احمد طبایی داستاننویس که به تازگی مجموعهای از داستانکها و داستانهای کوتاه خود را با عنوان «آن که باد میکارد» منتشر کرده در گفتگو خبرنگار با مهر، درباره ویژگیهای این کتاب گفت: این کتاب دربرگیرنده داستانهای من از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۲ است و جمعا ۳۱ داستانک و داستان خیلی کوتاه را شامل میشود. همانطور که ملاحظه میکنید، ۳۱ داستانک در طول ۱۲ سال خیلی زیاد نیست و این گویای آن است که من اصرار نداشتهام به هر قیمتی بنویسم و آن را منتشر کنم! بلکه کوشیدهام بر باورهای خود جامه هنر بپوشانم و آنها را با دیگران به اشتراک بگذارم. چراکه معتقدم زبان هنر والاترین زبانهاست و تنها هنر است که امکان بیان خلاقانه اندیشه و احساس را در اختیار هنرمند قرار میدهد بیآنکه او را به پرتگاه شعارزدگی پرتاب کند.
وی افزود: بزرگترین آفت برای کار یک داستاننویس آن است که در داستانهایش خود را تکرار کند و به اصطلاح از روی دست خود بنویسد. امری که به شدت از آن پرهیز کردهام و فکر میکنم تنوع محتوایی و شکلی داستانهای این کتاب، گویای همین واقعیت است. البته فاصله زمانی نسبتا زیادی که در نگارش اغلب داستانها وجود داشته، بر این موضوع بیتاثیر نبوده است.
این داستاننویس گفت: تم اصلی داستانهای من، موضوعات اجتماعى، فلسفى و روانشناسى است اما به هر حال از فاكتور طنز هم غافل نبودهام و برخى داستانها، نگاه طنزآلودى به مسایل اجتماع و زندگی دارند، چراكه فكر مىكنم هميشه با زبان طنز مىشود مسایل اجتماعى را جذابتر بيان كرد.
طبایی گفت: به نظر من بزرگترین چالش ادبیات در روزگار ما، چالش خلاقیت است. این موضوع البته در مورد داستان به مراتب مهمتر است تا شعر. چراکه شعر، انسجام محتوایی کمتری دارد و افزون بر این، از المانهایی چون وزن و آرایههای کلامی و صناعات ادبی برخوردار است که بخشی از خلاقیت شاعر میتواند صرف این پارامترها شود. در حالی که یک داستاننویس، از این نظر قدرت مانور کمتری دارد.
وی در ادامه گفت: متاسفانه شعر و داستان نتوانستهاند همپای پیشرفتهای انسانی پیش بیایند و متناسب با نگاه و ذائقه مخاطبان امروزی، خود را به اصطلاح «آپ تو دیت» کنند! از این روست که در دهههای گذشته از مخاطبان ادبیات کاسته شده و در مقابل بر شمار مخاطبان سینما افزوده شده است. مخاطب امروز دیگر نه مجال و نه حوصله خواندن رمانهای چندصد صفحهای که اغلب آنها بیش از حد دچار پرگویی و اطاله کلام هستند را ندارد و ترجیح میدهد در کوتاهترین زمان ممکن، به پیام و محتوای متن ـ از جمله داستان ـ دست یابد. بنابراین رعایت ایجاز و اختصار شرط لازم برای برقراری ارتباط با مخاطب است، هرچند شرط کافی این نیست.
این روزنامهنگار در بخش دیگری از سخنانش گفت: اگر نویسنده، حرف و نگاه تازهای نداشته باشد، از سوی مخاطب جدی گرفته نمیشود. این کلیدیترین نکته در امر داستاننویسی است. چنان چه به پیشینه داستاننویسی معاصر کشورمان توجه کنیم، درستی این حرف به خوبی مشخص میشود. اگر هنوز هم آثار نویسندهای چون صادق هدایت با وجود ضعفهای ساختاری که در بسیاری از داستانهایش وجود دارد، محل بحث و تامل است، به واسطه حرف تازه و نگاه متفاوتی است که نسبت به زندگی و جهان پیرامونش ارایه کرده است. اما چند نویسنده چیرهدست همروزگار و یا پس از هدایت را میتوان یافت که با وجود شناخت کافی از فنون داستاننویسی و تسلط بر عناصر داستان، به جایگاه او دست یافته باشند؟