خيال بافى‌هاى شديداً شرك آلود و بى مدرك عرفان حلقه به نام عرفان به خورد مردم داده مى‌شود در حالى كه تمام آن برخلاف آموزه‌هاى قرآن مجيد و اسلام و ادله محكم فلسفى است.

به گزارش خبرگزاری مهر، متن پیش رو قسمت سوم تحقيقى از پژوهشكده عرفان‌هاى نوظهور با عنوان «نقد عقاید انحرافی فرقه ضاله عرفان کیهانی» است، که توسط پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی منتشر شده است؛

پايه گذار عرفان حلقه (طاهرى) در كتاب چند مقاله خود صفحه ۲۰۴ چنين مى‌نويسد:

آرى من (منظور خداوند است) به شما (منظور انسان است) مى‌رسم و همه چيز خود را به پاى معشوق خود (انسان) تقديم مى‌كنم و در آن صورت آنجا بهشت شما خواهد بود نه آن بهشت روز نخست كه بهشت ناآگاهى بود بلكه بهشت آگاهى!

بهشت‌هايى كه شما براساس آگاهى‌ها و دانسته‌ها و ميل و سليقه خود بنا خواهيد كرد. پس از كسب اين تجربه خواهيد فهميد كه همه چيزِ «عاشق شما» در اختيار شماست و شما مى‌توانيد با قدرتى كه در اختيار داريد جهان‌ها خلق كنيد و بر ابعادى سايه بگسترانيد كه هرگز تصورش را نداشتيد و به زودى يقين حاصل مى‌كنيد كه داراى قدرتى خدايى هستيد.

آن زمان كه شما اين گونه خدا شديد مى‌خواهيد بدانيد با «من» چه خواهيد كرد؟

شايد اگر همه داستان را اگر بدانيد براى من عاشق گريه كنيد!

برخى از شما پس از كسب اطمينان از قدرت خدايى خود و احساس بى‌نيازى نسبت به من خواهيد گفت حالا كه خدا هستيم و بى‌نياز به او چرا براى خود خدايى نكنيم؟

فقط عده اندكى خواهند بود كه خدايى در وحدت را انتخاب كرده به سوى من آمده با من به وحدت مى‌رسند ولى خداى در وحدت و خداى در كثرت آخرين آزمايش است و شما كدام را انتخاب خواهيد كرد؟

و در كتاب «انسان و معرفت» (صفحه ۲۶۳) بعد از آن كه براى انسان‌ها سه مرحله قائل شده مرحله «اله»، مرحله «رب» و مرحله «ملک» مى‌گويد:

هيچ يك از اين سه از وجود آدم جدا نبوده هر يك بعدى از وجود او هستند كه در حركت او نقش دارند.

كثرات آدم (انسان‌ها) نيز حركت خود را از «اله» آغاز كرده‌اند و به «رب» پايان مى‌برند. در طول مسير، پذيرفتن تربيت از «رب» راهگشاى حركت صحيح آنهاست و وحدت آنها با رب در پايان مسير اتفاق مى‌افتد.

در پايان چرخه هر كسى با توجه به در اختيار داشتن صفات الهى و توانايى او در معرض يك سؤال كه آزمايش آخر در چرخه است قرار مى‌گيرد، آن سؤال اين است كه آيا او با توجه به توانايى خدايى كه به دست آورده جدايى از عالم وحدت را مى‌پسندد و مى‌خواهد خودش خدايى كند و يا به وحدت ملحق مى‌شود و خدايى عالم وحدت را مى‌پذيرد.

يك بار ديگر جمله‌هاى فوق را با دقت مرور كنيد، خلاصه اين سخنان ناموزون و بدون مدرك چنين است :

۱. انسان نخست به مقام الوهيت مى‌رسد.

۲. سپس به مقام ربوبيت نائل مى‌شود.

۳. آنگاه به مقام ملك خواهد رسيد.

۴. خداوند «عاشق بى قرار» انسان‌ها و انسان «معشوق» اوست و اگر انسان از تمام ماجرا باخبر باشد شايد به حال اين عاشق يعنى خدا گريه مى‌كند.

۵. خداوند به سبب رحمانيت خود تمام صفات خدايى را به انسان مى‌بخشد تا جايى كه انسان مى‌تواند جهان‌هايى را بيافريند.

۶. سرانجام خداوند انسان را مخير مى‌كند كه جهان‌هايى خلق كند و خدايى كند (و در جهان دو قطبى زندگى كند) يا به وحدت بپيوندد و زير چتر خدايى خداوند در جهان تك بعدى قرار بگيرد.

۷. اگر راه اول را پذيرفت باز ناچار است چرخه‌ها را يكى پس از ديگرى طى كند و سرانجام به جايى مى‌رسد كه مجبور است دست از خدايى خود بردارد و به خداوند عالميان ملحق شود.

سؤال ما اين است که چگونه اين خيال بافى‌هاى شديداً شرك آلود و بى مدرك به نام عرفان به خورد مردم داده مى‌شود در حالى كه تمام آن برخلاف آموزه‌هاى قرآن مجيد و اسلام و ادله محكم فلسفى است.

اولا مقام الوهيت (اله بودن) مخصوص ذات پاك پروردگار است (وَهُوَ الَّذِى فِى السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِى الاَْرْضِ إِلَهٌ) (سوره زخرف، آيه ۸۴).

ثانيآ مقام ربوبيت جهان نيز مختص ذات پاك اوست نه تنها در سوره حمد «رب العالمين»اش مى‌خوانيم بلكه در ده‌ها آيه قرآن مجيد عنوان رب العالمين (پروردگار جهانيان) به عنوان وصفى از اوصاف خداوند ذكر شده.

به ويژه در آيه ۱۶۴ سوره انعام مى‌خوانيم: (قُلْ أَغَيْرَ اللهِ أَبْغِى رَبّآ وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَىْءٍ) بگو آيا غير الله را رب خود انتخاب كنم در حالى كه او رب همه چيز است؟

ثالثاً همه بايد عاشق بى قرار خدا باشند نه خداوند عاشق بي قرار انسان‌ها قرآن مجيد مى‌گويد : (وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّآ للهِِ) (سوره بقره، آيه ۱۶۵)

رابعاً مگر صفات خدايى قابل بخشش است كه خداوند آنها را به افرادى ببخشد و بتوانند با آن صفات خدايى جهان‌هايى بيافرينند؟!

خامساً مخير ساختن انسان ميان اينكه براى خود خدايى كند و جهان‌هايى بيافريند يا به خدايى خداوند ملحق گردد چه معنا و مفهومى دارد؟

تمام اين سخنان شرك آلود و بى مدرك برخلاف توحيد قرآن مجيد و آموزه‌هاى اسلامى است.

تعجب در اين است كه بعضى بدون مطالعه اين سخنان مى‌گويند در عرفان حلقه چيزى برخلاف اسلام نديديم. واقعآ حيرت‌آور است!

 

ادامه دارد..