به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم «منصور بیطرف» با اشاره به نگرش متفاوت سیاستمدارن در رهایی از فقر و تولید ثروت و کارکرد متفاوت این دو نگرش در آینده اقتصادی یک کشور نوشت:
محمد سعيد يك پناهجوي سوري بود كه سال ٢٠١٤ به همراه زن و دو دختر هفت و ١٠ سالهاش سوار قايقي شد كه آنها را به همراه ١٠٠ نفر ديگر به طور قاچاق به ايتاليا ميبرد. اين قايق در ميان توفان گرفتار شد و هيچوقت به مقصد نرسيد. محمد سعيد همراه با ١٠ نفر ديگر از سرنشينان اين كشتي در دريا غرق شدند. جسد او و همسرش هرگز پيدا نشد اما دو دختر او به طور معجزهآسايي نجات پيدا كردند. سميه و نجحت اكنون در كمپ پناهندگان زندگي ميكنند و منتظر هستند تا ببينند در آينده چه سرنوشتي براي آنها رقم ميخورد. در دنيا امثال محمد سعيد زياد هستند. بنا به گزارش بانك جهاني از جمعيت ٢/٧ ميليارد نفري جهان حدود يك ميليارد نفر زير خط مطلق فقر و با درآمد ٢٥/١ دلار در روز زندگي ميكنند. اكثر اين افراد به دنبال رهايي از اين فقر هستند. دولت آنها هم نتوانسته اين افراد را از فقر نجات دهد. اينكه چرا امثال محمد سعيد زياد هستند به دولت و كشورهايي برميگردد كه در آن زندگي ميكنند. مشكل آنها به نوعي مكان و زمان است. تا ٢٠٠ سال پيش سوريها در رفاه زندگي ميكردند. منطقه آنها مشكلي با مهاجرت مردمش نداشت. آنها براي زندگي بهتر مهاجرت نميكردند و اصلا لزومي هم به مهاجرت نبود. اگر اين زمان را به حدود ١٠٠٠ سال پيش برگردانيم باز وضعيت بهتر از ٢٠٠ سال پيش ميشود.
در آن دوران مقايسه نسبي ميان فردي كه در منطقه مصر يا سوريه يا خاورميانه امروزي زندگي ميكرد با فردي كه در اروپا زندگي ميكرد بسيار وسيع و عميق بود و بهتر است بگوييم كه اصلا قابل مقايسه نبود. شايد موضوع بالعكس بود. يعني اروپا درگير جنگ بود و خاورميانه در رفاه و صلح نسبي. اما اكنون وضعيت برعكس شده است. حوزه خاورميانه حوزه نبرد و جنگ است و اين مساله باعث شده كه افراد درگير در آن تهديد به فقر مطلق شوند. براساس گزارش بانك جهاني در سال ٢٠١٥ از هر ٥ نفري كه در فقر مطلق زندگي ميكنند يك نفر از آن در كشورهايي هستند كه در آن نبرد و جنگ وجود دارد. بنا بر اين گزارش حدود ٤٤٦ ميليون نفر در اين مناطق زندگي ميكنند.
بخشي از اين مشكل شايد به تعاملات خارجي برميگردد كه اين حوزهها و مناطق را درگير جنگ كردند. براي مثال پس از جنگ جهاني اول، بريتانيا و فرانسه اقدام به تقسيم حوزه نفوذ خود در خاورميانه كردند. از آن توافق كه به توافق سيكس- پيكو معروف است حدود ١٠٠ سال ميگذرد. سوريه، عربستان سعودي، اردن، لبنان و عراق جزو حوزههاي نفوذي بودند كه در آن تقسيمبندي گنجانده و براي آن تصميمگيري شد. تركيب قبايل و نژادها از جمله مواردي بود كه در حين تقسيمبندي به آن توجه ويژه شده بود و بدون شك در درگيريهاي بعدي نقش عمدهاي را ايفا كردند.
اما اين يك روي سكه است. روي ديگر سكه به نوع سياست و ديپلماسي دولتها برميگردد. دولتها چگونه ميتوانند رفاه را براي مردم كشور خود به وجود آورند تا مانع گسترش فقر يا بروز جنگ شوند؟ هرگونه نابرابري شديد به ويژه در ميان نژادها و قبايل ميتواند بستر جنگ را فراهم سازد و در كشور آتشافروزي را بيافريند كه عامل عمده و در واقع اصليترين علت بروز فقر شديد در منطقه يا كشور ميشود. خوشبختانه در اين خصوص گزارشها و تحليلهاي زيادي نوشته شده است. هرساله بانك جهاني گزارش سالانه خود را روي موضوع فقر و جنگ، به خصوص فقر متمركز ميكند و در اين زمينه هم برنامههاي سالانهاي تا سال ٢٠٣٠ مدون كرده تا فقر جهاني را حدود ٣٠ درصد كاهش دهد. اما توفيق همه آنها منوط به يك حركت و ديدگاه است؛ آن هم عزم و نگرش دولت يا دولتها به چگونگي رفع فقر. آيا دولت يا دولتها ميخواهند مردم خود را از فقر نجات دهند يا آنكه آنها را ثروتمند سازند؟ پرداختن به اين موضوع دو نگرش و نگاه متفاوت را به وجود ميآورد.
سان تزو، تئوريسين نظامي چيني كه حدود ٢٥٠٠ سال پيش زندگي ميكرد در كتاب معروف خود به نام «فن جنگ» مينويسد كه احتمال شكست فرماندهي كه براي رهايي از شكست ميجنگد بيشتر از فرماندهي است كه براي پيروزي ميجنگد. دو نگرش رهايي از فقر و كسب ثروت هم در همين دو تفاوت نگاهي نهفته است. رهايي از فقر و توليد ثروت دو روش متفاوت را براي زندگي ترسيم ميكند كه نقطه مقصد هر كدام از آنها بسيار از هم دور است.
اكنون دولت روحاني هم در آستانه تدوين برنامه ششم توسعه است. اين برنامه در دوراني تدوين ميشود كه ايران براي رهايي از تحريم تعاملات و سياستهايي را پي گرفته كه ميتوان اظهار كرد كه كشور در واقع در مرحله نويني از سياستهاي اقتصادي قرار گرفته است. اين مرحله را ميتوان به مثابه مسير حركت اقتصادي كشور پس از جنگ تحميلي دانست. هر نوع سياستگذاري در بخش اقتصاد ميتواند آينده اين كشور را رقم بزند. حال برنامهريزان كشور كدام نگاه و نگرش را براي اقتصاد ترسيم ميكنند، توليد ثروت يا رهايي از فقر؟ هر كدام از اين نگاهها مسير جداگانهاي را براي كشور ترسيم ميسازند و در اصل نقشه راه را ميريزند. در برنامه اول توسعه كه زمان دولت هاشمي به اجرا درآمد مسير اقتصاد كشور نه توليد ثروت كه در اصل رهايي از فقر بود. در آن دوران حتي برنامه فقرزدايي به اجرا درآمد. اما اگر مسير بر مبناي توليد ثروت پي ريخته ميشد همهچيز به شكل ديگري درمي آمد و شايد نيازي به برنامه ١٤٠٤ و چشمانداز هم نميبود.
حال اين برنامهريزان توسعه ششم هستند كه آينده كشور را در دستان خود گرفتهاند. آنها چه نگاهي دارند؛ توليد ثروت يا رهايي از فقر؟