خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: «کلکسیونر چشم» نوشته سباستین فیتسک یکی از آثار متاخر ادبیات پلیسی معاصر آلمان است که در کشور نویسنده با استقبال زیادی روبرو شده است. روی جلد این رمان، نوشته شده است: «تریلر روانشناختی». در تجزیه این اسم ابتدا به تریلر بودن و سپس به روانشناختی بودن این کتاب خواهیم پرداخت.
«کلکسیونر چشم» به درستی یک تریلر است. چون در تعریف گونه توسعه یافته و امروزی تر رمان های پلیسی، که تریلر خوانده می شود، شخصیت کارآگاه به جای این که یک شخصیت کاربلد و کامل مسلط بر اوضاع باشد، تبدیل به یکی از مردمان عادی از هر طبقه و شغل مختلف شده است. این شخصیت که قهرمان داستان هم هست، مجبور است به تنهایی با مشکلاتی که شخصیت منفی داستان (اعم از قاتل یا بزهکاران دیگر) بر سر راهش قرار می دهد، بجنگد و گره معما را باز کند. «کلکسیونر چشم» هم چنین وضعیتی دارد و می توان معادل فرانسوی آن را رمان «دست سرنوشت» نوشته گیوم موسو دانست.
این رمان، همان گونه که اشاره شده، روانشناختی هم هست. البته در طول مسیر کشف حقیقت و پیدا کردن قاتل داستان، مسائلی از اسطوره ها و آموزه های علم روانشناسی بیان می شود اما نکته اصلی درباره روانشناختی بودن این رمان، انگیزه اصلی قاتل و موتور محرک داستان است که از عقده کودکی اش برخاسته است. تا حدی که داستان رمان را لو ندهیم به این مساله اشاره می کنیم که قاتل «کلکسیونر چشم» چون در کودکی به همراه برادرش در یک یخچال صندوقی کوچک (برای سنجیدن میزان علاقه پدرش) حبس شده ( و با بیخیالی پدر نسبت به نجاتشان روبرو شده) و توسط پدرش نجات پیدا نکرده، پسربچه هایی را دزدیده و آن ها را در موقعیت های تنگ و تاریک حبس می کند تا بعد از به پایان رسیدن اولتیماتومی که زمانش با یک کورنومتر فعال می شود، آن ها را خفه کند. همان طور که برادر کوچکش در یخچال صندوقی خفه شد! البته خواننده برای رسیدن به این خلاصه ای که ارائه شد، باید ۹۰ و چند درصد از حجم ۴۲۰ صفحه ای رمان را بخواند.
«کلکسیونر چشم» از نظر داستانی چندان نو و تازه نیست. فقط قصه ای تازه را ارائه می کند که نمونه های مشابهش را در رمان ها و فیلم های تریلر و حادثه ای دیده ایم. شاید تفاوت آن از نظر ساختاری با کتاب های مشابهش، این باشد که فصول داستان از انتها به ابتدا روایت می شوند و فصول کتاب از ابتدای کتاب به سمت فصل یکم پیش می روند. این رمان ۲ راوی دارد که یکی دانای کل و دیگری شخصیت روزنامه نگاری است که در پی کلکسیونر چشم است. البته راوی دانای کل، با شروع هر فصل (که ابتدای آن، نام شخصیت موثر و فعال در فصل ذکر می شود) ماجراها و اتفاقاتی را که برای هر یک از شخصیت ها رخ می دهد، روایت می کند و تنها شخصیت الکس زورباخ یعنی همان روزنامه نگار که روزی پلیس بوده و اخراج شده، با ذکر ضمیر «من» داستان را پیش می برد.
در میانه این نوشتار، بد نیست به این مساله اشاره کنیم که این روزها، آلمانی ها هم خواهان سهمی از رمان های پلیسی اروپایی هستند و دوشادوش نویسندگان فرانسوی به تولید آثار خوب و با کیفیت می پردازند. جالب است که نویسندگان موفق آلمانی که در حوزه آثار پلیسی و جنایی قلم می زنند، روزنامه نگار هم هستند. یکی از این نویسندگان، سباستین فیتسک است که اولین رمانش، با نام «درمان» موجب موفقیت و معرفی شدنش به جامعه خوانندگان رمان پلیسی، یا بهتر بگوییم «تریلر» شد.
رمان «کلکسیونر چشم» تنها یک اثر معمایی و جنایی با لایه های روانشناختی نیست. این اثر در فرازهایی تبدیل به یک رمان وحشت هم می شود و خواننده را به هول و هراس می اندازد. امتیازی که نویسنده برای این رمان در نظر گرفته، شگفت زده کردن مخاطب در پایان کار است که اگر این امتیاز را نمی داشت، نمی توانست تبدیل به یک رمان موفق شود. کلکسیونر چشم با شخصیت مرموز و وحشی خود، تا صفحات پایانی رمان، به خواننده معرفی نمی شود و پرده برداری از چهره اش، در چند صفحه باقی مانده از کتاب انجام می شود و یکی از شخصیت هایی هم هست که خواننده به هیچ وجه توقع ندارد او کلکسیونر چشم باشد چون نویسنده، مرتب در طول شکل گیری داستان، مراتب ظن و گمان را به سمت قهرمان داستان پیش می برد و باعث می شود عبارت «تریلر روانشناختی» در کنار روند شکل گیری داستان، این شک را در مخاطب به وجود بیاورد که نکند راوی، خودش بیمار روانی است و مرتکب جرم می شود اما بیمار بودنش باعث می شود که متوجه کارهایش نشود!
«کلکسیونر چشم» یک رمان هیجان انگیز است که البته برای رسیدن به مراتب هیجان انگیزی اش، باید حداقل ۵۰ صفحه ابتدایی کتاب را پشت سر بگذارید و وارد فاز اصلی ماجرا بشوید. این کتاب، یک رمان پلیسی امروزی و به معنای واقعی، یک تریلر است. یک نکته دیگر درباره شگفت زده کردن مخاطب توسط نویسنده این اثر، این است که قهرمان داستان موفق می شود دو قربانی کلکسیونر چشم را پیش از مرگ نجات بدهد اما توجه نیست که با شروع بازی با کلکسیونر چشم، عزیز خودش یعنی همسر و پسر کوچکش را قربانی می کند و پایان رمان که در واقع به نوعی همان مقدمه و دیباچه آن است، با غم و افسردگی قهرمان داستان همراه می شود.
ترجمه زهره صبوحی از رمان «کلکسیونر چشم» اواسط سال گذشته توسط انتشارات شورآفرین منتشر و راهی بازار نشر شد.
-----------------------------
صادق وفایی