به گزارش خبرگزاری مهر، نمایش رادیویی «پشت خاکریز» نوشته سپیده خمسه نژاد روایت جوانی به نام یونس است که بی خبر از شهادت دوستش به دنبال او می گردد و برای یافتنش به جایی می رود و خود نیز گرفتار مسایلی می شود.
بخشی از دیالوگ های این نمایش را در زیر می خوانید و میتوانید «پشت خاکریز» را به طور کامل در فایل ضمیمه گوش کنید. همچنین شما میتوانید برنامه های رادیو نمایش را روی موج ۱۰۷.۵ بشنوید:
یونس: دلمون داره ضعف می ره. رضا نرفته غذا بگیره؟ می گن امروز ساچمه پلو داریم. چرا اینجارو جارو نکرده؟ سنگر پر خاکه! به به ظرفارم که نشسته. شهردار ما رو باش!
علی: کمین کردن کسی نمی تونه بره بیرون.
عنایت: رفته.
یونس: اگه کسی نمی تونه بره بیرون رضا چه جوری رفته؟ نکنه بال درآورده؟
علی: نمی دونم همین دور و براس لابد!
یونس: چیه آقا عنایت؟ چته؟ قبلا یه نگاه خرج ما می کردی. می گم راس راسی رضا بهتون نگفت کجا میره؟ بابا دمتون گرم ...