به گزارش خبرگزاری مهر، كتاب «نظریه های توجیه و مبناگرایی» به کوشش ابراهیم دادجو، محقق گروه معرفت شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، منتشر شد.
در بخشی از مقدمه نویسنده می خوانیم :
از آن روزگار که افلاطون، معرفت حقیقی یا اپیستمه را «باور» ی معرفی کرد که «صادق» و «موجه» باشد، تاکنون درباره این هر سه عنصر سخن بسیار گفته و بحث، فراوان شده است. توجیه چیست و باور اگر چگونه باشد، موجه است؟ منتهی شدن به مبنای معرفت و سنگ بنای یقینی، پاسخ سوال است یا هماهنگی و سازواری نظام معارف، یا راه سومی باید جست؟
باور اگربه طور موجهی صادق باشد، معرفت است؛ اما- صرف نظر از اینکه مراد ما از صدق چه باشد و باور را اگر چگونه باشد، صادق می نامیم، که پاسخ آن را نظریه ما درباره صدق خواهد داد- پاسخ به این سوال که «باور اگر چگونه باشد، موجه است؟» نظریه ما را درباره «توجیه» بر می سازد. در حقیقت، نظریه های توجیه، حاصل تلاش هایی هستند که برای به دست دادن فرایند منطقی و ضروری ای به کار بسته شده است که باور اگر پس از طی آن فرایند، باور شده باشد، صادق است و سزاوار نشان معرفت. به عبارت دیگر، نظریه های توجیه، بیانگر مجموعه ای از اصول اند که شرایط صدق یک گزاره را تعیین می کنند.
مبناگروی و انسجام گروی دو نظریه اصلی و مهم و دو پاسخ عمده به سوال از چیستی و چگونگی توجیه معرفت شناختی اند. مبناگروان معتقدند که توجیه، ساختاری درختی دارد. در این ساختار، برخی باورها که سنگ بنای معرفت را تشکیل می دهند، خود-موجه اند و برخی دیگر مبتنی بر آن باورهای نخستین اند و توجیه خود را وابسته به آن معارف و باورهای پایه اند. انسجام گروی، خود-موجه بودن برخی از معارف و باورها را نمی پذیرد و به جای آن، معتقد است فرایند توجیه باورها تنها در تعلق به یک نظام باور امکان پذیر است که در آن نظام، باورها بر همدیگر متکی باشند. در چنین نظامی، هیچ باوری نمی تواند سر پای خود بایستد، بلکه باید سر بر شانه دیگری بنهد و در یک وابستگی وجودی دو طرفه، توجیه خود را به طور متقابل از دیگری بستاند.
بیشتر مبناگروان و انسجام گروان، درون گرا هستند: ادعای درون گروی این است که شرایطی که موجه بودن یا نبودن باورها را مشخص می کند، اساسا شرایطی درونی است. اما در اواخر قرن بیستم، بیرون گرایی چونان جانشینی مهم برای درون گرایی، پدیدار شد. برون گرایان استدلال می کنند که نمی شود بدون توجه به محیط پیرامونی باورکننده، و عوامل دیگری جز شرایط نفسی و درونی باور کننده، مانند ویژگی های فرهنگی، قومی، جغرافیایی، تاریخی و ... مشخص کرد که آیا باوری موجه است یا نه. چالش دیگر برای دو دیدگاه مبناگرا و انسجام گرا، احتمال گرایی بود که استدلال می کرد که نباید باور را با مقیاس همه یا هیچ سنجید؛ بلکه باور، امری تشکیکی است. بنابراین ما باور های صادق و صادق تر داریم و برای باورهای مختلف باید درجه صدق قائل شد.
نظریه های صدق، ماجرایی پر نشیب و فرازتر از آن دارند که بتوان گزارشی کامل از آن را در این مختصر گنجاند. مقالاتی که در این مجموعه جمع آمده اند، هر کدام به گوشه ای از این جریان اشاره می کنند و پرده از بخشی از آن برمی دارند.
كتاب «نظریه های توجیه و مبناگرایی» به کوشش ابراهیم دادجو، با قیمت ۴۰۰۰۰ تومان در اختيار مخاطبان قرار گرفته است.