء شد، دیگر راحت می­شود، حرف­های رکیک می­زند، به مردم تهمت می­زند، غیبت می­کند و اصلاً بی­دین می­ شود،   «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ».

ملاّی نراقی می­ فرمایند: خود حیاء هم مثل همه مطالب درجات دارد. اگر کسی را دیدید که خدای ناکرده می­ خواهد آبروی کسی را ببرد، بدانید خودش بی­ حیاء است. حتّی اگر کسی هم خوشحال شد که آبروی کس دیگری دارد می­رود، دچار نوعی بی ­حیائی است. لذا انسان باید قلباً مکدّر شود که چرا آبروی انسانی رفته است.

 انبیاء عظام، حضرات معصومین(ع)،  اولیاء الهی و خصّیصین حضرت حق حتّی دوست نداشتند کسی را در عذاب ببیند و دوست داشتند دشمنانشان هم هدایت شوند و تا آن لحظه آخر هم تمام تلاششان بر همین بود. لذا پیامبر(ص)  که  «رحمة للعالمین»  است آن­قدر تلاش کرد که خداوند خطاب کرد: حبیب من! بس است، تو داری خودت را به هلاکت می­اندازی که این­ها ایمان بیاورند! لذا این حضرات اصلاً دوست ندارند کسی جهنّمی شود؛ هیهات که آن­ها دوست داشتند شمر، یزید و ... جهنّمی شوند. منتها مع­الأسف انسان­ها خودشان را به این­جا می­ رسانند.

پی نوشتها:

[۱]   میزان الحکمه، حدیث: ۴۷۲۰/ مصباح الشّريعه

[۲]   الكافي، ج: ۲، ص: ۱۰۶    

[۳]   غررالحكم، ص: ۲۵۷، حدیث:۵۴۵۳