تاریخ انتشار: ۳۱ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۹

گزارش پشت صحنه فیلم «ايستاده در غبار»؛ فيلمي درباره حاج احمد متوسليان و به کارگردانی محمد حسین مهدویان که این روزها در شهرک دفاع مقدس فیلم‌برداری می‌شود.

روزنامه اعتماد نوشت: وارد ميدان كه مي‌شويم، سروصداي اطراف زياد است، دود سياه غليظي آسمان را پوشانده، صداي انفجار از هر طرف به گوش مي‌رسد و با هر انفجار از جاي خود مي‌پريم. روي خاكريز‌ چند مصدوم نشسته‌اند، يكي‌شان دستش زخمي شده، كمي آن‌طرف‌تر مهمات را در گوشه‌اي گذاشته‌اند و هركسي مشغول كاري است.

حاج احمد هم اينجاست، كنار خاكريز. نشسته و با هم‌سنگرها صحبت مي‌كند، در همين بين صدايش مي‌كنند؛ بي‌سيم‌چي است، حاجي كنار ماشين مي‌رود و بي‌سيم پي‌آرسي را برمي‌دارد و در حالي كه از ماشين دور مي‌شود به بي‌سيم هم گوش مي‌كند، خشكش مي‌زند، حالش دست خودش نيست و انفجاري كه در كنارش اتفاق مي‌افتد را نمي‌بيند. چهره‌اش در هم كشيده شده، ايام، ايام عمليات بيت‌المقدس براي آزادسازي خرمشهر است، نكند اتفاقي افتاده باشد؟ نكند خبر بدي به او داده باشند؟

كااات!

اينها پلاني از يك سكانس فيلم «ايستاده در غبار» است؛ فيلم سينمايي‌اي كه به روايتي از زندگي جاويد‌الاثر احمد متوسليان مي‌پردازد. محمدحسين مهدويان، كارگردان اين اثر سينمايي است، پيدا كردنش كار سختي نيست، با كلاه و پارچه‌اي كه روي سر انداخته، بر صندلي آبي كارگرداني نشسته و حالا در حال تماشاي سكانس گرفته شده است. موقع ديدن سكانس گرفته شده همه دور تلويزيون جمع شده‌اند و تصويرهايي كه با دوربين ۱۶ ميليمتري ضبط شده را با دور كند تماشا مي‌كنند. به نظر مي‌رسد هنوز كارگردان راضي نشده و دستور تكرار مي‌دهد. مهدويان مي‌گويد: «احمد وقتي مي‌خواهي بي‌سيم را پايين بياوري، برگرد به عقب، به سمت دوربين‌ها. آن طرف هم انفجار مي‌خواهيم، واكنش‌هاي طبيعي به انفجار هم داشته باشيم.»توضيحات داده شده است و همه بر مي‌گردند سركار. دوربين در لحظه‌اي كه بي‌سيم پايين مي‌آيد، روي صورت احمد زوم كرده و دوباره بوووم! فكر كردن به اينكه خود حاج احمد متوسليان نيست و بازيگري نقش او را بازي مي‌كند، هر لحظه سخت‌تر مي‌شود؛ شباهت‌ها به قدري زياد است كه اين تفكيك را سخت مي‌كند. پشت موي حاج احمد كمي بيرون زده، گريمورها بنا به خواست مهدويان كه اين بخش از موهايش در تصويربرداري‌ها بيرون مي‌زند، آن را اصلاح مي‌كنند. سه باري سكانس قبلي را مي‌گيرند تا كارگردان راضي شود، كار با اين دوربين‌ها، در هواي گرم و با گروه زيادي از بازيگران سخت است، اما حال گروه خيلي خوب است و راضي از نتيجه كار. ظهر است و وقت ناهار همه به سمت قرارگاه راه مي‌افتند. در ميان خاكريزها حركت مي‌كنيم تا به جاده اهواز- خرمشهر برسيم؛ مسيري كه براي اين فيلم ساخته شده. كمي آن‌طرف‌تر هم ريل قطار آن‌ روزهاي اهواز بازسازي شده است. قرارگاه شلوغ شده، همه از فيلمبرداري برگشته‌اند، خاكي و خسته؛ مهدويان خوش‌خنده و سازنده مستند «آخرين روزهاي زمستان» اين‌بار هم عوامل مجموعه قبلي را با اضافه كردن چند نيروي تازه‌نفس جمع كرده تا او را در تهيه اثر ديگري كه اين‌بار با قاطعيت آن را سينمايي معرفي مي‌كند، ياري دهند. كارگردان و فيلمبردار خاك‌ها را از لباس و صورت پاك مي‌كنند و براي ناهار حاضر مي‌شوند، در يكي از اتاق‌ها سربازخانه‌هايي كه پيش از اين در فيلم‌ها و سريال‌هاي زيادي ديده‌ايم، نشسته‌اند. روي همان تخت‌هاي آهني با پتوهاي خاكي‌رنگ. در حين ناهار و استراحت حرف‌هاي‌شان درباره شرايط فيلم و دنيايي كه براي رسيدن به آن تلاش مي‌كنند، حسابي گل مي‌اندازد. سه سال قبل بود كه مهدويان، مجموعه مستند «آخرين روزهاي زمستان» را براي تلويزيون ساخت. مهدي زمين‌پرداز نقش شهيد حسن باقري را بازي كرد؛ كاري بزرگ و عظيم كه به گفته خودش مادر شهيد باقري گفته: «تو حسن من هستي.» زمين‌پرداز بازيگر تئاتر است و حالا همكاري‌اش با مهدويان همچنان ادامه دارد و در اين فيلم براي انتخاب بازيگر كمك كرده است. البته خودش هم در چند سكانس حضور دارد؛ همان‌هايي كه در مجموعه قبلي برخورد‌هاي باقري و متوسليان را از نگاه باقري ديده‌ايم، اين‌بار از نگاه متوسليان همان‌ها را مي‌بينيم. زمين‌پرداز از برنامه اعلام فراخوان و دعوت بازيگران غيرچهره مي‌گويد و توضيح مي‌دهد چقدر برخي شباهت‌هاي عجيبي به اين فرماندهان جنگ دارند. «فراخوان اين امكان را به ما مي‌داد كه عكس بازيگران و افراد زيادي را ببينيم و حتي براي اين نقش‌هاي غيرشبيه كه برخي در حد چند سكانس كوتاه بودند، استفاده كنيم.»البته زمين‌پرداز ايده فراخوان ارسال عكس را خيلي خوب مي‌داند و مي‌گويد: «اگر مي‌خواستيم فراخوان بدهيم و از افرادي براي كار در يك پروژه دعوت كنيم، كارمان خيلي سخت مي‌شد، اما با ديدن عكس‌هاي آنها توانستيم بهترين گزينه‌ها را انتخاب كنيم.»اين بازيگر با تاكيد بر اينكه نقش‌هاي اصلي انتخاب شده‌اند، ادامه مي‌دهد: «براي نقش احمد متوسليان ما وسواس زيادي داشتيم و در نهايت از دوستان تئاتري خودمان كه مي‌شناختيم، كسي را انتخاب كرديم كه هم چهره‌اش با گريم به چيزي كه ما مي‌خواهيم برسد و هم شخصيت و اخلاقي كه دارد با كاراكتر مورد نظر ما يكساني داشته باشد.»با مهدويان كارگردان اين اثر درباره اين پروژه گپ مي‌زنيم. او «ايستاده در غبار» را داستان زندگي حاج احمد متوسليان مي‌داند و مي‌گويد: «دراين فيلم سينمايي كه روايتي داستان‌گونه دارد، برش‌هايي از زندگي احمد از سال ۴۶ تا ۶۱ را مي‌بينيم و شايد ويژگي كار در داستان و نحوه پرداخت آن و وجود جزييات زياد باشد؛ جزيياتي كه معمولا در فيلم‌هاي جنگي نمي‌بينيم. روايت‌هاي كليشه‌اي در فيلم‌هاي جنگي ما اتفاق تكراري است و شايد به همين دليل است كه توجه مخاطب را خيلي جلب نمي‌كند. اين فيلم‌ها پاي‌شان روي زمين نيست. اما آدم‌هاي اين فيلم خيلي معمولي هستند و با اينكه شرايط اجتماعي خاصي هم داريم، اما آنها ويژگي‌هاي شخصيتي خاصي براي خودشان دارند. از همين رو خواه يا ناخواه وجوه واقع گرايي فيلم افزايش پيدا مي‌كند و شايد مهم‌ترين پديده فيلم هم همين واقع‌گرايي‌اش باشد.»او ادامه مي‌دهد: «در فيلم شاهد روايت و فهم ما از واقعيتي كه اتفاق افتاده، هستيم و تلاش مي‌كنيم اين به تصوير كشيدن براي مخاطب به راحتي قابل درك باشد و بتواند خودش را در دل ماجرا قرار دهد.»اين كارگردان كه در مجموعه قبلي خودش هم داستان يكي ديگر از فرماندهان جنگ را به شكلي مستندگونه روايت كرده است، مي‌گويد كه نمي‌خواسته بلافاصله كار بعدي‌اش هم با همان حال و فضا باشد و با وجود پيشنهادهاي زياد در ابتدا قبول نمي‌كرده، اما بعد تصميم مي‌گيرد روي چند پروژه به شكل موازي كار كند و در همين ميان شخصيت
حاج احمد متوسليان برايش از بقيه جذاب‌تر مي‌شود. خودش توضيح مي‌دهد: «شخصيت احمد با شخصيت حسن باقري كه در فيلم قبلي روي او كار كرده بودم، هم از نظر فرم و محتوا و هم شكل نمايشي خيلي فرق مي‌كرد كه تصميم گرفتم اين فيلم را براي سينما بسازم. كار متفاوتي مي‌شود. البته تصويري كه از متوسليان در اينجا مي‌بينيم، پيش از اين در هيچ فيلم ديگري درباره فرماندهان جنگ نديده‌ايم.»مهدويان مي‌گويد ساختن فيلم درباره فرماندهان جنگ مي‌تواند به شناخت آنها كمك كند، اما بايد همه‌چيز واقعي باشد، گاهي فيلم‌هايي كه درباره اين افراد ساخته مي‌شود، بيشتر قصه‌پردازي است. او ادامه مي‌دهد: «برخي ممكن است بدون تحقيق كاري را انجام دهند كه فاقد ارزش است، يا ممكن است تحقيق كنند و حقيقت‌هايي را كه پيدا مي‌كنند با چيزهايي كه از قبل مي‌دانند منطبق نبينند، از همين رو شايد اصلا آنها را منعكس نكنند و به زعم خودشان مي‌خواهند تصوير بهتري از افراد نشان دهند، پس يعني باور ندارد كه آدمي با همه اين خصلت‌هاي انساني مي‌تواند كارهاي بزرگ انجام دهد. در اين صورت تماشاگر يك آدم بي‌نقص و كامل را مي‌بيند كه خيلي نمي‌تواند با آن ارتباط برقرار كند چون نقص جزء جدانشدني انسان‌ است و قرار است به كمال برسيم. آدمي كه نقص نداشته باشد، بشر نيست!»

او درباره انتخاب بازيگران پروژه‌اش نيز چند نكته را يادآور مي‌شود: «سه ويژگي براي بازيگر در نظر گرفتيم كه بايد داشته باشد، ابتدا اينكه توانايي بازي داشته باشد. دوم اينكه شبيه شخصيت‌ها باشد. سوم اينكه تحمل حضور در يك پروژه سخت را از نظر روحي و شخصيتي داشته باشد و البته يك ويژگي را هم نمي‌خواستيم داشته باشد و اينكه بازيگر شناخته شده‌اي به لحاظ چهره باشد و اين موضوع به اين دليل بود كه به خاطر ويژگي‌هاي واقع گرايانه‌اي كه فيلم دارد، وقتي بازيگري كه نقش‌هاي ديگري را بازي كرده و در نقش‌هاي مختلف ديده شده، در پس‌زمينه ذهن مخاطب تاثير دارد كه بازيگر قبلا در چنين كارهايي حضور داشته و حالا اينجا هم هست و اين كار از بعد واقع گرايانه اثر كم مي‌كرد. از همين رو براي نقش‌هاي اصلي به سمت بازيگرهاي تئاتر رفتيم و بعد هم فراخوان براي كساني كه دوره‌هاي بازيگري ديده‌اند يا ديگر بازيگرهاي تئاتري كه شايد ما نمي‌شناختيم تا در نهايت توانستيم به گزينه‌هايي كه مي‌خواستيم دست پيدا كنيم.»

اين كارگردان جوان تجربه پروژه «آخرين روزهاي زمستان» را بسيار مفيد مي‌داند و مي‌گويد: «همه تجربه‌هاي خوب كار قبلي را در اين كار آورده‌ايم كه يكي از آنها دوربين
۱۶ ميليمتري بود. البته در ابتدا چون مي‌خواستيم كار را براي سينما حاضر كنيم، كمي نگران كيفيت بوديم، اما در تست‌هايي كه زديم و استفاده از دوربين‌هاي سوپر ۱۶، در اصلاح رنگ‌ها و كيفيتي كه به دست آورديم به نتيجه‌هاي خيلي خوبي رسيديم و حالا كار را با همان دوربين‌هاي سوپر ۱۶ براي سينما حاضر مي‌كنيم.»مهدويان اين اثر سينمايي را بازسازي نمي‌داند و مي‌گويد كه آنها تنها در شيوه ساخت از فيلم‌هاي مستندگونه الهام گرفته‌اند تا همه‌چيز واقعي‌تر به نظر برسد. فيلمبرداري اين اثر سينمايي به تازگي شروع شده و به گفته كارگردان حدود ۱۵ درصد كار فيلمبرداري شده، اما برنامه‌ريزي‌هاي تيم به شكلي است كه بتوانند فيلم را امسال در سي‌وسومين جشنواره فيلم فجر نمايش دهند. حالا ناهار و استراحت تمام شده و گروه براي چند سكانس ديگر به محل فيلمبرداري برمي‌گردند. آماده‌سازي محل كمي طول مي‌كشد، در اين ميان كسي با سرعت ۱۰ كيلومتر ماشيني را داخل خاكريزها مي‌برد و سرنگون مي‌شود. اتفاقي نمي‌افتد، اما نماي ماشيني با چرخ‌هاي معلق در پس زمينه سكانس خوب از آب درمي‌آيد. قرار است سكانس مربوط به پس از شهادت محسن وزوايي فيلمبرداري شود يعني همان لحظه‌اي كه اين خبر را به حاج احمد متوسليان مي‌دهند.